(شبهه) اثبات عمومیت علم الهی..........لطفا پاسخ دهید!

!WARNING!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"

سلام تشکر از پاسختون .....اما این ارتباطی نداره......اونجایی که بنده اختیار دارم و شما دارید فیلم برداری میکنید اطلاعی از کار بعدی من ندارید. ولی بعدا اطلاع پیدا خواهید کرد....... اما علم الهی از قدیم بوده است و حادث نیست.......علم به این که مثلا من این لیوان رو میخوام سمت چپم بذارم یا سمت راستم.........توی اون لحظه امکان داره هرجا دوست داشته باشم بذارم(مثلا فرض محال سمت چپ طبق حکم الهی گناه کبیره هست)......اگه خداوند متعال از قبل میداند که من چنین خواستم کنم و میدانست که من مثلا چنین جرمی مرتکب میشوم چه انتظاری از من است؟ چه گناهی کردم که خلق شدم؟

بسم رب الحسین .. .
فکر کنم اصلا نخوندید اول من چی گفتم داداش جان.
خدا در قید زمان نامحدود است .

زمان ندارد ، حال و آینده و گذشته در آن واحد!! خیلی واضحه.
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
بسم رب الحسین .. .
فکر کنم اصلا نخوندید اول من چی گفتم داداش جان.
خدا در قید زمان نامحدود است .

زمان ندارد ، حال و آینده و گذشته در آن واحد!! خیلی واضحه.

سلام
خب برادرم قید زمان نداره........یعنی از قبل همه چیز مشخص هست و برای ما که در زمان هستیم مشخص نیست. به عبارتی دیگه همه بهشتی ها و جهنمی ها برای خداوند مشخص هست.خب فرض کنید جهنمی بودن من یا یکی دیگه برای خدا از قبل مشخص باشه...خب از من گناهکار چه انتظاری هست برای بهشتی شدن؟؟؟؟
 

!WARNING!

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"

سلام
خب برادرم قید زمان نداره........یعنی از قبل همه چیز مشخص هست و برای ما که در زمان هستیم مشخص نیست. به عبارتی دیگه همه بهشتی ها و جهنمی ها برای خداوند مشخص هست.خب فرض کنید جهنمی بودن من یا یکی دیگه برای خدا از قبل مشخص باشه...خب از من گناهکار چه انتظاری هست برای بهشتی شدن؟؟؟؟

بسم رب الحسین ..
.خوب حالا که متوجه شدید قید زمان نیست ، برید دوباره مثالی که بیان کردم رو مطالعه کنید لطفا.
با این فرض که خداوند در قید زمان نامحدوده . بعد واضح میشه که هم اختیار هست هم علم خدا به علت عدم وجود زمان.
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
بسم رب الحسین ..
.خوب حالا که متوجه شدید قید زمان نیست ، برید دوباره مثالی که بیان کردم رو مطالعه کنید لطفا.
با این فرض که خداوند در قید زمان نامحدوده . بعد واضح میشه که هم اختیار هست هم علم خدا به علت عدم وجود زمان.

به عبارتی فرجام بنده و همگان از قدیم و در علم ازلی و ابدی الهی برای خدا مشخص هست درسته؟ یعنی میداند که من یا شخصی دیگری بهشتی یا جهنمی هستیم....و از آنجایی که از قدیم میدانست فرضا من جهنمی خواهم شد این با صفت فیاض بودن خداوند سازگاری ندارد.....
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
يا خداوند از قبل مي داند من چه خواهم كرد و يا نمي داند. اگر نمي داند كه(نعوذبالله) در اين صورت خدا نيست و در صورتي كه ميداند چگونه انتظار دارد كه من كاري بر خلاف دانايي او بكنم و با رعايت اين دو نكته چگونه مرا بعد از مرگ مسوول نموده و كيفر خواهد داد؟؟؟


یک سوال : دانایی خدا را با عدم اختیار افراد یکی دونستید ؟ دقیقا مشخص کنید چون صرف دانستن ، متفاوت است با عدم توانایی در تغییر!
اینکه خدا میداند از علم خداست و اینکه فرد خودش داره مسیر را تعیین میکنه و خدا ناظر گذشته و اینده فرده به مسئول نبودن رابطه ای نداره













زندگی صحنه یکتایی هنرمندی ماست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود صحنه پیوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد


 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
با سلام به همه دوستان .......... سوالی رو چند روز پیش مطرح کردم هفته گذشته از مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه قم به نام اندیشه قم پرسیدم که مشاور سوال رو به مختصصین کلامی ارجاع دادن که دیروز جواب رو به شماره فیش 38141 برام ایمیل کردن که به این شرح پاسخ دادن:

(قبل از هرچیز از دوستانی که در این بحث از جمله آقایwarning - خانم آبشار - آقای شیخ رجبعلی - و بانو آرکا شرکت کردند تشکر میکنم)

سؤال: این سوال رو یک بی خدا مطرح کرده ممنون میشم جوابی منطقی بدید. التماس دعا.........
از دو حالت خارج نيست: يا خداوند از قبل مي داند من چه خواهم كرد و يا نمي داند. اگر نمي داند كه(نعوذبالله) در اين صورت خدا نيست و در صورتي كه ميداند چگونه انتظار دارد كه من كاري بر خلاف دانايي او بكنم و با رعايت اين دو نكته چگونه مرا بعد از مرگ مسوول نموده و كيفر خواهد داد؟

با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامي. از اينکه با مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات حوزه علميه قم مکاتبه نموده ايد صميمانه تشکر مي کنيم.
با سلام و تشكر فراوان به دوست پرسشگرمان كه براي كسب معارف بيشتر اعتقادي خود بر ما منت نهاده و جواب شبهة خود را از ما خواستار شد اميد اينكه بتوانيم به اندازة وسعمان جواب گوي شما باشيم.
ابتدا براي اينكه شبهه را خوب تقرير كنيم، ميتوانيم اينگونه آن را مطرح كنيم كه يكي از انگيزههايي كه اشاعره را به عقيدة جبر سوق داده است مسئله علم گسترده و پيشين خداست كه بر تمامي موجودات جهان و از آن جمله افعال و رفتار آدمي احاطه دارد. چنين علمي از نظر اشاعره و همفكران آنان ماية سلب اختيار و مجبور بودن بشر در كارهاست.
لذا شبهه را چنين مطرح كردهاند كه: از طرفي خداوند متعال از ازل به كلية حوادث و رخدادهايي كه در جهان واقع ميشود، علم و آگاهي تام دارد. او از ابتدا و ازل ميداند كه فلان پديده و فعل خاص در كدام روز و در چه شرائطي محقق و عملي ميشود. از طرفي علم الهي نه تغييرپذير است و نه خلافپذير، زيرا تغيير با تماميت و كمال ذات واجب الوجود، منافات دارد. لذا ممكن نيست آنچه او از ازل ميداند با آنچه واقع ميشود، مخالف و مغاير باشد زيرا لازم ميآيد كه علم او علم نباشد بلكه جهل باشد و اين با كمال وجود مطلق منافي است. پس اگر در ازل در علم الهي چنين بوده است كه فلان شخص در فلان ساعت فلان معصيت را ميكند و يا فلان پيشامد (مرض، تصادف، مرگ و..) در روز خاص براي او پيش ميآيد، پس جبراً و قهراً بايد آن معصيت و آن واقعه براي آن شخص به وجود آيد و هيچ راه فراري و گريزي از آن نيست و خود شخص بلكه هيچ قدرتي قادر نخواهد بود آنرا تغيير دهد و الا علم خداوند جهل خواهد بود.
[1]
من مي خورم و هركه چو من اهل بود مي خوردن من به نزد او سهل بود
مي خوردن من حق ز ازل ميدانست گر مي نخورم علم خدا جهل بود

در جواب به اين شبهه بايد گفت: اين شبهه از آنجا پيدا شده كه ما براي هر يك از علم ازلي الهي و مسئله نظام اسباب و مسببي اين جهان حساب جداگانهاي باز كردهايم و آنها را از هم جداگانه فر ض كردهايم. به اين معنا كه چنين فرضي كردهايم كه علم الهي در ازل به طور گزاف و تصادف به وقوع حوادث و كائنات تعلق گرفته است. آنگاه براي اينكه اين علم با واقع مطابقت كند و خلافش واقع نشود، لازم است كه وقايع و حوادث جهان كنترل شود و تحت مراقبت قرار گيرد، تا با تصور و نقشه قبلي مطابقت كند. لذا از انسان نيز بايد اختيار و آزادي و قدرت و اراده سلب گردد، تا اعمالش كاملاً تحت كنترل درآيد و علم خدا جهل نشود. اين چنين تصوري درباة علم الهي منتهاي جهل و بيخبري است. علم ازلي الهي از نظام سببي و مسببي جهان جدا نيست. علم الهي علم به نظام علي و معلوي نظام است؛ يعني خداوند به صدور معلولات و حوادث و افعال آدمي، از علل خاص آنها علم و آگاهي تام دارد.
پس علم ازلي كه به افعال انسان تعلق گرفته است با تمام خصوصيات و ويژگيهاي خاص خودش تعلق گرفته است به اين معنا كه او از ازل ميداند كه انسان با همين ويژگي قدرت و اختيار خود فلان فعل را در فلان روز و ساعت خاص انجام ميدهد و ميداند كه چه كسي به موجب آزادي و اختيار خود اطاعت ميكند و چه كسي معصيت و آنچه علم الهي اقتضاء دارد اين است كه به آن كسي كه اطاعت ميكند به اراده و اختيار خود اطاعت ميكند و آنكه معصيت ميكند به اراده و قدرت خود معصيت ميكند و آن واقعة خوب يا بدي هم كه براي انسان پيش ميآيد طبق آن قاعدة علّي و معلولي نظام طبيعت است كه قدرت و اراده و اختيار انسان هم در آن دخيل است كه خداوند به همگي آنها با تمام خصوصيات ويژگيهايش علم و آگاهي تام داشته و دارد. اين است معناي سخن برخي كه گفتهاند «انسان مختار بالاجبار است»يعني نميتواند مختار نباشد پس علم ازلي خدا در سلب آزادي و اختيار انسان هيچ دخالتي ندارد.
[2]
صدرالمتألهين پس از طرح اين شبهه اين چنين پاسخ ميدهد كه: «علم و آگاهي خدا هر چند در سلسلة اسباب صدور فعل از انسان قرار دارد، ولي مقتضاي علم الهي اين است كه فعل انسان با قدرت و اختيار او انجام گيرد، زيرا قدرت و اختيار او نيز در سلسلة اسباب و علل آن فعل قرار گرفته است.
[3]
جواب شبهه را به طور خلاصه ميتوان اين چنين بيان كرد كه: خداوند متعال نه تنها به صدور فعل از انسان علم و آگاهي پيشيني دارد، بلكه از خصوصيات و ويژگيهاي خاص آن، مبادي و مقدمات، دور و نزديك آن نيز علم و آگاهي تام دارد، كه يكي از مقدمات و اسباب فعل آدمي، توانايي و اراده و قدرت خود انسان است به طوري كه ميشود گفت اختيار براي انسان يك امر ضروري است.
[4]
در آخر به نكتة مهمي كه در اين مسئله شايان ذكر است بايد توجه كرد كه ما نبايد علم و آگاهي خدا را با خودمان مقايسه كنيم، چراكه خداوند موجودي غير زماني و فوق زمان و مكان است، براي او حال و گذشته و آينده مطرح نيست. موجودات مادي اگرچه در افق زمانند و نسبت به گذشته و آيندة خود و ديگران به صورت مستقيم در جهالت و بيخبري به سرميبرند و حوادث به صورت تدريجي براي آنها واقع ميشود ولي در مورد خدا كه فراتر از زمان و مكان است، حركت و زمان معني ندارد و كليت و تماميت هستي براي آو آشكار و هويدا است علم خداوند به حوادث گذشته و آينده همانند علم ما به حوادث حال و پيش روي ماست. او همة هستي و سلسلة حوادث را يكجا و يكباره مشاهده ميكند و به يك معني علم پيش از تحقق و حين تحقق و بعد از تحقق براي او معنا ندارد در نتيجه همان گونه كه علم ما به اينكه فلان شخص در حضور ما كار نيكي را انجام ميدهد سبب مجبور بودن آن شخص نميشود علم خدا به قبل از تحقق اين كار نيك از منظر ما نيز سبب مجبور بودن آن شخص نميشود.
[5]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر

1.سعيدي مهر، محمد، علم پيشين الهي و اختيار انسان، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي، 1375.
2. مطهري، مرتضي، انسان و سرنوشت، ص 130 ، 124، چ 17، انتشارات صدرا، تهران: 1377.
3. ملاصدرا، شيرازي، صدرالدين، رساله جبر و اختيار، خلق الاعمال، اصفهان، بي تا، 1340.


[1] . ر.ك: مطهري، مرتضي، انسان و سرنوشت، ص124و125، چاپ 17، انتشارات صدرا، تهران 1377،رباني گلپايگاني،علي جبر و اختيار، ص50، مؤسسه تحقيقاتي سيدالشهداء قم، 1368.

[2] . مطهري، مرتضي، انسان و سرنوشت، ص130ـ125 همان، طباطبايي، محمدحسين، نهاية الحكمة، مرحله 12،فصل 14.

[3] . صدرالمتألهين، اسفار اربعة، ج6، ص385.

[4] . حكيم سبزواري، شرح منظومه، ص176.

[5] . رجبي، محمود، انسانشناسي، ص144،145، چاپ چهارم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، زمستان 1380.
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
ممنون عالی بود برادر
مخصوصا این سخن صدرالمتالهین : "علم و آگاهي خدا هر چند در سلسلة اسباب صدور فعل از انسان قرار دارد، ولي مقتضاي علم الهي اين است كه فعل انسان با قدرت و اختيار او انجام گيرد، زيرا قدرت و اختيار او نيز در سلسلة اسباب و علل آن فعل قرار گرفته است"
 
بالا