شناخت منازل سلوک

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

[h=2][/h]


و این فصل مشتمل است بر ده بند به عنوان ده منزل کلی سلوک. گرچه برای سیر الی الله و منازل این راه سخنها بسیار گفته شده و هرکس به فراخور حال و قال خود مطلبی گفته، لکن آنچه در این فصل به آن اشاره می شود مطلبی است مقبول نزد جمله عرفا و همة آنها این ده منزل را به عنوان منازل سلوک پذیرفته و قبول دارند و گاهی آن را کلی تر کرده و از آن کاسته اند و گاهی به جزئیات بیشتر تقسیم کرده و بر مراتب و مراحل آن افزوده اند و ما اینک قصد تشریح و توضیح مفصل این منازل و مراحل را نداریم که آن خود کتابی جدا می طلبد بلکه مقصود آشنایی بیشتر جوانان عزیز با این مراتب و منازل است با این توضیح که آنچه در فصول قبل گفته شد مقدمه ای است برای رسیدن به این فصل.

 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : شناخت منازل سلوک

[h=2]
[/h]
(منزل اول): تفکر

این منزل بین جمعی از عرفا مورد اختلاف است. گروهی چون شیخ الرئیس در اشارات در بیان مقامات عارفین اول منزل را اراده دانسته گروهی عزم، برخی بیداری و جمعی نیز چون حضرت امام اول منزل را تفکر دانسته اند. وقوف به این نکته لازم است که مقصود ما از منزل، آن عملی است که سالک باید انجام دهد تا از آن حالتی بیرونی پدید آید پس در اینجا منزل یا عبارت از آن عمل است و یا عبارت از آن حالت بیرونی مثل رضا.
بیداری، عزم و اراده هر سه مربوط است به حالتی درونی، که از ثمرات و فواید تفکر صحیحه اند یعنی آنکه با تفکر سالم، سالک بیدار شده و عزم و اراده ای راسخ برای سلوک در او پدید می آید و اما تفکر سالک باید در چند چیز باشد که در ذیل بر حسب مرتبه به آنها اشاره می شود:
اول: تفکر در اسماء و صفات خداوند، خصوصاً اسماء جمال و لطیفه او تا امید برای وصول تقویت شود. دوم: تفکر در آلاء و نعماء الهی تا شوق و محبت در سالک تقویت شود. سوم: تفکر در افعال و کرامات الهی تا به این وسیله دریابد که خداوند نسبت به مخلوقاتش چه مهربان و رحیم است. چهارم: تفکر در احوالات مرگ و قبر و قیامت و برزخ و بهشت و دوزخ تا به این وسیله به عمل واداشته شده و از مناهی بازداشته شود. پنجم: تفکر در احوالات عرفا و بزرگان دین تا از اعمال و رفتار آنها درس عبرت بگیرد و ششم: تفکر در احوالات نفس خود و معایب و مصالحش تا به معرفت نفس دست یابد.
پس آنچه در اینجا برای سالک ضروری است آن است که ساعتی را در هر روز که بهتر است در اواخر شب یا اوایل صبح باشد به تفکر در امور فوق بر حسب مرتبه، اختصاص دهد تا آتش اشتیاق برای سلوک در او تقویت شود و عزم و اراده قوت گیرد. حضرت امام می فرمایند:
«تفکر در این مقام عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری ولو کم هم باشد فکر کند در اینکه آیا مولای او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را از برای او فراهم کرده... و از طرفی هم این همه انبیاء فرستاده و کتابها نازل کرده و راهنماییها نموده و دعوتها کرده آیا وظیفة ما با این مولای مالک الملوک چیست؟»43
و در جایی دیگر می فرمایند:
«بدانکه از برای تفکر فضیلت بسیار است و تفکر مفتاح ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم است و مقدمة لازمة حتمیة سلوک انسانیت است و در قرآن شریف و احادیث کریمه تعظیم بلیغ و تمجید کامل از آن گردیده و از تارک آن تعییر و تکذیب شده. و در کافی شریف سند به حضرت صادق علیه السلام رساند که فرمود: اَفضَل العِبادَة اِدمانُ التَّفَکُر فِی الله و فِی قُدْرَته44 و در حدیث دیگر یک ساعت تفکر را از عبادت یک شب بهتر دانسته و در حدیث نبوی صلی الله علیه و آله است که تفکر یک ساعت از عبادت یکسال بهتر است و در حدیث دیگر است که تفکر یک ساعت بهتر است از عبادت شصت سال و در حدیث دیگر هفتاد سال.» 45
تأکید آیات خداوند بیشتر در باب تفکر در صنایع و مخلوقات و کرامات و افعال اوست کما قال:
اِنَّ فی خَلقِ السّمواتِ والاَرْضِ وَاخْتِلافِ اللّیلِ وَالنَّهارَ لَایاتٍ لِاوُلیِ الَاَلبابِ. 46
یا اَیُّها النّاسُ اذْکُروا نِعمَتَ اللهِ عَلَیکُم هَل مِن خالقٍ غَیرُ اللهِ. 47
و ایَةٌ لَهُمُ الاَرْضُ المَیْتَة اَحْیَیْناها و اَخْرَجْنا مِنها حَبَّاً فَمِنْهُ یَاْکُلُونَ. 48
و ایَةٌ لَهُمُ اللّیْلُ نَسْلَخُ مِنهُ النَّهارَ فَاِذا هُم مُظلِمُون. 49
و ایَةٌ لَهُمْ اَنّا حَمَلْنا ذُریَّتُهم فِی الفُلکِ المَشْحُونِ. 50
و مِن ایاتِه اَن یُرسِلَ الرّیاحَ مُبَشِّراتٍ و لِیُذیقَکُم مِن رَحْمَتِه و لِتَجْرِیَ الْفُلکُ بِاَمْرِه و لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِه. 51
و مِن ایاتِه اَن تَقُومَ السّمآءُ والاَرْضُ بِاَمْره. 52
یادآوری خداوند نعمات و کرامات خود در آیات گوناگون که عدد آنها بسیار است مدعای مطلب ماست با این حال آنچه بیشتر نشان می دهد این است که آنچه در باب برتری تفکر از عبادت یکساله و شصت ساله و هفتاد ساله ذکر شده مربوط به همین نوع تفکر باشد با اشاره به این نکته که بعضی بیداری را حاصل تفکر و بعضی دیگر تفکر را حاصل بیداری دانسته اند.

 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : شناخت منازل سلوک

[h=2]
[/h]
(منزل دوم):توبه

بدان که این منزل از ارکان منازل سلوک است و عارفان بالله و مشایخ سلوک الی الله به این منزل اهمیت بسیار داده و بر آن تأکید زیادی نموده اند گویی این منزل را اول منزل عملی از منازل سلوک دانسته اند و سالکان و مریدان را بر روی آن تأمل و توقف داده اند و ما این منزل را در ضمن چند نکته معرفی می نمائیم.
نکته اول آنکه توبه را درجاتی است: توبه انبیاء بازگشت از اضطرابات درونی، توبه اولیاء بازگشت از خطورات قلبیه، توبه خواص بازگشت از توجه به غیر خدا و توبه عوام بازگشت از گناهان است که فعلاً شرح آن مدّ نظر ما نیست.
نکته دوم آنکه اصل توبه به معنای بازگشت از طبیعت به سوی روحانیت نفس است همچنانکه حضرت امام به این نکته اشاره دارند.53
نکته سوم آنکه با توجه به فرمایش امیرالمؤمنین در باب توبه، از برای آن دو رکن است که بدون آنها هرچند شرایط محقق شود توبه ای صورت نگرفته. اول ندم و پشیمانی به این معنا که تا شیرینی و حلاوت گناه در دل گناهکار باقی است و به گناهی که کرده احساس لذت و شادی می کند توبه او هرچند با اشک و ناله و حسرت باشد قبول نمی شود. دوم رکن از ارکان آن عزم به عدم بازگشت به گناهان برای همیشه است مگر آنچه بی اختیار از او صادر شود.
امام می فرمایند:
«بدانکه از برای توبة کامله ارکان و شرایطی است که تا آنها محقق نشود توبه صحیحه حاصل نشود... یکی از آنها که رکن رکین اوست، ندامت و پشیمانی است از گناهان و تقصیرات گذشته و دیگر عزم بر برگشت ننمودن بر آن است همیشه... و نتیجة این پشیمانی و ندامت خیلی بزرگ است و آثار آن خیلی نیکو است و عزم بر ترک مخالفت و معصیت بر اثر ندامت حاصل شود و همینکه این دو رکن توبه حاصل شد، کار سالک طریق آخرت آسان شود و توفیقات الهیه شامل حال او شود و به حسب نصّ آیه شریفه اِنّ الله یُحبِ التّوابین... محبوب حقتعالی شود اگر در توبه خالص باشد.» 54
نکته چهارم در زمینة توبه، توجه به شرایط توبه با عنایت به فرمایش امیرالمؤمنین است. روایت است که گوینده ای در محضر حضرت امیر علیه السلام گفت: استغفرالله. پس به او فرمود: مادرت در عزایت گریه کناد آیا می دانی استغفرالله چیست؟ همانا استغفار درجه علیین است. و آن اسمی است که واقع می شود بر شش معنی. اول آنها پشیمانی بر گذشته است. دوم، عزم بر برگشت
ننمودن است به سوی آن همیشه. سوم، حق مخلوق را به آنها ادا کنی تا اینکه خداوند متعال را ملاقات کنی پاک در حالی که ذمّه ای از کســی بر عهده تو نباشد. چهارم، آنکه روی آوری بــــه سوی هر فریضه که بر تو است و آن را ضایع کرده ای و حق آن را ادا کنی. پنجم، گوشتی از حرام که بر تن تو روئیده را با اندوهها آب کنی تا گوشت به استخوان بچسبد پس گوشت تازه بروید. ششم، بچشانی به جسم درد فرمانبرداری همچنانکه شیرینی نافرمانی را به آن چشاندی.» 55
نکته پنجم توجه به بعضی فرمایشات بزرگان عارف در باب توبه از آنجمله امام خمینی که فرمود:
«از اموری که بر شخص تائب لازم است بدان اقدام کند پناه بردن به مقام غفّاریت حقتعالی و تحصیل حالت استغفار است از حضرت حق جل جلاله و مقام غفّاریت آن ذات مقدس با زبان قال و حال و سرّ و علن در خلوات با عجز و ناله و تضرع و زاری طلب کند که بر او ستر کند ذنوب و تبعات آن را البته مقام غفّاریت و ستّاریت ذات مقدس اقتضا مـی کند ستر عیوب و غفـــران تبعــات
ذنوب را.» 56
مرحوم عارف کامل میرزا جواد ملکی تبریزی (سلام الله علیه) در بیان امیدواری به رحمت حق در توبه می فرمایند:
«سالک باید بداند که شیطان همّش این است که انسان را در هر حال که هست از راه خدا منع نماید و اگر از راههای معمولی هوای نفس نتوانست برگرداند آن وقت از طریق سرپوشیدة عقل و شرع که آدمی را به اشتباه اندازد می آید و اگر از اینها هم نتوانست غلبه کند، می گوید: امر تو گذشته است تو نمی توانی توبه حقیقی کنی. توبة حقیقی شرایط دارد. تو کجا و عمل به شرایط توبة حقیقی کجا؟ علاوه بر این می گوید: تو آنقدر گناه کرده ای که از قابلیت و سعادت قبولی توبه و توفیق توبه افتاده ای اگر سالک این حرفهای او را قبول بکند مادامیکه قبول کرده است مغلوب شده و آن ملعون مقصودش را بدست آورده و اگر این حرفهای او را رد کرد به نجات رسیده است.» 57

 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : شناخت منازل سلوک

و نیز شیخ محمد بهاری در رساله ای که در باب توبه نوشته می فرمایند:
«بدانکه خداوند جل و علا توبه صحیح را قبول می فرماید به شرط آنکه به آب چشم بشوری کثافات معاصی را از قلب بعد از برانگیزاندن آتش ندم در دل و هرقدر این آتش در قلب بیشتر است اسباب امید بر تکفیر ذنوب و علامت صدق است چه اینکه باید حلاوت تشهیات معاصی مبدل به تلخی ندم و پشیمانی گردد تا نشانة تبدیل سیئات بر حسنات باشد و هم چنین باید قصدش تعلق بگیرد به ترک هر محرمی و اداء هر واجبی فی الحال و علی الدوام فی الاستقبال الی حین الموت و تدارک کند هر چه از او فوت شده در زمان گذشته و باید فکر را جولان دهد از حین بلوغ بلکه قبل از بلوغ هم یکی یکی حالات ماضیه را یاد بیاورد و ببیند چه کرده؟ با که نشسته؟ مال که را تفریط کرده؟ اعم از عمد و خطا و تکلیف داشتن و نداشتن، اینها را حساب نموده اگر صاحبانش موجود است ولو ورثه از آنها استحلال کند و الا مظلمه بدهد و ببیند از طاعات چه ترک کرده؟ قضا نماید... بدانکه انسان بالنسبه به معاصی سه حال دارد: حالی دارد پیش از ارتکاب به معصیت و حالی دارد در حین عمل و حالی دارد بعد از عمل و احکام این هر سه مختلف است اما قبل از ارتکاب به عمل باید اخبار خوف بر خودش بخواند بلکه خودش را منصرف نماید به خود بگوید شاید این عمل را مرتکب شدی و انّی لا اّغفِرلک ابداً را مستحق گردیدی و هم چنین در حال معصیت باید بیشتر خود را بترساند زیرا که ملک الملوک جل شأنه ایستاده حاضر و ناظر و بندة او در مقدس حضورش هتک حرمت او را می کند با اینکه در نقاط عالم صف کشیده لشکر او هستند که اگر اشاره فرماید به هر نقطه فوراً او را فانی و معدوم می سازند در آن حال باید خیلی خائف باشد از هر جای عمل برگردد خوب است و اگر شهوت غالب آمد و برنگشت معصیت را کرد بعد از کردن پیشمان شد حالا دیگر وقت خواندن اخبار رجاء است بر خود تا اینکه شیطان ملعون او را مأیوس نکند از توبه.» 58
و آیات الهی نیز به این مورد اشاره دارد از آنجمله می فرماید:
ـ یا اَیُّها الّذینَ امَنوا تُوبُوا اِلَی اللهِ تَوبةً نَصُوحاً عَسی رَبُّکُم اَنْ یُّکَفِّرَ عَنْکُم سَیِّئاتِکُم. 59
ـ وَاسْتَغْفِراللهَ اِنَّ الله کانَ غَفوراً رحیماً. 60
ـ اِنَّ اللهَ لایَغْفِرُ اَن یُشرکَ بِه وَ یَغْفِرُ مادُونَ ذلِک لِمَن یَشاء. 61
ـ وَ لَو اَنَّهم اِِذ ظَلَموا اَنْفُسَهُم جاوُکَ فَاسْتَغْفِرُالله وَاسْتَغْفَرَلَهُم الرَّسُولُ لَوَجَدُوا الله تَواباً رحیماً. 62
ـ اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِر ما تُنْهَون عَنه نُکَفِّرْ عَنکُم سَیّئاتکم. 63
ـ اِنّما التّوبَة عَلی الله لِلّذینَ یَعْمَلونَ السّوءَ بِجِهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَریبٍ فَاولئِک یَتوبُ اللهُ عَلَیهم و کان اللهُ عَلیماً حَکیماً وَ لَیْسَتِ التّوبةُ لِلّذینَ یَعْمَلُونَ السّیئاتِ حَتّی اِذاحَضَر اَحَدَهُم المَوتُ قال اِنّی تُبْتُ الانَ وَ لَاالّذینَ یَمُوتُونَ و هُم کُفّارٌ. 64
دعوت خداوند به بخشش گناهان و پوشاندن معاصی و ستر عیوب در آیات بسیاری اشاره شده است که ذکر همة آنها به طول می انجامد و لکن آنچه باید مورد توجه قرار گیرد آن است که ناامیدی از رحمت و غفران الهی گناهی است که به هیچ وجه گناهی بزرگتر از آن نیست.
بند سوم (منزل سوم): دوری از دنیا و هر چه غیر خداست
پس از آنکه سالک از گذشته خود توبه کرد و معاصی را جبران نمود حال نوبت آن است که کاری کند تا معاصی دیگر رو به او نکنند یعنی مقدمات ورود در معاصی را بر خود ببندد بنابراین مهمترین کار برای این مقصود دوری از دنیاست که حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلُّ خَطیئةٍ و باید دانست که هر گروه، دنیا را بر حسب مسلک خود تعریف کرده است نزد گروهی دنیا زرق و برق و مادیات است و نزد گروهی دیگر دنیا عبارت از هرچه غیر خدا و یاد اوست. حضرت امام دنیا را چنین تعریف می کند:
«مقصود از دنیا هر چیزی است که انسان را از حقتعالی به خود مشغول کند.» 65
و باز فرمود:
«توجه به غیر حقتعالی، خیانت به حق است و حب به غیر ذات مقدس و خاصان او، که حب اوست خیانت است در مشرب عرفان.» 66
در این بند اشاره به چند نکته ضروری است:
نکته اول آنکه بر حسب آیه ما جَعَلَ الله لِرَجُلٍ مِن قَلبَینِ فی جَوفِه67 حب دنیا و آخرت یک جا در یک دل جمع نمی شود اگر حب دنیا در قلبی قرار گرفت این محبت در اعضا سرایت کرده و دیگر جایی برای حب آخرت نخواهد گذاشت و اگر محبت خدا و آخرت در دلی جایگزین شد و قلب مأوای الله گردید و عبد «خانه را به دست غاصب نداد، خود صاحبخانه در آن تجلی می کند و البته تجلی غنی مطلق غنای مطلق آورد و دل را غرق دریای عزت و غنا نماید و قلب مملو از بی نیازی شود و لِله العِزَّةُ و لِرَسُولِه و لِلمُؤمِنینَ68 و خود متصرف در جمیع امور عبد شود.»
69
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : شناخت منازل سلوک

نکته دوم که علماء اخلاق بر آن تأکید بسیار داشته اند آن است که محبت بیش از حد به چیزی سبب آن می شود که شیطان در پایان عمر و در احتضار آدمی را بی ایمان از دنیا ببرد و این مطلبی است که به تجربه ثابت شده. بنابراین حضرات علماء بر این نکته بسیار تأکید کرده اند که دل را از هر چه محبت غیر خدا و اولیاء اوست باید خالی گردانید تا راهی برای ورود شیطان به دل نباشد. خالی از لطف نیست که حکایتی در این رابطه از کتاب منتخب التواریخ نقل کنیم تا مایه عبرتی برای خوانندگان عزیز باشد. «نقل است از آقا میرزا محمد شیرازی پسر عم مرحوم میرزا حسن شیرازی (قدس سرهما) که در نجف اشرف شخصی از صلحا و اهل علم از من استدعا نمود که به عیادت مریضی برویم از اهل علم و فضل. پس من اجابت نمودم و با ایشان رفتم به عیادت آن مریض و او را در شدت دیدم حتی آنکه گمان کردم تا شام هم زنده نخواهد ماند. چون دیدم کسانش خیلی مضطربند یک دوائی که یقیناً مضرّ نبود را گفتم و از خانه بیرون شدم. چون فردا صبح شد، مشرف شدم به حرم حضرت امیر علیه السلام. دیدم همان شخص که دیروز با او به عیادت آن مریض رفته بودیم میان حرم است. از حال مریض پرسیدم. گفت دیروز که شما رفتید آن شخص محتضر شد یکی از رفقایش مشغول خواندن دعای عدیله شد چون به این فقره رسید و اَشْهَدُ اَنَّ الاَئِمَةَ الاَبْرار والخُلَفآء الاَخیار مریض اعراض کرد و صورت برگردانید و به فارسی گفت: این اوّل حرف است. ما خیلی مضطرب شدیم دو مرتبه مشغول خواندن دعای عدیله شد چون باز به این فقره رسید ثانیاً گفت این اول حرف است. اضطراب ما زیادتر شد. دفعه سوم باز مشغول به خواندن شد پس مریض در حال اغما رفت و چشمش را روی هم گذاشت و بعد اندک زمانی پیشانیش عرق کرد و نفسش به شماره افتاد پس ما مأیوس شدیم از زندگیش. قدری نگذشت که عرق تمامی بدنش را فرا گرفت و چشمهایش را باز کرد با دستش اشاره کرد به صندوقی که در گوشة خانه بود و امر کرد که سر او را باز کنند و از میان آن یک ورقه بیرون آورد و پاره کرد. من که شنیدم رفتم بدیدن او، دیدم که نشسته و تکیه کرده. سئوال کردم از قضیه اش گفت من به کسی پنج تومان (از پول رایج آن زمان) پول قرض داده بودم و سند از او گرفته بودم هر وقت که می گفت و اشهد ان الائمة الابرار می دیدم شخص محاسن سفیدی سر صندوق ایستاده و همین سند را بدست گرفته می گوید: اگر این کلمه شهادت را بگوئی این سند را پاره می کنم. من از کثرت محبتی که داشتم راضی نمی شدم که کلمه شهادت را بگویم و چون خداوند بر من منت نهاد و مرا شفا داد سند را پاره کردم و فعلاً مانعی از اقرار به شهادت حقّه ندارم.» 70
آری مسأله جدّی و واقعاً هم جدی است و در آن جای هیچ تردید و شک و شبهه ای هم وجود ندارد. اگر می بینی علمای اخلاق و حضرات عرفا و یا ائمه معصومین آنقدر از دوستی و علاقه و عشق و محبت به دنیا، مؤمنین را برحذر داشته اند و تشویق به آخرت و سلوک الی الله نموده اند بدان که بی جهت و بدون سبب نیست. حضرت امام سلام الله علیه در کلمات و گفتار و کتب خود بارها و بارها مؤمنین را از توجه به دنیا برحذر داشته و محبت دنیا و نفس را مغایر با سلوک الی الله دانسته اند از آنجمه فرمودند:
«با حب دنیا و نفس، هوس معرفت الله در سر پختن هوس خامی است و اگر در مقام تهذیب باطن و تصفیه قلب و تعدیل اخلاق است نیز با محبت دنیا... متحلّی71 به یکی از حلیه های فضائل نفسانیه نخواهد شد... و اگر درصدد تعمیر آخرت و جنّت اعمال است از راه تقوا و اعمال صالحه نیز با حب دنیا موفق به هیچ یک از مراتب آن نشود.» 72
و نیز فرمود:
«اگر نفوس یکسره متوجه به دنیا و تعمیر آن باشند و منصرف از حق باشند گرچه اعتقاد به مبدأ و معاد هم داشته باشند منکوس هستند و میزان در انتکاس قلوب غفلت از حق و توجه به دنیا و تعمیر آن است.» 73
نکته سوم شناختن حقیقت دنیا و آخرت است. در نظر جمعی از علماء، دنیا عبارت است از دنیای مذموم و دنیای ممدوح. دنیای مذموم مرکب است از اموری که انسان را از اطاعت حقتعالی بازدارد و آخرت، هرچه باعث رضای خدای سبحان و قرب او شود، می باشد. پس دنیا و آخرت با هم متقابلند. هرچه باعث رضای خدا شود، از آخرت است اگر چه به ظاهر از دنیا باشد مثل تجارات و زراعات که مقصود از آنها گذران زندگی و معیشت عیال باشد برای اطاعت امر خدا و هرچه باعث رضای خدا نباشد از دنیاست هر چند به ظاهر از آخرت باشد مثل ریاضات مبتدعه و اعمال ریائیه. 74
ایضاً ملااحمد نراقی می فرماید: «آنچه پیش از مردن برای ایشان (مردم) حاصل می شود دنیا و آنچه را بعد از مردن بیابند آن آخرت است. پس آنچه پیش از مردن از برای بنده است از برای او دو نوع علاقه به آن چیز است: یکی علاقه دل، و دیگری گرفتاری بدن که مشغول شدن به اصلاح و تربیت آن است تا استیفای حظ خود را از آن کند. 75 و حقیقت دنیا در حق بندگان همان علاقه قلبیه و گرفتاریهای بدنیه و لذات نفسانیه است، که حاصل می شود. و آنچه را که آدمی در این عالم میل به آن دارد بر دو قسم است: یکی آنکه فایده آن بعد از مردن به او برسد مثل علم نافع و عمل صالح و دوم آنکه فایده اش در همین دنیا برای او باشد یعنی آن لذتی که وسیله لذت در آخرت نباشد.» 76 آنگاه در مذمت دنیا دوستی و بی ارزشی آن می فرمایند:
«دنیا دشمن است با خدا و بندگان خدا و دشمنی او با خدا آن است که بندگانش را از راه صواب باز می زند و ایشان را به زیورهای دنیا وامی دارد و عداوت آن با دوستانش به این است که خود را هر لحظه به نوعی آراید و در نظر ایشان جلوه دهد و نعمت های خود را برایشان عرضه دارد تا صبر برایشان دشوار گردد و غیر از آن با دشمنان خدا هم دشمن است زیرا که دام خود را در راه ایشان افکنده و به مکر و فریب آنان را به دام می کشد قال الله تعالی اولئِکَ الّذینَ اشْتَرَوا الحَیاةَ الدُّنیا بالاخِرةِ فَلا یُخَفّفُ عَنهم العَذابَ و لا هم یُنصَرون.» 77 و78
خداوند کریم در قرآن، بارها و بارها به بی ارزشی دنیا اشاره فرموده و آن را در برابر آخرت متاعی ناچیز و قلیل برمی شمرد تا جائی که فرمود: اگر مردم همه از یک جنس نبودند سقف خانه های کفّار را از نقره خام به چند طبقه چنان می ساختیم که بر بالا رفتن از آن برایشان دشوار باشد.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : شناخت منازل سلوک

قال: وَلَولا ان یکون النّاسُ اُمّةً واحدةً لَجعلنا لمن یکفر بالرحمن لبیوتهم سُقفاً من فضّةً و معارجَ علیها یظهرون و لبیوتهم ابواباً و سُرراً علیها یَتَکئون و زُخرفاً و ان کلٌّ ذلک لمّا متاعُ الحیوة الدّنیا و الاخرةُ عند ربّک للمتقین. 79
و نیز در احادیث معصومین بسیار به بی ارزشی و دوری از محبت دنیا اشاره شده است از آنجمله پیغمبر فرمود: مرا با دنیا چکار! مَثَل من و دنیا، مَثَل سواره ای است که در روز گرمی به زیر درختی برسد و ساعتی در سایة آن بخوابد و آن را بگذارد و برود. 80
و نیز امام صادق(ع) فرمود: «کسی که به دنیا زاهد و بی رغبت باشد، خدا حکمت را در قلبش بر جا دارد و زبان او را به آن گویا سازد و او را به عیب های دنیا و درد و دوایش بینا گرداند و او را از دنیا سالم بیرون کند81 و به بهشت دارالسلام درآورد.» 82
و باز امام صادق فرمود: «شناختن شیرینی ایمان بر دلهای شما حرام است، تا به دنیا بی رغبت شوید.» و رسول خدا(ص) فرمود: «دنیا خانه کسی است که خانه ندارد (در آخرت) و آنکه عقل ندارد برای دنیا جمع می کند.» 83
نکته چهارم شناخت مفاسد و تبعات دوستی و علاقه به دنیا است. 84
کسی که علاقه به جمع آوری دنیا دارد اهل طمع و حرص است و این اولین مفسده و بزرگترین آنهاست زیرا این طمع و حرص اگر در بنده شدت یابد و در او ملکه شود، دست به هر کاری می زند تا بیشتر به مقاصد دنیوی خود دست یابد. در نتیجه گناهان پی در پی در او ظاهر شود، تا جایی که نسبت به گناه جری و لاابالی شود و سرانجام کار چنین کس هلاکت ابدی است. زیرا دل او، دیگر هیچ نقطه روشن و نورانی نخواهد داشت که بتوان در آن خیری یافت.
نکته پنجم در چگونگی رفع حب دنیا از دل. که به تقویت ضد آن است و برای آن مهمترین و بهترین راه که پیشنهاد کرده اند: یاد مرگ و تذکّر مردگان است که در احادیث و کلمات عرفا به آن اشاره شده است. مرحوم عارف میرزا جواد تبریزی در رساله لقاءالله می فرمایند:
«کیفیت تفکر در مرگ که باید در چند چیز فکر کند اول آنکه فکر کند در اینکه ممکن است مرگ هرچه زودتر گریبانش را بگیرد و در این باره کافی است که در حالات اشخاصی که ناگهانی و با سکته از دنیا رفته اند تفکر کند که آنان نیز پیش از آنکه سکته کنند احتمال می دادند که سالها زنده هستند ولی چون اجل فرا رسید مهلت تمام شد. دوم آنکه فکر کند در سختی مرگ و جان کندن و وحشت مرگ و در این باره کافی است که در فشار دردهایی که در اعضاء بدنش پیدا می شود فکر کند که برای شخص عاقل ملاحظه همین دردها کافی است که بفهمد مرگ تا چه حد دردناک است که جان کندن آنها مانند آن است که میلة سرخ شده در آتش را در میان پشمی نمناک بگذارند. و آنگاه آن را به سختی از میان آن بیرون کشند و گفته شده است که مرگ بعضی ها هم چون شاخه پر خاری است که به اندرون آدمی داخل کنند و هر خاری به رگی فرو رود و آنگاه شخص نیرومندی با شدت هر چه تمامتر آن شاخه را بیرون کشد که رگ و ریشه انسان با آن خارها بیرون آید و از جمله رشته های فکر آن است که فکر کند در اینکه مرگ برای دوستان خدا اول راحتی و اول شادمانی و بهجت است و لذیذترین لذتهاست و نیز از آنچه مشاهده شده از دوستان خدا که تا چه حد شوق به خدا داشتند و اظهار اشتیاق به مرگ می کردند.» 85
دیگر تذکر و یادآوری بی وفایی دنیا است نسبت به آنها که او را دوست داشتند و همه چیز را فدای آن می کردند. امام در بیان توجه قلوب به آخرت و دوری از دنیا می فرمایند:
«معلوم است کسی که توجه قلبش به آخرت باشد امور دنیا و کارهای صعب او در نظرش حقیر و سهل شود و این دنیا را متصرم و متغیر و عبورگاه خود و متجر و دارالتربیة خود داند و به هیچیک از سختی و خوشی آن اعتنا نکند و احتیاجات او کم گردد و افتقارش به امور دنیا و به مردم آن کم شود بلکه به جایی رسد که بی احتیاج شود پس امورش جمع شود و تنظیم در کارش پیدا شود و غنای ذاتی و قلبی پیدا کند.» 86
خداوند در جای جای کتاب خود اشاره فرموده که او رازق و روزی دهنده خلق است و از خلق روزی نمی خواهد و به هرکه بخواهد زیاد و به هر که بخواهد کم می دهد و او را تنگ روزی می گرداند و اینها خود چون داروی مؤثری است برای یک مؤمن فقیر تا صبر پیش گیرد و ناسپاسی حقتعالی نکند. از آنجمله فرمود:
ـ و من یَتّق الله یَجعل لَّهُ مَخرجاً و یرزقُه من حیثُ لایَحتسبُ و من یتوکَّل علی الله فَهُوَ حسبهُ انَّ الله بالغُ اَمره قد جَعلَ الله لکلّ شیءٍ قدراً. 87
ـ ذلک فضلُ الله یؤتیه من یشآءُ والله ذوالفضل العظیم. 88
ـ اعلموا انَّما الحیوةُ الدنیا لعبٌ و لهو. 89
ـ ما اریدُ منهم من رزقٍ و ما ارید ان یطعمون ان الله هو الرّزّاق ذوالقوّة المتین. 90
ـ انظر کیف فضَّلنا بعضهم علی بعضٍ و للاخرةُ اکبرُ درجاتٍ و اکبر تفضیلاً. 91
ـ انَّ ربک یَبْسُطُ الرّزق لمن یشآء و یَقدرُ انَّه کان بعباده خَبیراً بَصیراً. 92

 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : شناخت منازل سلوک

43. شرح چهل حدیث، حدیث اول صفحه 6.
44. برترین عبادت پیوسته اندیشیدن دربارة خداوند و قدرت اوست.
45. شرح چهل حدیث، ص 191، برای مطالعه بیشتر دربارة تفکر به چهل حدیث امام مراجعه شود.
46. همانا در خلقت آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز آیاتی است برای صاحبان خرد. آیه 189، سوره آل عمران.
47. ای مردم یاد آورید نعمت های خداوند را بر خودتان آیا غیر خدا خالقی هست؟ آیه 3، سوره فاطر.
48. و نشانه ای برای ایشان زمین مرده است که خداوند آن را (بوسیله باران) زنده می گرداند و از آن دانه ای خارج می کند (دانه های گندم و برنج)پس از آن می خورند. سوره یس، آیه 33.
49. و نشانه ای از خداوند برایشان شب است که چون روز را از آن بگیریم ظلمت همه جا را فرا می گیرد. آیه 37، سوره یس.
50. و نشانه ای برای آنان اینکه ما حمل می کنیم فرزندانشان را در کشتی پربار و سنگین. آیه 41، سوره یس.
51. و از نشانه های او اینکه بادهای بشارت آمیز را می فرستد تا بچشاند به شما از رحمتش و کشتی را به امرش (به وسیله آن باد) به حرکت درآورد (تا بوسیله حرکت آن کشتی) از فضل پروردگار بهره ببرید. آیه 46، سوره روم.
52. و از نشانه هایش اینکه آسمان و زمین به امر او بر پا داشته شده است. آیه 25، سوره روم.
53. شرح چهل حدیث، شرح حدیث توبه، ص 272.
54. شرح چهل حدیث، ص 275ـ 276.
55. نهج البلاغه، حکمت 409، ترجمه فیض الاسلام.
56. شرح چهل حدیث، ص 281.
57. رساله لقاءالله میرزا جواد ملکی تبریزی، ص 77.
58. رساله لقاء الله، پاورقی ص 59، با مقدمه آقای سید احمد فهری.
59. ای کسانی که ایمان آوردید توبه کنید به سوی خدا توبه ای نصوح باشد که پروردگارتان گناهان شما را بپوشاند. سوره تحریم، آیه 8.
60. و از خداوند آمرزش طلب که خداوند البته آمرزنده و مهربان است. سوره نساء، آیه 106.
61. خداوند هر که به او شرک ورزد نخواهد بخشید و سوای آن بر هر که مشیتش قرار بگیرد خواهد بخشید. سوره نساء، آیه 116.
62. و اگر ایشان (منافقان) هنگامی که بر خود ظلم کردند از کردار خود توبه کرده و به تو رجوع می کردند تا بر آنها استغفار کنی و از خدا آمرزش خواهی البته خداوند را تواب و مهربان می یافتند. سوره نساء، آیه 64.
63. اگر از گناهان بزرگی که از آنها نهی شده اید دوری کنید خداوند گناهان دیگر شما را می پوشاند. سوره نساء، آیه 31.
64. همانا توبه بر خدا از کسانی پذیرفته است که به نادانی عمل اشتباهی مرتکب شدند پس بلافاصله بعد آن توبه کردند پس آنان را خداوند می بخشد که او علیم و حکیم است و توبه نیست بر کسانی که گناهان را مرتکب شدند چون زمان مرگ یکی از آنان رسید گفت الان توبه کردم و هم چنین توبه کفار وقتی مردند نیز پذیرفته نیست. سوره نساء، آیات 17 و 18.
65. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 83.
66. شرح چهل حدیث، ص 480.
67. سوره احزاب، آیه 4.
68. سورة منافقون، آیه 8.
69. شرح چهل حدیث، ص 445.
70. منتخب التواریخ خراسانی، ص 878.
71. متحلی یعنی آراسته شدن.
72. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 255.
73. شرح چهل حدیث، ص 535.
74. چهل حدیث امام، ص 120، به نقل از مراة العقول، ج 8، ص 263، کتاب ایمان و کفر باب ذم دنیا و زهد فیها.
75. یعنی خط خود را از آن بگیرد و استفاده لازم را ببرد.
76. معراج السعاده، ص 325.
77. بقره، آیه 86.
78. معراج السعاده، ص 330.
79. سوره زخرف، آیات 33 و 34 و 35.
80. روضه الواعظین، قتال نیشابوری، ص 440، ج 2، منشورات الرضّی.
81. او را از دنیا سالم بیرون کند یعنی با دین و ایمان کامل از دنیا ببرد همانطور که به آن اشاره شد.
82. اصول کافی، ترجمه سیدجواد مصطفوی، ج 3، ص 194.
83. مدرک قبلی احادیث در اصول کافی در این زمینه فراوان است رجوع شود.
84. حضرت امام در این باره به چند مفسده اشاره دارند: یکی آنکه در نکته دوم اشاره شد، دیگر اینکه انسان را از مردن خائف می کند و سوم آنکه انسان را از ریاضات شریعه و طاعات بازمی دارد.
85. رساله لقاءالله میرزا جواد تبریزی از صفحه 194 تا ص 207.
86. شرح چهل حدیث امام، ص 128، برای مطالعه بیشتر در این زمینه به حدیث ششم از شرح چهل حدیث امام مراجعه شود.
87. سوره طلاق آیات 2 و 3 و هر که تقوای الهی را رعایت کند برای او مخرجی قرار می دهد و او را از جائی که گمان نمی برد روزی می دهد و هر که بر خدا توکل کند پس خدا برای او کافی است همانا خدا امرش را به اجرا می رساند که خدا بر هر چیزی اندازه ای قرار داده است.
88. آن فضل خداست که به هر که خواهد عطا کند و خداوند صاحب فضل بزرگ است. سوره جمعه، آیه 4.
89. بدانید زندگانی دنیا لعب و بازیچه ای بیش نیست. سوره حدید، آیه 20.
90. ما از ایشان روزی و طعام نمی خواهیم و همانا خدا رزّاق و صاحب نیروی استوار است. سوره ذاریات، آیات 57 و 58.
91. بنگرید چگونه در دنیا بعضی را بر بعض دیگر برتری دادیم همینگونه در آخرت درجات بزرگتر و برتر است. سوره اسراء، آیه 21.
92. همانا پروردگار تو روزی را برای هرکس بخواهد وسیع و هر که را بخواهد تنگ روزی می گرداند همان او بر احوال بندگانش آگاه و بیناست (یعنی حال آنان را بهتر از آنان می داند). سوره اسراء، آیه 30.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
آیا می دانید سیر وسلوک خلاصه در 9 عمله ؟؟؟؟؟

[h=2][/h]


امام صادق به عنوان بصری فرمودند :
به تو 9 تا سفارش می کنم که اینها سفارش من به مرید سیر وسلوک ورهرو بسوی خداست

می خواهی عارف بشوی بسم الله

3تا در مورد ریاضت نفس
1.چیزی که اشتها نداری را نخور که موجب حماقت تو می شود
2.تا گرسنه نشده ای چیزی نخور
3.هرگاه خوردی از حلال بخور و یک سوم معده را برای غذا یک سوم را برای آب ویک سوم را برای تنفس اختصاص بده



3تا درمورد حلم وبردباری
1. اگر کسی به تو گفت اگر یکی بگویی ده تا می شنوی بهش بگو اگه ده تا بگی یکی هم نمیشنوی
2. اگه به تو فحش دادن تو بگو اگر راستگویی خدا من را ببخشه واگر دروغ داری این تهمت را به من می زنی خدا تو را ببخشه
3. اگر کسی به تو وعده شماتت و بدگویی بدهد ( اگر فلان کنی چه می کنم ) تو به او وعده خیر خواهی بده



3تا درباره علم
1. هر چه را نمی دانی از اون که می داند بپرس ومبادا از روی غرض ورزی سوال کنی سوال کن که واقعا بفهمی
2. در آنچه نمی دانی احتیاط کن وبا خود رایی دست به انجام کاری نزن
3. از فتوا دادن فرار کن همانطور که از شیر درنده فرا می کنی وگردن خودت را پل عبور مردم قرا نده
تا روز شهادت صادق آل محمد :S (31): سعی کنیم به موارد فوق فکر کنیم و عمل کنیم

منبع بحار الانوار
[h=4][/h]
 
بالا