چگونه سرباز امام زمان(عج) شویم ؟

Mehrdad M

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
امام صادق(ع) فرمود: هر کس چهل صبح دعای عهد را بخواند، از یاوران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خداوند او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن جناب باشد و حق تعالی به ازای هر کلمه، هزار حسنه به او دهد.



«رجعت» از عقاید عمومی و قدیمی است که در ملل مختلف جهان، میان همه اقوام و مذاهب شرق و غرب قبل از اسلام - چه در ادیان آسمانی و چه در ادیان دیگر- وجود داشته و کم و بیش هنوز وجود دارد، اگر چه در پارهای از مذاهب، تأکید بیشتری روی آن شده است.


از آنجایی که در عصر ائمه(ع) خفقان و ظلم حاکمان وقت به حدی بود که آن بزرگواران، معارف دینی و عقاید اسلامی را در لابهلای ادعیه و زیارتنامهها به شیعیان و پیروان خود انتقال میدادند، از جمله این معارف، مسأله رجعت است که در دعاها و زیارتنامهها به آن پرداخته شده است، به همین منظور در ادامه جایگاه رجعت در ادعیه و زیارات از کتاب «رجعت در عصر ظهور» تألیف محمدعظیم محسنی دایکندی میآید:




*دعای عهد
از دعاهای مشهوری که خواندن آن در عصر غیبت ولی عصر (ع) تأکید شده دعای عهد است،


روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که آن حضرت فرمود: هر کس چهل صبح این دعا را بخواند، از یاوران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خداوند او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن جناب باشد و حق تعالی به ازای هر کلمه، هزار حسنه به او دهد و هزار گناه از او ببخشد.


از این روایت، به روشنی رجعت و بازگشت به دنیا در زمان ظهور حضرت قائم(عج) استفاده میشود، همچنین در خود این دعا، به رجعت تصریح شده است، در فرازی از آن، یک مؤمن مشتاق دیدار چنین دعا میکند:


«اللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَیْنی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذی جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَاَخْرِجْنی مِنْ قَبْری، مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفی، مُجَرِّداً قَناتی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی»
خداوندا! اگر مرگ بین من و مولایم حایل شد، مرا از قبرم بیرون آور، در حالی که کفن خود را به کمر بسته باشم و با شمشیر کشیده و نیزه افراشته دعوت داعی حق را اجابت کنم؛ در هر جا که باشم، چه در شهر و یا در قریهها.


همان گونه که در جملات اخیر ملاحظه میشود، دعا کننده از خداوند میخواهد، اگر قبل از ظهور حضرت مهدی(عج) مرگ، او را در بر گرفت و از فیض دیدارش محروم شد، خداوند در هنگام ظهور، او را زنده کند تا در رکاب آن حضرت با دشمنان خدا مبارزه کند و پیروزی اسلام و خواری دشمنان را ببیند و این، یکی از اهداف رجعت است.



* زیارت جامعه کبیره
یکی از جامعترین و پر محتواترین زیارتهای ائمه(ع) زیارت جامعه کبیره است. این زیارت، از امام هادی(ع) با اسناد معتبر در کتابهای معتبر مانند «من لایحضره الفقیه» و «عیون اخبار الرضا» نوشته مرحوم شیخ صدوق و «تهذیب» شیخ طوسی و ... روایت شده است، این زیارت، معارف فراوانی را در بر دارد و میتوان گفت یکی از بهترین منابع شناخت مقامات و فضایل اهل بیت است.


علامه مجلسی درباره آن مینویسد: زیارت جامعه کبیره، از نظر سند صحیحترین زیارتها و از نظر مورد، گستردهترین و از جهت لفظ، فصیحترین و از جنبه معنا، بلیغترین و از نظر جایگاه برترین زیارتهاست.


در چند فراز از این زیارت، به مسأله «رجعت» تصریح شده است که آن موارد را میآوریم:
«مُؤْمِنٌ بِاِیابِکُمْ، مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُمْ، مُنْتَظِرٌ لاِمْرِکُمْ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکُمْ، آخِذٌ بِقَوْلِکُمْ،عامِلٌ بِاَمْرِکُمْ، مُسْتَجیرٌ بِکُمْ، زآئِرٌ لَکُمْ، لائِذٌ عآئِذٌ بِقُبُورِکُمْ، .... وَنُصْرَتى لَکُمْ مُعَدَّةٌ، حَتّى یُحْیِىَ اللهُ تَعالى دینَهُ بِکُمْ، وَیَرُدَّکُمْ فى اَیّامِهِ، یُظْهِرَکُمْ لِعَدْلِهِ، وَیُمَکِّنَکُمْ فى اَرْضِهِ، فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ غَیْرِکُمْ ..... فَثَبَّتَنِىَ اللهُ اَبَداً ما حَییتُ عَلى مُوالاتِکُمْ وَمَحَبَّتِکُمْ وَدینِکُمْ، وَوَفَّقَنى لِطاعَتِکُمْ، وَرَزَقَنى شَفاعَتَکُمْ، وَجَعَلَنى مِنْ خِیارِ مَوالیکُمُ، اَلتّابِعینَ لِما دَعَوْتُمْ اِلَیْهِ، وَجَعَلَنى مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثارَکُمْ، وَیَسْلُکُ سَبیلَکُمْ، وَیَهْتَدى بِهُدیکُمْ، وَیُحْشَرُ فى زُمْرَتِکُمْ، وَیُکَرُّ فى رَجْعَتِکُمْ ....»

من معتقد به رجعت شما و تصدیق کننده بازگشت شما، منتظر امر شما و منتظر دولت شما هستم. نیرویم آماده یاری شما است تا وقتی که خدا دینش را به سمت شما زنده کند و در روزهای موعود خویش، شما را برگرداند و برای گسترش عدلش شما را ظاهر کند و در زمین، قدرتتان دهد ... خدا همیشه مرا به دوستی شما ثابت دارد و از آنها قرار دهد که از شما پیروی میکنند، در راهتان میروند، به نور هدایتتان رهبری میشوند در زمرهتان محشور میشوند، در رجعتتان باز میگردند، در دولتان حکومت میکنند، در زمان راحت و عافیتتان شرف مییابند، در روزگارتان قدرتمند میشوند و فردا چشمشان به جمالتان روشن میشود.




*زیارت مطلقه امام حسین(ع)
از دیگر زیارتهایی که بسیار به آن سفارش شده، زیارت اربعین میباشد که از امام صادق(ع) نقل شده است. البته این جملات، در زیارت امام حسین(ع) در روز عرفه و نیز در زیارت اربعین آن حضرت (ع) عیناً ذکر شده است:


«اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ»، همانا من به شما و به برگشت شما معتقد هستم.


همچنین میخوانیم: «انّی من المؤمنین برجعتکم»، همانا من از مؤمنان به رجعت شما هستم.



*دعای روز دحوالارض
در این دعا آمده است: «وَابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّى نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ»، ما را در برگشتش برانگیز، تا در زمان او از یارانش باشیم.



*زیارت آل یس
زیارت آل یس، از دیگر زیارتهایی است که باید مورد اهتمام و توجه شیعیان باشد، این زیارت، در عین کوتاه بودن، مطالب مهمی همچون توجه به امام زمان(عج) و عقایدی که شیعه باید به آنها اقرار داشته باشد، دارد. در قسمتی از این زیارت آمده است:


«... وَاَشهَدُ اَنَّکَ حُجَّةُ الله أنتُم الاوَّلُ وَالاخِر وَأنَّ رَجعَتَکُم حَقٌّ لا رَیبَ فیها یَومَ لایَنفَعُ نَفساً ایمانُها لَمتَکُن آمَنَت مِن قَبل اَو کَسَبَت فی ایمانِها خَیراً وَأنَّ الْمَوتَ حَقّ وَأنَّ ناکِراً وَنکیراَ حَقّ وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشرَ حَقّ وَالبَعثَ حَقّ وَاَن الصِّراطَ حَقّ ...»


شهادت میدهم که تو حجت خدایی، شما -اهل بیت(ع)- اول و آخر هستید و همانا رجعت و بازگشت شما حق است، در روزی که ایمان آوردن افرادی که قبلاً ایمان نیاوردهاند، سودی نمیبخشد و یا در ایمانشان عمل نیکی انجام ندادهاند و همانا مرگ حق است و پرسش نکیر و منکر حق است و شهادت میدهم که نشر و برانگیختن، حق است و صراط و مرصاد، حق است و ترازوی اعمال و حشر در قیامت، حق است و حساب حق است و بهشت و دوزخ، حق است و وعده و وعیدهای درباره آن دو، حق است ....



*زیارت حضرت ابوالفضل(ع)
در فرازی از زیارتنامه میخوانیم: «اَنّى بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِاِیابِکُمْ مُوقِنین»، همانا من به شما مؤمن هستم و به بازگشتتان یقین دارم.


همچنین به نقل از کتاب «مصباح الزائر» روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است: هر کس میخواهد پیامبر(ص) و امامان را از دور زیارت کند، باید بگوید: ... من از معتقدان به فضل شما و معترف به رجعت شما هستم، هیچ قدرتی را برای خدا انکار نمیکنم و واقع شدن چیزی جز آنچه خداوند بخواهد، به گمانم خطور نمیکند.



*زیارت امام زمان (عج)
این زیارت از محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری نقل شده که امام عصر(عج) بعد از پاسخ به پرسشهایی که از آن حضرت شده بود، بیان فرموده است. در بخشهایی از آن میخوانیم:


«أنتم الاوّل والآخر، وإنّ رجعتکم لا شکّ فیها یوم لا ینفع نفساً إیمانها لم تکن آمنت من قبل أو کسبت فی إیمانها خیراً»، شمایید اول و آخر، شهادت میدهم که رجعتتان حق است و در آن، هیچ شک و شبههای نیست؛ همان روزی که اگر کسی از قبل ایمان نیاورده باشد، یا در ایمانش خیری کسب نکرده باشد، ایمان آن روز، او را نفعی ندهد.


از مجموع ادعیه و زیارات وارده، چنین استفاده میشود که رجعت، نزد ائمه(ع) امری مسلم و قطعی بوده است و آنان، این امر مهم را توسط دعاها و زیارتها، در موارد مختلف، به پیروان خود انتقال میدادند.


نکتهای که قابل ذکر است اینکه مرحوم حر عاملی پس از ذکر روایات، ادعیه و زیارتنامهها، فراوانی آنها را در رابطه با رجعت، بیش از تواتر معنوی میداند، سپس میگوید: در هیچ مسألهای راجع به اصول یا فروع دین، در مقایسه با رجعت، به اندازه آن آیه و خبر وارد نشده است.


منبع: فارس


 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
تشکر از پستتون:ajjel02:انشالله خدا ما رو از یاران اون حضرت قرار بده!الهی آمین:gol::63:
 

صدرالمتالهین

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
یک داستان جالب یادم اومد ...پیداش کردم گفتم بنویسم براتون....داستان قشنگیه خیلی شبیه شرح حال امثال منه .....

...........حجـــاب چهـره جـان می شود غـبار تنـم خــوشا دَمی که از آن چهره پرده برفکنم..................

شخص عطاري از اهل بصره می گوید :
روزي در مغازه عطاریم نشسته بودم که دو نفر براي خریدن سدر و کافور به دکان من وارد شدند. وقتی به طرز صحبت
کردن و چهره هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر و
دیارشان پرسیدم؛ اما جوابی ندادند.
من اصرار می کردم؛ ولی جوابی نمی دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار صلی الله علیه
و آله و سلم و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند :
ما از ملازمان درگاه حضرت حجت علیه السلام هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است؛ لذا
حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخریم.
همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرع و اصرار زیادي نمودم که مرا هم با خود ببرید .
گفتند: این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده اند، جرأت این جسارت را نداریم .
گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می شوم والا از
همان جا بر می گردم .
بالاخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، قبول کردند. من هم با عجله
تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آن که به ساحل دریا رسیدیم. آنها بدون این
که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روي آب راه افتادند؛ اما من ایستادم .
متوجه من شدند و گفتند: نترس؛ خدا را به حق حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف قسم بده که تو را حفظ
کند. بسم الله بگو و روانه شو .
این جمله را که شنیدم، خداي متعال را به حق حضرت حجت ارواحنا فداه قسم دادم و بر روي آب مانند زمین خشک به
دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد .
اتفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را براي خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم .
وقتی باران را دیدم، به یاد صابونها افتادم و خاطرم پریشان شد. به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت؛ لذا
مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم؛ اما با همه این احوال از همراهان دور می ماندم. آنها وقتی
متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: از آن خطور
ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدداً خداي تعالی را به حضرت حجت علیه السلام قسم بده. من هم توبه کردم و
دوباره خدا را به حق حضرت حجت علیه السلام قسم دادم و بر روي آب راهی شدم .
بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. مقداري که رفتیم در دامنه بیابان،
چادري به چشم می خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود .
همراهان گفتند: تمام مقصود در این خیمه است و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقف کردیم. یک نفر از ایشان
براي اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوري که سخن مولایم را شنیدم؛ ولی ایشان را
چون داخل چادر بودند، نمی دیدم حضرت فرمودند :
» ردوه فانه رجل صابونی «
یعنی او را برگردانید و دست رد به سینه اش بگذارید؛ زیرا او مردي است صابونی(گرفتار دنیاست ).
این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود؛ یعنی هنوز دل را از وابستگیهاي دنیوي خالی نکرده
است تا محبت محبوب واقعی را در آن جاي دهد و شایستگی همنشینی با دوستان خدا را ندارد .
این سخن را که شنیدم و آن را بر طبق برهان عقلی و شرعی دیدم، دندان این طمع را کنده و چشم از این آرزو پوشیدم
و دانستم تا زمانی که آیینه دل، به تیرگیهاي دنیوي آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمی شود و صورت
. » مطلوب، در آن دیده نخواهد شد چه رسد به این که در خدمت و ملازمت آن حضرت باشد
 
بالا