حق و با طل

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"
شنیدم آب به جنگ اندرون معاویه بست
به روی شاه ولایت چرا که بود خسی


علی به حمله گرفت آب و باز کرد سبیل
چرا که او کسِ هر بی کس است و دادرسی


سه بار دست به دست آمد آب و در هر بار
علی چنین هنری کرد و او چنان هوسی


فضول گفت که ارفاق تا به این حد بس
که بی حیایی دشمن ز حد گذشت بسی


جواب داد که ما جنگ بهرِ آن داریم
که نان و آب نبندد کسی به روی کسی


غلام همّت آن قهرمان کون و مکان
که بی رضای إلاهی نمی زند نَفَسی


تو هم بیا و تماشای حقّ و باطل کن
ببین که در پی سیمرغ می جهد مگسی
 
بالا