از سیاق کلام معلوم است که مقصود اعمال خوب است.
چرا که گناه حبط نمیشود و آثار سوء خود را در پی دارد. دقت شود که انسان هر کار خوبی که میکند، به منظور رسیدن به نتیجهی خوب آن [چه در دنیا و چه در آخرت] است.
اما باید دقت داشته باشد که اولاً «خوبی و بدی» اختصاص به فیزیک و صورت ظاهری اعمال ندارد و بسیار اتفاق میافتد که مؤمن و کافر هر دو یک عمل را انجام میدهند، اما یکی خیر و صواب و دیگری شرّ و معصیت است.
مثل جنگ بین حق و باطل، که اعمال فیزیکی هر دو جناح یکی است. بالاخره هر دو به میدان آمدهاند، هر دو از نعمات زندگی راحت دست کشیدهاند، هر دو برای هدف خود مبارزه میکنند، هر دو ایثار کرده و جانشان را به خطر میاندازند و هر دو میجنگند، میکشند و کشته میشوند. یا صورت عمل کسی که برای خدا اقامهی نماز میکند با کسی که برای ریا و عوامفریبی نماز میخواند هیچ تفاوتی ندارد. و ثانیاً باید دقت کند که چه کسی یا چه چیزی را «ارزشگزار» میداند؟ به طور قطع یا خدا خواهد بود و یا هر چیزی غیر خدا. و غیر خدا همه فقیر و فانی هستند.
پس، عمل وقتی ارزشمند است و فواید آن در دنیا و آخرت به انسان مترتب میگردد، که خدا برای آن عمل ارزشی قائل گردد. پس اگر کسی به خدا کافر شد، معلوم است که ارزش عملی کرده نزد ارزشگزار از بین میرود و به نتایج مثبتی که امید داشته نمیرسد. یعنی اعمالش حبط میگردد.
در مثال «حبط اعمال» را به حیوانی [مثل یک گاو یا گوسفند فربه] تشبیه کردهاند که فرد گرسنه در بیابان گمان میکند خوراک لذیذی برای او خواهد شد که نه تنها او را از مرگ نجات میدهد، بلکه سبب سیری و لذت او نیز میگردد، اما وقتی نزدیک میشود، میبیند آن حیوان مرده و مردار شده و فربهیاش نیز به خاطر این است که لاشهاش باد کرده و قابل استفاده نمیباشد. بدیهی است اگر کسی کافر یا مشرک شد و برای دیگران کاری کرد، نباید انتظار داشته باشد که آن کار نزد خدایی که منکرش بوده ارزشی داشته باشد و به او مزدی هم بدهد. مزدش را باید از همان دیگرانی که آنها را «إله» خود قرار داده، مثل نفس یا بت یا فراعنهی زمان، طلب کند و به غیر خدا هم که کسی چیزی ندارد بدهد. پس عملش حبط میگردد. و در واقع خود اوست که با کفر و شرکش، عمل خوبش را باطل و بینتیجه کرده است. هدف او دنیا بوده و دنیا نیز فانی است. و کسی که در دورهی به خدا ایمان داشته و اعمال خوبی انجام میدهد و سپس کافر میشود، مثل کسی است که مزرعهی خود را به آتش کشیده باشد و اعما ل خوب گذشته خود را به وسیلهی کاری ناشایست از بین برده باشد که به آن «احباط» میگویند. و خدا به کسی ظلم نمیکند.