بزرگترین مانع خوشبختی تان را خفه کنید!

abshar

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"




همه چیز از خواستن شروع می شودخواستن، غریزی ترین واکنش بشر نسبت به نداشته هایش است همین که خیره میشوی به چیزی که تنها دلت تصاحبش را میخواهد،اینجاست که خواستن، قدرتش را به رخ می کشد ...مشکل انسان ها در خواستن ِ نداشته هایشان نیست مشکلشان در کنار آمدن با این نداشته هاست ...اینجاست که احساس خوشبختی مقطعی می شودبه محض اینکه شما چیزی را دیدید که داشتنش را میخواهیدخوشبحتی تبدیل به احساسی می شود که تا آن را بدست نیاورید از آن محرومیدو اینجاست که حسادت رخ میدهدحسادت مفهومی لحظه ایست که در یک لحظه در ناخود آگاه شما جوشش میکندو شما را ملزم به تصاحب میکندحسادت یعنی تشخیص چیزی که دیگران دارند و شما نداریداما میخواهید داشته باشید


در حسادت، مشکل شما نداشته های دیگران نیست،بلکه داشته هایی است که آنها دارند و شما نداریدبه عنوان مثال شما هیچوقت برای داشتن یک سیاره حسادت نمیکنید،زیرا دیگران هم سیاره ندارندخیلی مهم است که بدانید میزان حسادت به میزان ارزشی است، که شما برای دیگران قائلیدتا مادامی که در درون شما به همان اندازه که حواستان به دیگران هستبه خودتان نیست، حسادت رخ می دهدزیرا حواس ِ چندگانه ی بشر ذاتا عاشق جستجو است.و نسل ما را از کودکی طوری بار آورده اندکه بیشتر در دیگران جستجو کنیم تا خودماناینگونه است که به چشم خود با بهترین هایمان نمی آییماما مراقبیم دیگران با چه چیزهایی به چشممان می آیندتا مادامی که دنیایمان درگیر بدست آوردن ِ داشته های دیگران استهیچگاه احساس خوشبختی در ما متولد نمی شودزیرا همیشه در هر سطحی که باشیم یا هر چقدر از دیگران به دست آورده باشیمباز هم چیزی هست که نداشته باشیمو دوباره درگیر تصاحب میشویم و تا بدست نیاوریمش آرام نیستیم ...و این چرخه ی باطل ادامه داردسخت است باور اینکه یک انسان میتواند خودش را با نداشته هایش بپذیردانسان تا وقتی خود را کشف نکرده، از خود لذت نمی برد وتا مادامی که از خود لذت نبرد نمی تواند به خودش قناعت کندتا وقتی هم که نتواند به خودش قناعت کند، جواب سوال هایش را در دیگران میجویدآنهم چه دیگرانی ؟ که همه شبیه خودش گم کرده ای دارند ...که هیچ گاه پیدا نمی شود
 

abshar

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"


نیت ها، نقش بزرگی در احساس رضایت دارند
شما درس نمی خوانید که به دانشگاه بروید تا از دانشگاه رفتن ِ خودتان لذت ببرید
شما درس میخوانید که دانشگاه بروید تا از دیگران عقب نمانید
شما زیباترین لباستان را در مهمانی به خاطر این تن نمیکنید که خودتان از خودتان لذت ببرید
شما زیباترین لباستان را میپوشید که دیگران از آن لذت ببرند
و این لذت را با تعریف هایشان به شما انتقال دهند
شما 3 سال سخت کار نمی کنید تا ماشینی را بخرید
که در رویایتان همیشه پشتش نشسته اید
شما کار میکنید تا ماشینی را بگیرید که دیگران به شما القا کرده اند فوق العاده است
...
شما آنقدر در دیگران حل شده اید که تمام نیت هایتان وابسته به تفکر، نگرش،
زندگی و ارزش های آنهاست
ارزش هایی که چون همیشه به واسطه ی حضور دیگری ارزش میگیرد
پس رقابت ایجاد می کند
رقابت بین تمام افرادی که "خود" را جا گذاشته اند
و با هم بر سر اول بودن رقابت میکنند
طبیعی است که شما حتی اگر اول هم باشید خیلی احساس خوشبختیتان دوام نمی آورد
زیرا همیشه در هر چیزی، بالای داشته های شما وجود دارد
.
.
.
باید باور کرد احساس زیبایی در زندگی به درون شماست.
به صرف اینکه وارد دنیای بیرونتان می شوید
اگر "خود" را همراه نداشته باشید به "جلب توجه" پناه میبرید.
و هر چقدر هنرمندانه توجه ها را جلب کنید
در لحظات تنهایی چیزی برای لذت بردن ندارید
زیرا توجه نیز مفهومیست که با حضور دیگران تعریف می شود.
و دیگران هم برای مدت زیادی شما را اول نگه نمیدارند ...
زیرا طاقت دوم بودن را ندارند
و اینگونه است که دیگران میتوانند برای احساس ِ خوشبختی شما تصمیم بگیرند
زیرا این احساس را روی اطرافیانتان سرمایه گذاری کرده اید ...
یـــــــاد بگیرید که شما در یک چیز اول هستید.

 

abshar

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"


حتی اگر نخواهید هیچ کسی نمی تواند جز شما در آن اول باشد

آن هم خود بودن است.
شما اگر خودتان باشید جذابید
زیرا جذابیت مختص هر چیز کمیاب است.
و از هر انسان، تنها یکی به وجود آمده
مشکل از جایی شروع می شود که شما آنقدر خود را فراموش کرده اید
که دیگر نمی توانید خصوصیات واقعی خودتان را زندگی کنید
برای همین است که به همین شیوه ادامه میدهید.
هیچ کسی نمی تواند شما را به خود بیاورد
چون خیلی ها شبیه شما خودشان را چال کرده اند و طبق هنجار های اجتماع بار آمده اند
باور کنید همین الان این نوشته را با لذت می خوانید
اما بعد از ظهر وقتی میخواهید به خیابان بروید طوری لباس می پوشید، طوری حرف میزنید، طوری رفتار میکنید که دیگران بپسندند
آنقدر خودتان نبوده اید که به طور ناخود آگاه از پس خود نبودن بر می آیید ...
 

abshar

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
بیایید باور کنید کافیست یک بار باب میل دلتان بچرخید
تا شب وقت خوابیدن پر از احساس خوب باشید
به درک که دیگران میگویند "این جو گیر رو نگاه کن"
وقتی دلتان میخواهد زیر باران برقصید خوب برقصید ...
وقتی دلتان میخواهد رانندگی پشت یک فولکس واگن را تجربه کنید،
این کار را انجام دهید
وقتی دوست دارید دستمال گردن بگذارید خوب بگذارید ...
مهم احساس شماست.
اگر دیگران هم عکس العملی نشان دادند به پای این بگذارید
که شهامت انجام خواسته های درونی خود را ندارند
و میخواهند از کسی که این کار را میکند ایراد بگیرند



(دوستان امیدوارم توو ظاهر عبارات گیر نکنن و عمق مطلب رو دریافت کنن )

 

abshar

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"


این را بدانید که :


خوشبختی احساسی درونیست که با بدست آوردن نداشته ها حاصل نمی شودخوشبختی مستقل تر از این حرفاست که وابسته به بود و نبود ِ چیزی شودو هنگامی حاصل می شود که شما از خویش احساس رضایت داشته باشیداگر روزی توانستید از خودتان با تمام گند هایی که میزنید راضی باشیدخوشبختی در شما استمرار پیدا میکند ... و هر لحظه برای شما زیباستحتی دردهایتان را دوست داریدزیرا دردهایتان بیشتر از هر چیزی به درونتان تعلق دارند ...دردهایتان را به آغوش می کشید که بوی اصالت میدهندو زیباتر از این نخواهد بودکه خوشبختی را با واقعیت ها تجربه کنید نه با رویاهای نافرجام


:gol:

 
بالا