&& حرف دل با منجی دوازدهم &&

غریب آشنا

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
media.afsaran.ir_si1ezW_420.jpg
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
nkums.ac.ir_Uploaded_Darman_Bimarestan_emam_reza_71.gif



سلام بر مولای غریب صبورم.

باز یه شب دیگه، شبی از شب های ماه رجب، مولا و غربت و...

می دونم همین نزدیکی ها هستین، خیلی نزدیک...

این حس حضورتون بهمون امید میده، نشاط میده، شوق حرکت میده، و گرنه اگه نبود عشق الهی، عشق شما و عشق اهل بیت(ع)، دنیا و هر چی درونش هست خالی از ارزش بود...

سهم ما... شوق حضور و آبروی انتظار

.....


می دونید یاد چی افتادم؟ یاد این حدیث مادرتون حضرت فاطمه زهرا(س): من دنیای دنیا پرستان را دوست ندارم.

برامون دعا کنید، خیلی محتاج دعای شماییم...





یابن الحسن روحی فداک متی ترانا و نراک
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
nkums.ac.ir_Uploaded_Darman_Bimarestan_emam_reza_71.gif


سلام بر مولای غریب قریب صبورم:

یه زمانی می شد این جا برای شما نوشت، اما فعلا...

پس فقط سلامی و التماس دعایی مثل همیشه...


یابن الحسن روحی فداک متی ترانا و نراک

 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
سلام آقای عزیزم...

دلتنگم آنچنان که اگر ببینمت به کام، خواهم که جاودانه بنالم به دامنت، شاید که جاودانه بمانی کنار من...

آقا جان طبق معمول پر از حرفهایی ام که شرم از گفتن دارم و ترس از نوشتن.

شما که میدونید...

آقا جان فکر میکنم همه جای پازلو خوب چیدم اما بازم خرابه، کمکم کن...
:(








گل نرگسم، یادتونه چقدر گل نرگس صداتون میکردم، گیر افتادم، توی دامی که خودم درست کردم، سعی میکنم درستش کنم اما نمیشه، آقا جان دعام کن، من بیشتر از هر کسی به دعای شما نیاز دارم.

آقای عزیزم ، هیچ عشقی تو وجودم نیست جز عشق به خدا و شما، اما دامهای خودم منو صید کردن، آقا جان نذارید قلبی که برای شما میتپه از کار بیوفته. من پشیمونم و دلگیر. از خودم، از دنیای خودم،از راهی که رفتم. من میخوام آسمان باشم.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

سلام به مولای غریـــــــــب قریبم:

مولا خودتون شاهدید چقدر تلاش کردم، چقدر وقت، چقدر انرژی، اما نشد که نشد، خودتون می دونید چقدر دوست داشتم کاری کنم براتون، لایق نبودم حتما...اشکال نداره اگه شما نمی خواید کی باشم که بخوام شکوه کنم...

اما حق دارم دلم بشکنه نه؟ هنوز هروقت قضیه امام رضا(ع) یادم میاد، ناراحت می شم، اما امید داشتم با کار شما جبران بشه، اما چه کنم که نمی شه، همه چی بهم ریخت، خیلی چیزا... و اینم به اون اضافه شد...


می خوام بیام مهمونی، دعوتم می کنید؟ این دفعه گل ندارم بیارم...



درد عشقی کشیده ام که مپرس

زهر هجری چشیده ام که مپرس


گشته ام در جهان و آخر کار


دلبری برگزیده ام که مپرس



یا مولا، حالم و روزم، حال و روز کسیه که ساز و برگی نداره، رفتم دنبال ساز و برگ، دست خالی برگشتم:


و نیز گناهی نیست بر کسانی که وقتی نزد تو آمدند تا آنان را [برای جهاد بر مرکبی ]سوار کنی، گفتی: مرکبی نمی یابم تا شما را بر آن سوار کنم و آنان برگشتند در حالی که از اندوهِ اینکه چیزی نمی یابند تا [در راه جهاد ]خرج کنند. چشمانشان از اشک لبریز بود.



اللهم ارنی الطلعه الرشیده
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
سلام آقا!!!:nervose:
فقط شرمندگی.........
حرفهای زیادی برای گفتن هست اما نمیدانم از کجا وچی شروع کنم پر از حرفهای نگفته ای که..........شرمسارم میکندفقط دعا:h11:
 
بالا