(بسم الله الرحمن الرحیم)
اشاره:
از تاریخ شکلگیری پدیدهای به نام «فراماسونری» در جهان تا ورود آن به ایران، چندان طولی نکشید. اگر دوره شکلگیری نوین فراماسونری را ابتدای سدة هجدهم میلادی بدانیم، پس باید فاصلة ترویج آن در ایران را بسیار ناچیز دانست. این تحقیق میکوشد تا سیر شکلگیری و رشد فراماسونری در ایران را به اختصار مورد بررسی قرار دهد.
معنا و مفهوم
واژة فراماسون (Franc – mason) فرانسوی و فریمیسن (Free mason) انگلیسی، از دو واژة Franc = Free، به معنی آزاد و Mason به معنی بنّا، ساخته شده و بر روی هم به معنای بنّای آزاد است؛
اما در اصطلاح به کسی میگویند که عضو فراماسونری باشد که سازمانی است سیاسی که در سدة هیجدهم در انگلستان پدید آمده و در بیشتر کشورهای جهان ریشه دوانده است.1
طبق اصطلاح ذکر شده، بنّایان آزاد، از هنری پراهمیت و مورد نیاز جامعه بهرهمند بودند، از این رو خود به خود اسرار حرفه و هنر خود را در میان خویش نگاه میداشتند و علامتهای قراردادی داشتند و به انجمنهایی صنفی وابسته بودند که به صورت پنهانی فعالیت میکردند.
اینگونه انجمنهای فراماسونگری روزگار پیشین را بعدها«ماسونگری عملی» Operative Masonry نامیدند، ولی در سدههای بعد، کمکم بنّایان و افزارمندان آزاد در این انجمن کم شدند و اکثریت ثروتمندان، بلندپایگان، سرشناسان و اندیشهگران، جایشان را اشغال کردند و انجمنهای مذکور صبغه عملی خود را از دست دادند و رنگ «نظری» به خود گرفتند و به Speculative Masonry (فراماسونگری نظری) مبتلا شدند.2
دیرینگی
تاریخ و دیرینگی فراماسونری، از نکات رازآلود و مبهم است که این رازآلودگی و ابهام، بیش از هر چیز معلول اقوال گوناگون در مورد آن است. در زبانهای فرنگی، کتابهای پرشمار در این مورد نوشتهاند.تا سال 1963، شصت هزار نوشته در این موضوع چاپ و پخش شد که همین پرشماری، موجب پدید آمدن فرهنگنامه بزرگ فراماسونری شد,3
در این فرهنگنامه بزرگ، در زیر نام «فریمیسنری» در شرحی، آمده است:«کسانی که تاکنون دربارة فریمیسنری پژوهش کردهاند، هیچ یک نتوانستهاند تاریخ بنیانگذاری آن را به درستی به دست بدهند، زیرا نخستین اسناد فریمیسنری، از میان رفته است.
ابهامی که دربارة فریمیسنری در ذهن مردم هست، از دو جاست: یکی این که دستگاه از همان آغاز بنیانگذاری، با رازها و رمزهای ویژه خویش همآغوش بوده است. دیگر اینکه نخستین کسانی که دربارة آن چیز نوشتند، بر جنبة رازآمیز آن افزودهاند. اینجاست که تاریخچة بنیانگذاری فریمیسنری با افسانههایی که گاه خندهدار است، درآمیخته است.»4
عدهای تاریخ بنیانگذاری آن را به دوران حضرت سلیمان پیامبر (ع) برگرداندهاند و معتقدند که بُخت النصر رئیس لژ آن گردید و برخی هم بانی آن را کوروش دانستهاند و معتقدند که وی پس از گشودن بابل، لژ فریمیسنری را بنیان نهاد.5 با این همه اما، پیشینة واقعی فراماسونری را باید در طریقت رازآمیز کابالا و سازمانهای یهودیان مخفی مستقر در کشورهای مختلف اروپایی، از جمله انگلستان و اسکاتلند جستوجو کرد.
از این زاویه نگرش، فراماسونری را باید تداوم جریانی دانست که با تکاپوهای دسیسهگرانه الیگارشی یهودیان اسپانیا در نیمة دوم سدة سیزدهم میلادی آغاز شد و در سدههای پسین میراث و سنن آن تداوم یافت. این جریان در سدة هفدهم، برخی سازمانهای پنهان و توطئهگر را آفرید که به عنوان پیشنمونههای فراماسونری شناخته شوند.6
آنچه مسلم است اینکه در سدههای میانه، سنگتراشان و بنایانی زندگی میکردند که شهر به شهر میرفتند و هر کجا که بدانان نیازمند بودند، به کار سرگرم میشدند؛ این صنف در میان خودشان نشانههایی داشتند که بدان نشانهها، یکدیگر را میشناختند و یا خود را به یکدیگر میشناساندند.
از اسنادی که در دست است، برمیآید که اینان از سدة چهاردهم شکل گرفتند و در سدة پانزدهم و شانزدهم، انجمنهایی را بر پا کردند؛ به ویژه در سال 1646، یک انجمن برادری در اروپا بوده که اعضای آن را بنایان آزاد و پذیرفته شده (Free And Accepted Mason) میخواندند.
در آغاز سده هفدهم، انجمن بنایان، برخی افراد را به عضویت افتخاری میپذیرفتند و در سال 1717، چهار انجمن بنایان در لندن بر پا بوده است. واقعیت آن است که تاریخ بنیانگذاری فراماسونری به مفهوم نوین آن را باید در آغاز سدة هجدهم دانست. تاریخنویسان انگلیس، مادر لژهای ماسونی جهان را لژ انگلستان میدانند که در سال 1717 در لندن گشایش یافت. لژ لندن با لژهای اسکاتلند و ایرلند ارتباط یافتند و در سال 1725 نخستین لژ بزرگ پدید آمد.
سازمانهای فراماسونری که به آهستگی در جهان ریشه دوانید، همگی از شاخههای سه لژ معتبر اسکاتلند، لندن و ایرلند بوده است. کوتاه سخن آنکه ریشة این مسئله در دورة جدید را باید در پیوند انگلیسی – یهودی یافت که در اندک زمانی در سراسر کشورهای جهان و ازجمله ایران، ریشه دوانید.7
ایران و فراماسونری
در ایران، به جای فراماسونری، اصطلاح مجمع فراموشان، خانة فراموشان، فراموشخانه، مجمع فرامیسان و کارخانه و به جای فراماسون، فرامیسین و فرامیسن به کار رفته است.8
بعد از آنکه در سال 1735، نخستین لژ فراماسونری در کلکتة هند، بنیان نهاده شد و این مکان، محلی جهت ترویج فراماسونری در آسیا و به ویژه ایران گردید، برخی از ایرانیان که به هند میرفتند، در این لژها راه مییافتند و در بازگشت به ایران، بیشتر در فارس و اصفهان، زمینة پخش و پراکندن اندیشههای ماسونی را آن هم بیشتر در میان گروهی معین از مردم فراهم میکردند.
گروهی دیگر از ایرانیان که برای بازرگانی، به خاک عثمانی و مصر میرفتند، در آن اماکن، با فراماسونهای فرانسوی آشنا میشدند و در قاهره و استانبول، با آموزشهایی که بدانان میدادند، به ایران بازمیگشتند و آوازهگر فراماسونری میشدند. در روسیه نیز افرادی مانند میرزا فتحعلی آخونداوف که از ایرانیان مقیم آن دیار بود، بر پا کردن انجمنهای ماسونی را چارة دردهای ایران میپنداشت.9
ایرانیان؛ در دامی به نام فراماسونری
حس کنجکاوی ایرانیان درباره فراماسونری، از اوایل قرن نوزدهم مورد توجه عدهای از جهانگردان قرار گرفت. جیمز فریزر که در سالهای 1821 و 1822 و همچنین در سال 1833، مسافرتهای مکرری به ایران کرده است، مینویسد:
«کمتر سازمان یا نهاد اروپایی به اندازة فراماسونری حسّ کنجکاوی شرقیها را برانگیخته است. جنبة سرّی و اسرارآمیز آن، موجب برانگیختن تخیّلات آنها میشود و به ویژه در ایران که صوفیگری یا اندیشة آزاد مذهبی رواج دارد، فراماسونری بیشتر جلب توجه کرده است.
اطلاعاتی که آنها دربارة فراماسونری اروپا به دست آوردهاند...، این تخیل را در آنها به وجود آورده است که با پیوستن به این مجمع اخوت، آنها به بسیاری از دانشها و رمز و رازهای عرفانی و ماوراءالطبیعه که از دسترس دیگران خارج است، دست خواهند یافت و من کمتر ایرانی را یافتهام که پس از شنیدن این مطالب اغواگرانه، برای فراماسون شدن، تمایل نشان ندهد.»10
در این راه، افراد متعددی، نقش اساسی داشتهاند که به اختصار در ادامه به نام برخی از آنان اشاره مینماییم.
فراماسونرهای ایرانی
احتمالاً برای نخستین بار، دو تن به نامهای سیدعبداللطیف و میرزا ابوطالب دربارة فراماسونری اطلاعاتی را کسب کردهاند.11
این اطلاعات – همانگونه که پیشتر گفته شد - از طریق انگلیسیها و در هند کسب شده بود. میرزا ابوالحسنخان شیرازی نیز اولین ایرانی بود که در انگلستان به فرقة ماسونی پیوست.
دومین ایرانی که در انگلستان فراماسون شد، میرزا صالح شیرازی بود. او یکی از پنج محصّلی بود که در سال 1815 از طرف شاهزادة ولیعهد، عباس میرزا، به لندن اعزام شد.12 عسکرخان افشار دومی نیز نخستین ایرانی است که در فرانسه به انجمن ماسونی پیوست.13
از دیگر فراماسونرهای ایرانی باید به میرزا سید جعفرخان فراهانی معروف به مشیرالدوله اشاره نمود که در سال 1817 در لندن به عضویت فراماسونری درآمد.14
تقریباً در همین ایام نیز سه شاهزاده ایرانی که فرزندان حسینعلی میرزا فرمانفرما بودند، به نامهای رضا قلی میرزا، نجفعلی میرزا و تیمور میرزا؛ با گریختن از ایران و رفتن به لندن، رسماً به جرگة فراماسونرها درآمدند.15
ابوطالب فرخخان امینالدوله کاشی که از غلامان فتحعلیشاه به شمار میآمد نیز در پاریس به لژ فراماسونی گراندریان پیوست.16
بیگمان باید نخستین کسی که انجمنی همانند فراماسونری را در ایران بر پا کرد، میرزاملکمخان ناظمالدوله ارمنی جلفایی اصفهانی دانست. ملکمخان برپاکنندة فراموشخانه بود، اما برای حفظ ظاهر و برخی ملاحظات سیاسی، جلالالدین میرزا، از فرزندان فتحعلیشاه را رئیس فراموشخانه کرد.17
از دیگر فراماسونرهای ایرانی، میباید به میرزا عباسقلیخان آدمیت اشاره نمود که با تأسیس جامع آدمیت، به نوعی به امتداد تأسیس فراموشخانه ملکمخان پرداخت.18
همچنین باید تأسیس انجمن اخوت به دست حاج میرزا محمدحسن اصفهانی مشهور به صفیعلیشاه را هم در این راستا ارزیابی کرد.19ازجمله دیگر ایرانیان فراماسونر باید به افرادی مانند میرزا علیخان ظهیرالدوله، شیخ محسنخان معینالملک، شیخ محسنخان مشیرالدوله، میرزا نصراللهخان نائینی، میرزاصادقخان امیری فراهانی (ادیب الممالک) و ... اشاره نمود.20
اشاره:
از تاریخ شکلگیری پدیدهای به نام «فراماسونری» در جهان تا ورود آن به ایران، چندان طولی نکشید. اگر دوره شکلگیری نوین فراماسونری را ابتدای سدة هجدهم میلادی بدانیم، پس باید فاصلة ترویج آن در ایران را بسیار ناچیز دانست. این تحقیق میکوشد تا سیر شکلگیری و رشد فراماسونری در ایران را به اختصار مورد بررسی قرار دهد.
معنا و مفهوم
واژة فراماسون (Franc – mason) فرانسوی و فریمیسن (Free mason) انگلیسی، از دو واژة Franc = Free، به معنی آزاد و Mason به معنی بنّا، ساخته شده و بر روی هم به معنای بنّای آزاد است؛
اما در اصطلاح به کسی میگویند که عضو فراماسونری باشد که سازمانی است سیاسی که در سدة هیجدهم در انگلستان پدید آمده و در بیشتر کشورهای جهان ریشه دوانده است.1
طبق اصطلاح ذکر شده، بنّایان آزاد، از هنری پراهمیت و مورد نیاز جامعه بهرهمند بودند، از این رو خود به خود اسرار حرفه و هنر خود را در میان خویش نگاه میداشتند و علامتهای قراردادی داشتند و به انجمنهایی صنفی وابسته بودند که به صورت پنهانی فعالیت میکردند.
اینگونه انجمنهای فراماسونگری روزگار پیشین را بعدها«ماسونگری عملی» Operative Masonry نامیدند، ولی در سدههای بعد، کمکم بنّایان و افزارمندان آزاد در این انجمن کم شدند و اکثریت ثروتمندان، بلندپایگان، سرشناسان و اندیشهگران، جایشان را اشغال کردند و انجمنهای مذکور صبغه عملی خود را از دست دادند و رنگ «نظری» به خود گرفتند و به Speculative Masonry (فراماسونگری نظری) مبتلا شدند.2
دیرینگی
تاریخ و دیرینگی فراماسونری، از نکات رازآلود و مبهم است که این رازآلودگی و ابهام، بیش از هر چیز معلول اقوال گوناگون در مورد آن است. در زبانهای فرنگی، کتابهای پرشمار در این مورد نوشتهاند.تا سال 1963، شصت هزار نوشته در این موضوع چاپ و پخش شد که همین پرشماری، موجب پدید آمدن فرهنگنامه بزرگ فراماسونری شد,3
در این فرهنگنامه بزرگ، در زیر نام «فریمیسنری» در شرحی، آمده است:«کسانی که تاکنون دربارة فریمیسنری پژوهش کردهاند، هیچ یک نتوانستهاند تاریخ بنیانگذاری آن را به درستی به دست بدهند، زیرا نخستین اسناد فریمیسنری، از میان رفته است.
ابهامی که دربارة فریمیسنری در ذهن مردم هست، از دو جاست: یکی این که دستگاه از همان آغاز بنیانگذاری، با رازها و رمزهای ویژه خویش همآغوش بوده است. دیگر اینکه نخستین کسانی که دربارة آن چیز نوشتند، بر جنبة رازآمیز آن افزودهاند. اینجاست که تاریخچة بنیانگذاری فریمیسنری با افسانههایی که گاه خندهدار است، درآمیخته است.»4
عدهای تاریخ بنیانگذاری آن را به دوران حضرت سلیمان پیامبر (ع) برگرداندهاند و معتقدند که بُخت النصر رئیس لژ آن گردید و برخی هم بانی آن را کوروش دانستهاند و معتقدند که وی پس از گشودن بابل، لژ فریمیسنری را بنیان نهاد.5 با این همه اما، پیشینة واقعی فراماسونری را باید در طریقت رازآمیز کابالا و سازمانهای یهودیان مخفی مستقر در کشورهای مختلف اروپایی، از جمله انگلستان و اسکاتلند جستوجو کرد.
از این زاویه نگرش، فراماسونری را باید تداوم جریانی دانست که با تکاپوهای دسیسهگرانه الیگارشی یهودیان اسپانیا در نیمة دوم سدة سیزدهم میلادی آغاز شد و در سدههای پسین میراث و سنن آن تداوم یافت. این جریان در سدة هفدهم، برخی سازمانهای پنهان و توطئهگر را آفرید که به عنوان پیشنمونههای فراماسونری شناخته شوند.6
آنچه مسلم است اینکه در سدههای میانه، سنگتراشان و بنایانی زندگی میکردند که شهر به شهر میرفتند و هر کجا که بدانان نیازمند بودند، به کار سرگرم میشدند؛ این صنف در میان خودشان نشانههایی داشتند که بدان نشانهها، یکدیگر را میشناختند و یا خود را به یکدیگر میشناساندند.
از اسنادی که در دست است، برمیآید که اینان از سدة چهاردهم شکل گرفتند و در سدة پانزدهم و شانزدهم، انجمنهایی را بر پا کردند؛ به ویژه در سال 1646، یک انجمن برادری در اروپا بوده که اعضای آن را بنایان آزاد و پذیرفته شده (Free And Accepted Mason) میخواندند.
در آغاز سده هفدهم، انجمن بنایان، برخی افراد را به عضویت افتخاری میپذیرفتند و در سال 1717، چهار انجمن بنایان در لندن بر پا بوده است. واقعیت آن است که تاریخ بنیانگذاری فراماسونری به مفهوم نوین آن را باید در آغاز سدة هجدهم دانست. تاریخنویسان انگلیس، مادر لژهای ماسونی جهان را لژ انگلستان میدانند که در سال 1717 در لندن گشایش یافت. لژ لندن با لژهای اسکاتلند و ایرلند ارتباط یافتند و در سال 1725 نخستین لژ بزرگ پدید آمد.
سازمانهای فراماسونری که به آهستگی در جهان ریشه دوانید، همگی از شاخههای سه لژ معتبر اسکاتلند، لندن و ایرلند بوده است. کوتاه سخن آنکه ریشة این مسئله در دورة جدید را باید در پیوند انگلیسی – یهودی یافت که در اندک زمانی در سراسر کشورهای جهان و ازجمله ایران، ریشه دوانید.7
ایران و فراماسونری
در ایران، به جای فراماسونری، اصطلاح مجمع فراموشان، خانة فراموشان، فراموشخانه، مجمع فرامیسان و کارخانه و به جای فراماسون، فرامیسین و فرامیسن به کار رفته است.8
بعد از آنکه در سال 1735، نخستین لژ فراماسونری در کلکتة هند، بنیان نهاده شد و این مکان، محلی جهت ترویج فراماسونری در آسیا و به ویژه ایران گردید، برخی از ایرانیان که به هند میرفتند، در این لژها راه مییافتند و در بازگشت به ایران، بیشتر در فارس و اصفهان، زمینة پخش و پراکندن اندیشههای ماسونی را آن هم بیشتر در میان گروهی معین از مردم فراهم میکردند.
گروهی دیگر از ایرانیان که برای بازرگانی، به خاک عثمانی و مصر میرفتند، در آن اماکن، با فراماسونهای فرانسوی آشنا میشدند و در قاهره و استانبول، با آموزشهایی که بدانان میدادند، به ایران بازمیگشتند و آوازهگر فراماسونری میشدند. در روسیه نیز افرادی مانند میرزا فتحعلی آخونداوف که از ایرانیان مقیم آن دیار بود، بر پا کردن انجمنهای ماسونی را چارة دردهای ایران میپنداشت.9
ایرانیان؛ در دامی به نام فراماسونری
حس کنجکاوی ایرانیان درباره فراماسونری، از اوایل قرن نوزدهم مورد توجه عدهای از جهانگردان قرار گرفت. جیمز فریزر که در سالهای 1821 و 1822 و همچنین در سال 1833، مسافرتهای مکرری به ایران کرده است، مینویسد:
«کمتر سازمان یا نهاد اروپایی به اندازة فراماسونری حسّ کنجکاوی شرقیها را برانگیخته است. جنبة سرّی و اسرارآمیز آن، موجب برانگیختن تخیّلات آنها میشود و به ویژه در ایران که صوفیگری یا اندیشة آزاد مذهبی رواج دارد، فراماسونری بیشتر جلب توجه کرده است.
اطلاعاتی که آنها دربارة فراماسونری اروپا به دست آوردهاند...، این تخیل را در آنها به وجود آورده است که با پیوستن به این مجمع اخوت، آنها به بسیاری از دانشها و رمز و رازهای عرفانی و ماوراءالطبیعه که از دسترس دیگران خارج است، دست خواهند یافت و من کمتر ایرانی را یافتهام که پس از شنیدن این مطالب اغواگرانه، برای فراماسون شدن، تمایل نشان ندهد.»10
در این راه، افراد متعددی، نقش اساسی داشتهاند که به اختصار در ادامه به نام برخی از آنان اشاره مینماییم.
فراماسونرهای ایرانی
احتمالاً برای نخستین بار، دو تن به نامهای سیدعبداللطیف و میرزا ابوطالب دربارة فراماسونری اطلاعاتی را کسب کردهاند.11
این اطلاعات – همانگونه که پیشتر گفته شد - از طریق انگلیسیها و در هند کسب شده بود. میرزا ابوالحسنخان شیرازی نیز اولین ایرانی بود که در انگلستان به فرقة ماسونی پیوست.
دومین ایرانی که در انگلستان فراماسون شد، میرزا صالح شیرازی بود. او یکی از پنج محصّلی بود که در سال 1815 از طرف شاهزادة ولیعهد، عباس میرزا، به لندن اعزام شد.12 عسکرخان افشار دومی نیز نخستین ایرانی است که در فرانسه به انجمن ماسونی پیوست.13
از دیگر فراماسونرهای ایرانی باید به میرزا سید جعفرخان فراهانی معروف به مشیرالدوله اشاره نمود که در سال 1817 در لندن به عضویت فراماسونری درآمد.14
تقریباً در همین ایام نیز سه شاهزاده ایرانی که فرزندان حسینعلی میرزا فرمانفرما بودند، به نامهای رضا قلی میرزا، نجفعلی میرزا و تیمور میرزا؛ با گریختن از ایران و رفتن به لندن، رسماً به جرگة فراماسونرها درآمدند.15
ابوطالب فرخخان امینالدوله کاشی که از غلامان فتحعلیشاه به شمار میآمد نیز در پاریس به لژ فراماسونی گراندریان پیوست.16
بیگمان باید نخستین کسی که انجمنی همانند فراماسونری را در ایران بر پا کرد، میرزاملکمخان ناظمالدوله ارمنی جلفایی اصفهانی دانست. ملکمخان برپاکنندة فراموشخانه بود، اما برای حفظ ظاهر و برخی ملاحظات سیاسی، جلالالدین میرزا، از فرزندان فتحعلیشاه را رئیس فراموشخانه کرد.17
از دیگر فراماسونرهای ایرانی، میباید به میرزا عباسقلیخان آدمیت اشاره نمود که با تأسیس جامع آدمیت، به نوعی به امتداد تأسیس فراموشخانه ملکمخان پرداخت.18
همچنین باید تأسیس انجمن اخوت به دست حاج میرزا محمدحسن اصفهانی مشهور به صفیعلیشاه را هم در این راستا ارزیابی کرد.19ازجمله دیگر ایرانیان فراماسونر باید به افرادی مانند میرزا علیخان ظهیرالدوله، شیخ محسنخان معینالملک، شیخ محسنخان مشیرالدوله، میرزا نصراللهخان نائینی، میرزاصادقخان امیری فراهانی (ادیب الممالک) و ... اشاره نمود.20