♥♥ بررسی و نقد توجیه علمی اعجاز قرآن♥♥

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/93174688765273664507.gif http://www.ayehayeentezar.com/gallery/images/93174688765273664507.gif


images





3_item15.gif


بررسی و نقد توجیه علمی اعجاز قرآن

چکیده:

وجود طرفداران و مخالفانی سرسخت پیرامون توجیه علمی اعجاز قرآن، بررسی این موضوع را ضرورتی دو چندان می‏بخشد. از این رو هدف اصلی این مقاله، دستیابی به راه‏حلی قطعی با تکیه بر «واقعیت خارجی قرآن» در این زمینه است. برای وصول به این هدف، ابتدا با طرح مقدمه‏ای به ذکر دلایل دو طرف و افراطها و تفریطها پرداخته شده، سپس امکان توجیه علمی و بررسی نظری رابطه قرآن و علوم تجربی به حصر عقلی با توجه به تمایز فرضیه و قانون از یک طرف و احتمال و قطعیت در دلالت الفاظ قرآن از طرف دیگرمورد بررسی قرار گرفته و عنوان شده است که اگر دلالت الفاظ قرآن بر یک موضوع، قطعی بوده و این موضوع از نظر علمی هم به اثبات رسیده باشد، توجیه علمی قرآن نه تنها جایز که امری پسندیده و مطلوب است. ضمن اینکه با اشاره به قراین لفظی یا عقلی، فلسفه وجودی لفافه‏های بیانی در قرآن نیز روشن می‏شود.



3_item15.gif

 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"




3_item15.gif



کلید واژه‏ها:

اعجاز، علم، قرآن، حقانیت، کیهان، لفافه‏های بیانی.
روشن می‏شود که اغلب کسانی که در صدد تبیین حقانیت آن برآمده‏اند، عمل اعجاز را برای مدعیان رسالت لازم دانسته‏اند.


این امر موجب پیدایش مباحث لغوی و اصطلاحی اعجاز و نیز چگونگی دلالت تحقق اعجاز قرآن بر حقانیت آن و سعی در ریشه‏یابی اعجاز قرآن شده است که از این میان بحث ریشه‏یابی سهمی ویژه دارد.

در زمینه اثبات اعجاز قرآن دلایل زیادی عرضه شده است، از قبیل خبر دادن از غیب، نظریه صرفه، جنبه‏های ادبی و روانشناسی قرآن و...،

با توجه به جو علمی حاکم بر جهان امروز و کاربرد بعد علمی قرآن در عصر جدید، می‏توان از نقد و بررسی توجیه جنبه‏های علمی اعجاز قرآن به عنوان یک ضرورت نام برد.


3_item15.gif





 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"



3_item15.gif



مقدمه‏ای بر توجیه علمی


1ـ1ـ آشنایی اجمالی، نزاع حامیان و مخالفان

منظور از توجیه علمی اعجاز قرآن در اینجا، اثبات عدم امکان ارائه مثل آن است با تکیه بر هماهنگی قرآن و علوم بشری.
رشد دانش بشری با شناخت پدیده‏ها و تجزیه و ترکیب آنها از رهگذر ارائه فرضیه‏های تازه و آزمایشهای مکرر در بررسی صادق بودن یا نبودن آن فرضیات فراهم می‏گردد و این تجربه‏های پی در پی نیاز به مرور زمان و تکامل ابزار آزمایش دارد (سیاسی،82؛ شاله،112)
و فی المثل امکان نداشته آنچه را امروزه پس از آزمایشهای فراوان و تفکر مستمر به عنوان محصول علوم شاهد هستیم، مؤلفی در هزار سال قبل به ثبت رسانده و از آن سخن بگوید بلکه آرای او تحت تأثیر علم زمان خود بوده و اگر بر فرض از نوآوران عصر خود نیز به شمار رود، دامنه افکار و اندیشه‏هایش حداکثر، قدری فراتر از آرای دانشمندان آن روزگار خواهد بود و در حالات استثنایی که این تفاوت بیشتر به نظر می‏رسد، باز همه جانبه نیست و معمولاً توأم با بعضی اشتباهات است.
به ویژه اگر کتابی در زمینه‏های گوناگون علمی به اظهار نظر پرداخته باشد، انتظار می‏رود با گذشت زمان بسیاری از نظریاتش مورد ابطال قرار گیرد و چنانچه به عصر غلبه خرافات (ترابی، 140) تعلق داشته باشد، ردپای آرای خاص آن ادوار در لابلای مطالب آن مشاهده گردد (ترابی، 140) زیرا در آن روزگار به دلیل ضعف ابزار آزمایش، صاحب نظران از بسیاری مشاهدات محروم بوده‏اند و چون برای یافتن حقایق تازه راهی جز تجربه نداشته‏اند، امکان محک زدن فرضیه‏ها همواره فراهم نبوده است.
طبعا در عصر شکوفایی و بلوغ نسبی دانش، اگر گاهی یک تئوری (1) توانسته باشد از شمشیر مشاهده،(2) جان سالم بدر ببرد، اما در موارد بسیاری این امر میسر نشده و امواج خروشان مشاهدات تازه، آنها را بلعیده است.
به این ترتیب اگر با کتابی مواجه گردیم که در عین گستردگی مطالب و تنوع رابطه‏اش با افق‏های گوناگون دانش، نه تنها از رونق آن کاسته نشود بلکه در پیشاپیش دانش روز در حرکت باشد، چنین کتابی مثل و مانند نخواهد داشت و نمی‏توان آن را در شمار نوشته‏های معمول بشری به حساب آورد. داعیان توجیه علمی بر این اعتقادند که قرآن مصداق بارز چنین کتابی است.
در نقطه مقابل، گروهی از صاحب نظران از سر دلسوزی به این امر اعتراض کرده و شأن قرآن را فراتر از آن دانسته‏اند که با علوم ناپایدار و دستخوش تغییر و تحول، مقایسه شود زیرا اولاً قرآن کتاب فیزیک و شیمی نیست بلکه کتابی است که برای هدایت انسان آمده است، ثانیا بنیان این گونه استنباطها با گذشت زمان و فرو پاشی آرای علمی فرو می‏ریزد.

چنانکه پیداست نظریه توجیه علمی اعجاز قرآن طرفداران و مخالفانی سرسخت دارد و شاید هر دو گروه(3) بیش از آنکه «واقعیت خارجی قرآن» را در نظر بگیرند، تحت تأثیر انگیزه‏ها و انتظارات خویش از این کتاب باشند و به هر حال تحقیق در این باره را باید از رابطه قرآن و علوم تجربی آغاز نمود.
اگر طرفداران توجیه علمی تا صبح قیامت به دفاع از آن ادامه دهند ولی قرآن از چنان پیوندی با این توجیهات برخوردار نبوده و اصولاً با یافته‏های علمی، بیگانه باشد، برای جوامع انسانی، جز میوه‏ای پوک چه ثمره‏ای به بار خواهند آورد و این گونه پل‏های ارتباطی تا کی دوام خواهد داشت؟ کما اینکه اگر مخالفان این نظریه، بر عقیده خود پافشاری کنند و در اشتباه باشند، جز محروم ساختن اهل زمین به ویژه بیگانگان با قرآن، چه طرفی بربسته‏اند و در این صورت آیا در قالب دوستی، به این کتاب و مردم جهان خیانت نکرده‏اند؟



3_item15.gif


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"




3_item15.gif


مقدمه‏ای بر توجیه علمی


کتاب هدایت انسان یا کتاب علوم تجربی
بخش اول

کسانی (شلتوت، مقدمه) که می‏گویند قرآن کتاب فیزیک و شیمی نیست، بلکه هدایت است باید توجه داشته باشند که رابطه مورد استفاده در توجیه علمی بین قرآن و علم تنها مایه تبدیل جنبه هدایتی آن به مباحث تجربی نیست، بلکه دقیقا در راستای هدایت است،
آن هم با بهترین شیوه ممکن زیرا در عصر شکوفایی و بلوغ نسبی علم، نزدیک‏ترین راه برای اثبات حقانیت قرآن برای اهل زمان به ویژه دانشمندان و محققان علوم تجربی این است که ببینند حقایقی در آن به ودیعه نهاده شده که به هیچ وجه امکان فهم و اشاره به آن در 1400 سال پیش برای بشر فراهم نبوده است،
به بیان دیگر اگر در روزگار غلبه سحر و ساحری، پدیده‏ای مثل تبدیل چوبدستی به اژدهایی مهیب رخ دهد و ساحران بهتر از دیگران دریابند که آن کار، کاری بشری نیست و اگر در عصر پیشرفت طب قدیم، مردگان زنده می‏شوند تا همه به ویژه خود اطباء دریابند امری غیر بشری است و اگر در زمان شکوفایی نبوغ ادبی، جلوه ادبی یک کتاب، عهده دار هدایت مردم به ویژه ادیبان در شناخت حقانیت آن می‏گردد تا از رهگذر تسلیم ساحران، اطباء و ادباء بر سایر اهل زمان نیز اتمام حجت شود، طبعا می‏توان انتظار داشت که برای عصر اکتشافات همه جانبه علمی و جهان دانش، بعد علمی آن کتاب به همین معنی، نقش اصلی را ایفاء نماید بدون اینکه سایر جنبه‏ها، نفی گردد.

این تذکر متوجه افرادی از قبیل شیخ محمود شلتوت(1) است.
وی اعتقاد دارد که قرآن برای ارائه نظریات علمی نازل نشده است و اگر می‏بینیم در بعضی آیات به اسرارطبیعت پرداخته، برای آن است که از رهگذر تحقیق در آن مسائل بر ایمان مردم افزوده شود، افزون بر این، اگر ما قرآن را با فرضیه‏های ناپایدار علمی مطابقت دهیم، به تدریج همراه با دگرگونی آن فرضیه‏ها، آراء ما نیز دستخوش تغییر و تحول قرار خواهد گرفت

(شلتوت، تفسیر القرآن الکریم، مقدمه).

3_item15.gif

 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"




3_item15.gif


مقدمه‏ای بر توجیه علمی

کتاب هدایت انسان یا کتاب علوم تجربی
بخش سوم


بوکای(1)و(2) از کسانی است که گرچه هدف قرآن را بیان پدیده‏های طبیعت نمی‏داند و هدفی مشابه آنچه مورد نظر شلتوت بود برای آن قائل است اما در عین حال عمیقا تحت تأثیر آیاتی از قرآن قرار گرفته که 1400 سال پیش به یافته‏های امروزین علم بشری اشاره نموده است،
بوکای (ص 22، 51) می‏گوید:
«همانطور که بعدا در این بخش کتاب ملاحظه خواهید کرد، امر مهم و اصلی این است که قرآن که همواره مردم را به فراگیری و گسترش دانش فرا می‏خواند مشتمل بر نظرات متعددی درباره پدیده‏های طبیعی با تفصیلات تبیینی است که کاملاً با داده‏های دانش نو موافق می‏آیند.
آنچه توجه کسی را که برای اولین بار با چنین متنی مواجه می‏گردد، بیشتر جلب می‏کند. فراوانی موضوعات مطروحه است و نیز از خطاهای عظیمی که در عهدین وجود دارد، در اینجا اثری نیافتم.
این امر مرا ناگزیر کرد از خود بپرسم اگر قرآن ساخته یک انسان می‏بود چطور می‏توانسته در قرن هفتم میلادی چیزی بنویسد که امروزه با شناختهای دانش نو موافق آید؟
نخستین هدفم قرائت قرآن و مطالعه نص آن، عبارت به عبارت، به کمک تفاسیر مختلف برای بررسی انتقادی بود و این کار را با اعمال دقت خاصی درباره توصیفی که از تعداد کثیری از پدیده‏های طبیعی می‏کند، شروع کردم.
دقت و صحت پاره‏ای تفصیلات کتاب فقط در متن اصلی قابل درکند و مطابقت آنها با یافته‏های عصر کنونی مرا تحت تأثیر قرار داد ولاجرم مردی از عصر محمد (ص) نمی‏توانست کمترین ایده‏ای از آن مطالب داشته باشد. سپس به مطالعه چند کتاب که مؤلفان مسلمان به نظرگاههای علمی متن قرآن تخصیص داده بودند، پرداختم که مبانی ارزشیابی بسیار سودمندی برایم فراهم آورد.
به خوبی ثابت شده که دربرهه زمانی وحی اسلامی که حدود 20 سال طول کشیده، شناختهای علمی آن زمان، در مرحله رکود بود. دوره فعال تمدن اسلامی با جهش علمی که همراه آن بود، بعد از پایان وحی اسلامی واقع شده است. باید بپذیریم که برای فهم آیات قرآنی، تنها معلومات عمیق زبانشناسی کافی نیست بلکه علاوه بر آن باید واجد اطلاعات علمی بسیار متنوع نیز بود. چنین بررسی با چند دانش مرتبط است که خود دائرة‏المعارفی خواهد بود.
حین ملاحظه تدریجی مطالب مطروحه، به تنوع شناختهای علمی که برای درک معنی برخی آیات قرآن لازم است پی خواهید برد. با این وصف، قرآن کتابی نیست که هدفش تقریر برخی قوانین حاکم بر جهان باشد بلکه هدف دینی اساسی دارد به ویژه در مورد توصیفهای قدرت مطلقه خداوند که در آنها انسانها به تفکر درباره قدرت آفرینش فرا خوانده شده‏اند.
این دعوت به تفکر با اشاره به نمودهای در دسترس یا با قوانین بیان شده از جانب خداوند که بر سازمان جهان حکومت می‏کند، همراهند. فهم بخشی از این مصرحات آسان است اما معنی بخش دیگری را جز با داشتن شناختهای علمی لازم نمی‏توان درک کرد.
به این بیان که انسان قرون گذشته نمی‏توانست جز معنی ظاهری آنها را دریابد و این امر در برخی حالات، او را به نتیجه گیریهای غلطی که معلول ناکافی بودن دانشش در آن زمان بود، کشانده است (همو، 173-174).


3_item15.gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"




3_item15.gif


مقدمه‏ای بر توجیه علمی

کتاب هدایت انسان یا کتاب علوم تجربی
بخش چهارم


به طور کلی ملاحظه می‏شود که بوکای به رابطه‏ای بسیار گسترده و هماهنگ بین قرآن و علوم تجربی در مرحله بلوغ خود معتقد است و اگر چه همانند شلتوت به نقش چنین آیاتی در دعوت به تفکر و شناخت خداوند توجه دارد اما هرگز مثل او از تطبیق آنها با قوانین قطعی علمی و نمودهای مورد مشاهده، روگردان نیست و خود او از جمله کسانی است که درست به همین دلیل به غیر بشری بودن قرآن اذعان نموده است.
وی می‏گوید:
«این نظرگاههای علمی بسیار ویژه قرآن، در آغاز موجب شگفتی ژرف من شد زیرا تا آن وقت نمی‏توانستم تصور کنم بتوان در متنی که بیش از 13 قرن پیش نگاشته شده است، این قدر تأییدات راجع به موضوعهای بی‏نهایت متنوع و کاملاً سازگار با شناخت‏های دانش نو کشف نمود. کدام توجیه بشری را می‏توان برای این واقعیت قائل شد؟ به عقیده من هیچ توجیهی وجود ندارد که ما را متقاعد کند که یکی از ساکنان شبه جزیره عربستان توانسته باشد، موقعی که پادشاه داگو بر در فرانسه سلطنت می‏نمود، به حدی اطلاعات داشته که برای پاره‏ای از موضوع‏ها ده قرن از معلومات ما پیشرفته‏تر باشد، وجود ندارد»
(همو، 172-173).

جالب است که این مؤلف گرچه خود به توجیه علمی اقدام نموده و عمیقا از آن تأثیر پذیرفته است، باز هنگام بیان هدف قرآن از ارائه آیات مذکور، به این امر که به مراتب هدفی عالی‏تر و نتیجه بخش‏تر به نظر می‏رسد تصریح نمی‏کند، انگار متوجه نیست که تعمدی در کار بوده و تعبیه چنین آیاتی، کاملاً حساب شده است.
گویی که هدف اصلی قرآن، صرفا ذکر پاره‏ای مصادیق علم و قدرت خداوند بوده و از رهگذر چنین هدفی بعضی فواید فرعی نیز پدیدار گردیده است یعنی این تطابق قرآن و علوم تجربی از تبعات آن هدف به شمار می‏رود و بر حسب تصادف زمینه توجیه علمی فراهم آمده است، در حالی که آثار چنان هدفی در مقایسه با آثارِ توجیه علمی، چندان فروغی ندارد و هدفی فرعی محسوب می‏گردد.
از نکات قابل اعتنایی که مورد توجه بوکای قرار گرفته و بسیار بر آن تأکید دارد، علاوه بر تنوع مطالب و گستردگی موضوعات قرآنی، خالی بودن قرآن از هر گونه اشتباه علمی است، به عبارت دیگر نه تنها توافق مطالب یاد شده با دانش پیشرفته بشری به خودی خود شگفت آور است بلکه گستردگی دامنه آنها بر این شگفتی می‏افزاید و با در نظر گرفتن شرایط علمی و اجتماعی مؤلف قرآن همراه با مصونیت او از کمترین اشتباه، احتمال بشری بودن کتاب او به صفر می‏رسد.
وی (ص 211) می‏گوید: «نه تنها آنچه قرآن در بر دارد واجد اهمیت است بلکه آنچه را که قرآن شاملش نیست باید مورد توجه قرار داد. فی الواقع، قرآن حاوی تئوری‏های مورد توجه آن عصر درباره سازمان جهان که علم، عدم صحت آنها را بعدها ثابت کرده باشد، نیست».​



3_item15.gif


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"



3_item15.gif



جستجوی همه پدیده‏های علمی در قرآن

لازمه توجیه علمی اعجاز، چنانکه پیداست، اشاره به کلیه پدیده‏های کشف شده و کشف نشده نیست بلکه با فرض تعمد در این باره اگر برای هر دوره زمانی، متناسب با پیشرفت‏های خاص آن دوره در زمینه‏های گوناگون، نمونه یا نمونه هایی گوشزد شود کافی خواهد بود.
کسانی که در این باره راه افراط پیموده‏اند باید بر مدعای خود دلیل آورند که اصولاً عملی نیست. چگونه ممکن است آن همه اکتشافات تازه در افق‏های گوناگون دانش را در یک کتاب گنجاند و چه کسی در توان خود می‏بیند آنها را شناسایی نماید؟ شاید بتوان به عنوان نمونه‏ای بارز در این گونه بینش، از تفسیری که طنطاوی (1) بر قرآن نوشته است یاد نمود.
تفسیر سید احمد خان هندی (1) نیز از همین قبیل است.
طنطاوی در تفسیر خود، علم نجوم و آسترو فیزیک و زیست‏شناسی و علم شناسایی عناصر رادیواکتیو و صنعت استخراج فلزات از معادن و ذوب آنها را در قرآن می‏بیند. او در تفسیر خود اظهار می‏کند که بیم دارد عمرش وفا نکند تا اینکه بتواند نشان دهد که تمام علوم و اختراعات صنعتی نوع بشر در قرآن هست و آن اندازه که تا امروز نشان داده نمونه‏ای است که نشان می‏دهد قرآن، همه چیز را پیش بینی و پیشگویی کرده است».

بله در برابر چنین افراط کاری‏ها جا دارد گفته شود قرآن کتاب فیزیک و شیمی نیست و به نظر می‏رسد یکی از دلایل برآشفته شدن صاحب نظران مخالف توجیه علمی در این زمینه همین طرز تلقی از قرآن بوده باشد. اگر چه در نقطه مقابل،اصرار ایشان بر ریشه کن کردن توجیه علمی به طور کلی، بدون توجه به واقعیت‏های خارجی صورت گرفته و به نوبه خود می‏تواند در معرض ایراد باشد.



3_item15.gif


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"



3_item15.gif



نقش صلاحیت علمی در برقراری پل‏های ارتباطی

پس از رنسانس و به دنبال اهمیت فراوانی که در غرب به علوم تجربی داده شد، پیشرفت قابل توجهی از لحاظ فنی و صنعتی حاصل شد که آثار آن، کشورهای ظاهرا اسلامی را نیز که خود روزگاری الگوی تمدن جهانیان بودند، تحت الشعاع خویش قرار داد.
از آن جمله، اکتشافات جدید باعث می‏شد بعضی از مسلمانان بدون اطلاع کافی از علوم نوین، همین که می‏شنیدند فلان کشف علمی صورت پذیرفته، برای آنکه از قافله عقب نمانند با یک موضوع کاملاً انفعالی و با توجیهات بی اساس آیه‏ای را برگزیده و در صدد برمی‏آمدند تا نشان دهند که قرآن قبلاً به آن پدیده اشاره کرده است.(2)
به ویژه کسانی که نه تنها با مسائل علمی عمیقا بیگانه بودند بلکه درکِ درستی حتی از ظاهر آیات نداشتند، با اقدام به برقراری چنین پل‏های ارتباطی در خور هر گونه سرزنش و اعتراض بوده‏اند و بر فرض اطلاع از دلالت آیات و آشنایی با زبان، باز هرگز صلاحیت این گونه اظهار نظرها را نداشته‏اند.
در بعضی موارد نیز که به نظر می‏رسیده شخصی واجد شرایط لازم در نشان دادن پل‏های ارتباطی باشد، گاهی جانب افراط را گرفته و گاهی هم عملاً در نشان دادن مصادیق قابل قبول، ناموفق بوده است.(1)


3_item15.gif

 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"




3_item15.gif


تفاوت فرضیه‏ها با قوانین علمی و نمودهای مورد مشاهده



تحلیلی از آرکادی میگدال

برای توجه بیشتر به تفاوت بین فرضیه‏ها و نمودهای مورد مشاهده، اشاره به سخن آرکادی بی میگدال (2) بی مناسبت نیست،
وی (پیام یونسکو، 29ـ30) می‏گوید:
«جریان تبدیل یک عقیده به یک حقیقت پذیرفته شده علمی، تبدیل یک فرضیه به یک قانون فیزیکی به دقت تنظیم شده، فراگردی طولانی و غالبا پرپیچ و خم است... نخستین مرحله از هر کار علمی عبارت است از کشیدن خط فاصلی بین حقایق بی‏چون و چرای علمی، و «غیر ممکنات» یا چیزهایی که با نتایج آزمایش‏های مکرر علمی در تضاد قرار دارند.
مابین این دو حوزه، یک حوزه بلا تکلیفی نیز هست که مشتمل است بر پدیده‏هایی که مورد مطالعه قرار نگرفته‏اند ولی پیشاپیش از زمره ممکنات شمرده می‏شوند. پیش از ظهور نظریه نسبیت اینشتین، منطقی بود که انسان تصور کند قوانین مکانیک و الکترودینامیک که در مورد سرعت‏های عادی امتحان خود را داده بودند، برای سرعت‏های بالا نیز صادقند. تنها هنگامی که آزمایش‏های علمی، این فرضیه را نقض کرد، در مورد صحت آن تردید پیدا شد.نمونه‏های بسیاری هست از اینکه چگونه عقاید از پیش پذیرفته، باعث کندی پیشرفت علم شده‏اند.
خالق پرآوازه نظریه نسبیت نیز خود، اشتباهی از این دست کرد و هنگامی که در پی ساختن یک دستگاه نظری جدید در باب کیهان‏شناسی بود، بر مبنای عقیده‏ای از پیش پذیرفته، به نتیجه‏ای نادرست رسید.(1)
چند مورد از خطاهای علمی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و نتایجی در جهت بهبود روش‏شناسی علمی از آنها استخراج شده است که یکی از بی‏چون و چراترین آن نتایج این است که در حوزه هایی که هنوز مورد مطالعه کافی قرار نگرفته است، دانشمندان نباید بطور مطلق موضع‏گیری کنند. باری علم، خود را به پژوهش در حوزه ممکنات محدود نمی‏کند بلکه قضایایی را که به سر حد اثبات نیز رسیده‏اند مورد مطالعه، کنکاش و نقد قرار می‏دهد و بدین وسیله توجه دانشمندان را به قضایایی که محتاج پژوهش‏های بیشتر است جلب می‏کند.


3_item15.gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"



3_item15.gif


تفاوت فرضیه‏ها با قوانین علمی و نمودهای مورد مشاهده


نمونه‏ای از تبدیل یک فرضیه به نمودی قابل مشاهده

پس از آنکه اینشتین (1879-1955)نشان داد که قوانین هندسه اقلیدسی، در مجاورت اجرام عظیم مصداق ندارد، بر آن شد که گام بی‏باکانه‏ای به پیش بردارد.
او نظریه حوزه جاذبه خود را در توضیح کیهان به کار بست و در این کار، طرز واقعی پراکندگی اجرام را در فضا به کنار نهاد، در عوض، چنانکه در مطالعه گازها معمول است، مفهوم تراکم متوسط ماده را اختیار کرد. اما معلوم شد که کاربست معادلات جاذبه در توضیح کیهان، به همین سادگی امکان‏پذیر نیست.
اینشتین کیهان را دستگاه بسته و محدودی می‏پنداشت که شعاع انحنای آن، مستقل از زمان است. پس به منظور یافتن راه حلی که با این توصیف وی از کیهان، جور در بیاید، به طور مصنوعی یک عامل اضافی (به نام ضریب ثابت کیهان‏شناسی) را وارد معادلات جاذبه خود کرد که هماهنگی آنها را بر هم زد. مقارن همین احوال، یک ریاضیدان برجسته اهل پتروگراد به نام «الکساندر فریدمان» مشغول مطالعه درباره امکانات مختلف حل معادلات اینشتین بدون وارد کردن این عامل اضافی بود.
وی به این نتیجه رسید که کیهان در حال گسترش است و با صرف نظر کردن از قبول مدلی «بسته» برای کیهان، می‏توان برای مقادیر معینی از تراکم متوسط جرم، به مدلی «باز» قائل شد که بر طبق آن، ابعاد کیهان به طور نامحدودی گسترش خواهد یافت. اینشتین در ابتدا کار فریدمان را مورد انتقاد قرار می‏داد اما بعدها کاملاً نظر او را تأیید کرده، موضوع وارد کردن یک عامل اضافی را به معادلات جاذبه خود کنار گذاشت.
اینشتین می‏نویسد: «پس از خواندن نامه فریدمان که آقای کروتکوف] فیزیکدان روس [برایم فرستاد،اکنون دیگر متقاعد شده‏ام که انتقادهای من از وی مبتنی بر اشتباه محاسبه بوده است. من فکر می‏کنم نتایجی که فریدمان بدست آورده، درست است و پرتو جدیدی بر این مسأله افکنده است».(1)
نظر فریدمان در تجربه نیز تأیید شد و این هنگامی بود که منجم آمریکایی ادوین هابل(2) اثبات کرد که کهکشانها در حال دور شدن از یکدیگرند.(3) (همان و نیز نک: مالک، 384).



3_item15.gif
 
بالا