✿ ✿ مشاعره ی مشروط ✿ ✿

زینب

کاربر حرفه ای
"بازنشسته"
پاسخ : ✿ ✿ مشاعره ی مشروط ✿ ✿

با خون غم نوشتم غربت مکان ما نیست

از یاد بردن دوست ، هرگز مرام ما نیست


تب
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ✿ ✿ مشاعره ی مشروط ✿ ✿

سحر باور نکرده مرگ شب را
دلش همراه دارد سوز تب را



کلمه انتخابی:افسار
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
پاسخ : ✿ ✿ مشاعره ی مشروط ✿ ✿

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست



محبت
 

زینب

کاربر حرفه ای
"بازنشسته"
پاسخ : ✿ ✿ مشاعره ی مشروط ✿ ✿


هر که را عشق نباشد نتوان زنده شمرد

وآن که جانش ز محبت اثری یافت نمرد


فراق




 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
پاسخ : ✿ ✿ مشاعره ی مشروط ✿ ✿

مسوزم از فراقت روی از جفا بگردان
هجران بلای ما شد یارب بلا بگردان


سکوت
 

زینب

کاربر حرفه ای
"بازنشسته"
پاسخ : ✿ ✿ مشاعره ی مشروط ✿ ✿

امروزو یادت باشه این لحظه ی غمگین


این بغض نفس گیرو این سکوت سنگین




گناه
 

مسافر

کاربر ویژه
"بازنشسته"
پاسخ : ✿ ✿ مشاعره ی مشروط ✿ ✿

گناه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری:38:

محبت
 

زینب

کاربر حرفه ای
"بازنشسته"
پاسخ : ✿ ✿ مشاعره ی مشروط ✿ ✿

دیوانه را توان به محبت نمود رام
مارا محبت است که دیوانه میکند.





گیسوی یار​
 
بالا