************معجزات سیدالشهدا (ع) قبل از شهادت ************

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"




56018406231282141369.gif




یکی از مسائل بسیار خواندنی که در کشمکش حرکت و قیام امام حسین(ع) به وقوع پیوسته معجزاتی است که از حضرت سیدالشهداء(ع) بسیار دیده شده، خواه زمان حرکت از مدینه خواه حتی پس از شهادت!






حضرت سیدالشهداء(ع) که از هر نظر به شهادت خود آگاه بودند و هنگامی که می خواستند از مدینه حرکت کنند، ام سلمه همسر پیامبر(ص) به خدمت ایشان رسید و عرض کرد: ای نور دیده من، مرا اندوهناک مکن در بیرون رفتن از مدینه بسوی عراق، چون من از جدت رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمودند: فرزند دلبند من حسین، در عراق، در زمینی که آنرا کربلا می گویند به تیغ ظلم و جفا کشته میشود.سپس آن حضرت فرمودند: ای مادر، می دانم که شهید خواهم شد و چاره ای جز رفتن ندارم و به فرموده خدا عمل می کنم.



و چنانچه که در کتب مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق نقل است، ایشان میفرمایند: به خدا سوگند؛ می دانم در چه روزی کشته می شوم، و چه کسی مرا خواهد کشت، و در کدام بقعه مدفون خواهم شد و می دانم چه کسی با من از اهل بیت من و خویشان من کشته خواهد شد، و می خواهی ای مادر نشان بدهم جای شهادت خود را؟

و سپس آن حضرت با دست مبارک خود به سوی کربلا اشاره نمودند و به اعجاز آن حضرت زمینها فرو رفت و زمین کربلا بالا قرار گرفت…





56018406231282141369.gif
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"


56018406231282141369.gif




به احتمال قوی این نخستین معجزه ای بوده که از حضرت سیدالشهداء(ع) در راه رسیدن به شهادت و تقرب به خدا، از ایشان سرزده و جالب است بدانید که پس از آن نیز معجزاتی بسیار عجیب تر از این حضرت نمایان گردیده به نحوی که اکثر راویان و منابع آنها را نقل کرده اند. متوسل در باب این معجزات می نویسد:


امام حسین(ع) پس از طی مراحل و رسیدن به خاک کربلا، دیگر اسبشان قدم از قدم برنمی داشت تا آن اسب را عوض کردند، سپس اسبی دیگر برای حضرت آوردند و آن هم گامی بر نداشت تا آن که پنج اسب را به همین منوال عوض کردند و هیچکدام راه نرفتند و حضرت پس از دیدن این صحنه ها از نام آن سرزمین جویا شدند و پی به ماجرا بردند!




56018406231282141369.gif
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"



56018406231282141369.gif





چشمه ای که بدست امام حسین(ع) نمایان شد


در روضة الشهدا این گونه نقل شده است که در روز هشتم محرم بود که در لشکرگاه امام حسین(ع) آبی پیدا نمی شد و تمامی لشگر و اطفال به تشنگی مبتلا شده بودند و فریاد العطش العطش سر میدادند. امام حسین(ع) پس از دیدن این وضعیت برخاستند و به موضعی تشریف بردند و فرمودند: این موضع را بکنید.


زمانی که کندند، چشمه آبی زلال و شیرین پدیدار گشت و همه لشگر از آب خوردند و اسبان خود را نیز سیراب کردند و پس از آن فوراً آن چشمه ناپدید شد و هر چه جستجو کردند از آن اثری ندیدند!




56018406231282141369.gif

 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"






56018406231282141369.gif




تو به سوی ما می آیی!



عصر روز تاسوعا عمر بن سعد لشکر خود را فراخواند و پیش از غروب آفتاب به خیام امام حسین(ع) حمله نمود.

امام که در جلوی خیمه شان نشسته و دو زانو را دربند شمشیر قرار داده بودند و در اثر خستگی خوابشان برده بود، ولی خواهرشان حضرت زینب (س) بیدار بودند، از این ماجرا آگاه گشتند، به نحوی که در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) نقل است: حضرت زینب (س) صدای حمله سپاه را از نزدیک می شنود و با ملایمت به برادر نزدیک شده و می گوید: برادر بانگ و فریاد نزدیک میشود آیا نمی شنوید؟ امام سر برمی دارند و می گویند: جدم رسول خدا(ص) را در خواب دیدم، به من فرمود: تو نزد ما می آیی!


خواهر بزرگوارشان سیلی به صورت خود نواختند و فرمودند: ای وای! ای وای! و امام فرمودند: خواهر بزرگوارم وای بر تو نباشد و آرام باشد، زیرا این حق است.



56018406231282141369.gif


 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"

56018406231282141369.gif





خداوندا، بچشان به او عذاب آتش را در دنیا!


محمد رفیع گرمرودی تبریزی مینویسد؛ هنگامی که ابن جویریه مزنی، چون نگاهش به آتش در خندق های اطراف چادرها افتاد، مشغول به دست زدن شد و فریاد کشید: ای حسین و ای یاران حسین بشارت باد بر شما آتش دوزخ و براستی چه شتاب کرده اید بسوی این آتش!


امام فرمودند: این مرد کیست که این سخنان را می گوید؟ عرض کردند: ابن جویریه مزنی است، و سپس حضرت اینگونه بر او نفرین کردند: خداوندا؛ بچشان به او عذاب آتش را در دنیا، بلافاصله پس از گفتن این سخنان، اسب آن ملعون رمیده، و آن را در همان خندق (که بوسیله آن امام و یارانش را مسخره می نمود) انداخت و آتش کارش را ساخت و امام پس از دیدن این واقعه فرمودند: اللهاکبر، من دعوة ما اسرع اجابت ها، اللهاکبر، چه زود این نفرین اثر نمود.


56018406231282141369.gif


 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"

56018406231282141369.gif





بازپس فرستادن نامه خدا از سوی امام!



در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) به نقل از اسرار حسینیه، آمده است: زمانی که سیدالشهداء(ع) با صدای بلند و غمگینانه ندا داد آیا یاوری هست که مرا یاری کند، پایه های عرش خدا لرزید و آسمان ها گریستند و فرشتگان ضجه زدند و عرض کردند: پروردگارا؛ این حبیب تو و نور چشم حبیب توست، به ما اجازه بده تا یاریش کنیم.


پس صحیفه ای (نامه ای) از آسمان در دست آن حضرت افتاد و هنگامی که پشت صحیفه را نگاه فرمودند مشاهده نمودند که با خطی روشن و واضح نوشته شده است: ما مرگ و شهادت را بر تو واجب ننموده ایم و تو مختاری که انتخاب کنی، و بدان که مقام تو در نزد ما محفوظ است و اگر بخواهی ما این گرفتاری را از تو برطرف می سازیم، بدان که همه آسمان ها و زمین و جن و فرشتگان را به فرمان تو درمی آوریم و هر گونه که می خواهی به آنان فرمان ده تا آنان این کافران و از خدا بی خبران را نابود کنند.


در آن هنگام تمام آسمان ها و زمین پر بود از فرشتگانی که سلاح هایی از آتش در دست داشتند و منتظر فرمان امام حسین(ع) بودند.


هنگامی که امیر عالم از مضمون نامه پروردگار خویش آگاهی پیدا نمودند، صحیفه را به آسمان فرستادند و فرمودند: پروردگارا؛ دوست دارم، که هفتاد بار یا هفتاد هزار بار کشته شوم و دوباره زنده شوم، و همچنان در طاعت و بندگی و دوستی تو باشم و من از ادامه زندگی بعد از کشته شدن یارانم بیزارم.





56018406231282141369.gif


 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"



56018406231282141369.gif






دیدار سلطان هندوستان با امام، چند ساعت قبل از شهادت!


در تذکرة الشهداء، تألیف ملاحبیب الله کاشانی ماجرای جالبی از دیدار امام حسین(ع) با سلطان هندوستان، آن هم فقط چند ساعت قبل از شهادت ایشان آمده که بی شک به معجزه ای می ماند.


در سرزمین هندوستان، سلطانی بود که «قیس» نام داشت و از محبان حضرت سیدالشهداء(ع) بود. وی در روز عاشورا به قصد شکار به صحرا رفت و آهوئی نظرش را جلب کرد و در پی آن از همراهانش جدا شد تا به دره ای رسید و آهو از نظرش ناپدید شد و ناگه شیر عظیمی در مقابلش حاضر شد و راه او را بست. قیس که حیران شده بود و از طرفی نیز خبر نداشت که امام حسین(ع) در کربلا است، روی به مدینه کرد و عرض نمود: یا اباعبدالله، مرا دریاب.


آن حضرت در همان حال که مشغول جنگ بود، به چشم برهم زدنی خود را به سلطان قیس رسانید و آن شیر را از او دفع نمود، سپس قیس نگاه کرد و بزرگواری را دید که چهره اش مانند خورشید می درخشید ولی بدنش از فراوانی جراحات جای سالمی نداشت، عرض کرد: جانم فدایت تو کیستی که مرا نجات دادی؟ حضرت فرمود: منم حسین بن علی بن ابیطالب که به او پناه بردی و استغاثه کردی.


سپس قیس عرض کرد: این زخم ها چیست بر بدنتان؟ حضرت بطور خلاصه ماجرای کربلا را برای وی نقل نمودند. قیس که بسیار متأثر شده بود عرض کرد: سرور من؛ مرا چندین هزار لشگر است، اجازه فرما تا به یاری شما بیاییم. حضرت فرمودند: ای قیس؛ به وعده شهادت من بیش از چند ساعت نمانده... و سپس حضرت از مقابل سلطان قیس ناپدید گردیدند.





56018406231282141369.gif
 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"


منابع:



1- مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق
2- روضة الشهداء
3- چهره درخشان حسین بن علی(ع)
4- تذکره الشهداء
5- ریاض القدس 6- بحارالانوار
 

رفیق امام زمان (عج)

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
امام حسین




56018406231282141369.gif





چشمه ای که بدست امام حسین(ع) نمایان شد


در روضة الشهدا این گونه نقل شده است که در روز هشتم محرم بود که در لشکرگاه امام حسین(ع) آبی پیدا نمی شد و تمامی لشگر و اطفال به تشنگی مبتلا شده بودند و فریاد العطش العطش سر میدادند. امام حسین(ع) پس از دیدن این وضعیت برخاستند و به موضعی تشریف بردند و فرمودند: این موضع را بکنید.


زمانی که کندند، چشمه آبی زلال و شیرین پدیدار گشت و همه لشگر از آب خوردند و اسبان خود را نیز سیراب کردند و پس از آن فوراً آن چشمه ناپدید شد و هر چه جستجو کردند از آن اثری ندیدند!




56018406231282141369.gif


سلام آبجی...پ اگه امام حسین و عزیزانش آب خوردن! پس چرا امام حسین تو قتلگاه میگفت جیگرم از تشنگی داره میسوزه؟؟؟چرا پس حضرت علی اصغر تشنه شهید شد؟؟؟حضرت علی اکبر همینطور؟؟؟؟
فک کنم این روایته یکم مشکل داره!!!:68::43:

 

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"

سلام آبجی...پ اگه امام حسین و عزیزانش آب خوردن! پس چرا امام حسین تو قتلگاه میگفت جیگرم از تشنگی داره میسوزه؟؟؟چرا پس حضرت علی اصغر تشنه شهید شد؟؟؟حضرت علی اکبر همینطور؟؟؟؟
فک کنم این روایته یکم مشکل داره!!!:68::43:



سلام الناز عزیزم
من برای دادن جواب درست به سوالت با یه کارشناس محترم مذهبی صحبت کردم
و صحبتای ایشونو که بامطالعات هست واست مطرح میکنم
اولا که برا اطلاعات شحصی بهتره بدونیم
کتاب روضة الشهدا اولین کتاب مقتل به زبان فارسی بوده
و طبق اطلاعات موجود
جدای از این که روز هشتم آب خوردند
قبلا هم توسط حضرت علی اکبر آب به خیمه ها اومده بود

به گونه ای که گفته شده حتی شب عاشورا هم آب آورده شده

واینکه
بسته شدن اب از روزهفتم بوده
و مسائلی که در مورد عطش و حضرت علی اصغر و تشنگی و ...گفته میشه همه درمورد اتفاقات روز عاشوراست
هشتم تا روزدهم دو روزه
وتوهوای گرم یک ساعت هم آب نباشه آدم از عطش جگرش میسوزه
چه برسه به اینکه دو سه روز آب نباشه
 
بالا