روش خودسازی برای زمانی که استاد باشد

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

علم عرفان مشتمل بر دو پایه است: اول عرفان نظری، دوم عرفان عملی. پایه اول آن مشتمل است بر مباحث خداشناسی از جمله شناخت ذات و اسماء و صفات و افعال او و چگونگی خلق اسماء و صدور موجودات و اعیان ثابته و غیر آن. و پایه دوم آن شامل شناخت منازل و مراحل سلوک و نیز چگونگی طی طریق و گذر از هر منزل به منزل دیگر است.

بنابراین برای عرفان عملی و خودسازی نیاز به استادی است که خود این مراحل را پیمود و به مقصد رسیده است تا به حقیقت بتواند راه را از چاه تشخیص دهد و سالک مبتدی را به اشتباه به مسیری ناصواب نیفکند یعنی اینکه سالک در اینجا موظف است دو چیز را از استاد خود بیاموزد: اول مراحل و منازل سلوک را؛ دوم کیفیت طی هر منزل و گذر از هر مرحله که این دو مربوط است به کیفیت سلوک و ما در بخش بعد اشاره ای به آن خواهیم کرد.

پس بی تردید در ابتدای سلوک، سالک نیاز حتم به یک استاد راه پیموده دارد تا بتواند او را به راه صحیح هدایت کند و یا اینکه لااقل ابتدای مسیر را به او بنماید. حضرت امام خمینی در این رابطه می فرمایند:
«حق آن است که انسان در اوایل امر که اشتغال به تعلّم و استفاده دارد، باید معاشرت با دانشمندان و فضلا کند ولی با شرایط عشرت و مطالعه در احوال و اخلاق معاشرین. و در بدایات سیر و سلوک و اواسط و اوایل نهایات نیز از خدمت مشایخ و بزرگان اهل حال باید استفادت کند پس ناچار به عشرت است و چون به نهایات رسید باید مدتی به حال خود پردازد و اشتغال به حق و ذکر حق پیدا کند»
9
[h=2]
[/h]
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : روش خودسازی برای زمانی که استاد باشد

پس سالک برای اینکه راه را بشناسد و قطاع طریق را از خود دور کند و به صلاح و فساد امور آگاه شود و به الهامات الهی و شیطانی واقف گردد نیاز به استادی دارد تا بتواند این امور را تشخیص داده و به گمراهی در نیفتد. مرحوم عالم عامل ملا احمد نراقی (قدس سره) در کتاب خزائن خود فرمود:
«بعض از عرفا در بیان احتیاج به شیخ گفته که به ده وجه احتیاج به آن است:

اول آنکه راه ظاهر به کعبة صورت بی دلیل راه شناس نمی تواند رفت با آنکه هم دیدة راه بین دارد و هم قوّت قدم و هم راه معین.

دوّم آنکه همچنان که در راهِ صورت، قطاع طریق بسیار است هم چنین در راه حقیقت «زُیِّنَ للنِّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النّساء و البَنینَ و القَناطیرِ المُقَنطره...» 10 چگونه بی بدرقه توان رفت؟

سیم آنکه در این راه زلّات و شبهات بسیار است چنانکه فلاسفه به تنها روی به ورطه چندین شبهات افتادند و دین و ایمان به باد دادند و هم چنین دهری و طبیعی و مشبهه و معطّله و غیر هم مگر آنکه در حمایت ولایت مشایخ کمّل سلوک کردند و به توسط ایشان از آن زلّات عبور کردند.

چهارم آنکه روندگان از ابتلاء و امتحان که در سرتاسر راهست وقفات و فترات بسیار افتد صاحب تصرفی باید که به لطایف حیل قبض و فسردگی از طبع او دفع کند و به عبارات و اشارات لطیفه داعیه شوق و گرمی طلب در او پدید آورد.

پنجم انکه رونده را در این راه علل و امراض نفسانی پدید آید و موادّ فاسد غالب گردد و به طبیب حاذق احتیاج افتد که به ادویه صالحه معالجه کند.

ششم آنکه سالک در راه به بعض مقامات روحانی رسد که در آنجا روح از لباس بشریت بیرون آید و پرتوی از ظهور آثار و صفات حق در او پدید آید و چون آئینه دل صفا یافته است پذیرای نور تجلّی گردد و در این وقت اگر تصرف ولایت شیخ کامل نباشد بیم زوال ایمان و افتادن به ورطه حلول و اتّحاد باشد و شیخ مرتبه بالاتر به آن می نماید تا از اینجا خلاص شود.

هفتم آنکه سالک را در راه نمایشها از غیب پدید آید که هر یک اشارتی بود از غیب به نقصان و زیاده مرتبه سالک و نشان صفا و کدورت دل و احوال شیطانی و نفسانی و رحمانی و دیگر معانی معالجه ای که در حصر نیاید و مبتدی بر آن اشارات وقوف ندارد. زبان غیب را اهل غیب داند پس شیخی باید تا معانی را بیان نماید تا از آن معانی محروم نماند.

هشتم آنکه هرگاه سالک به سیر قوّت قدم خویش رود سالها مسافت یک مقام را طی نتواند کند و بعضی مقامات است که به طیران11 توان عبور نمود.

نهم آنکه سلوک راه به ذکر شود و ذکر بی تلقین شیخ مؤثر نباشد12

دهم آنکه تحصیل مناصب ظاهریه از شاه و شاهان صورت بی حمایت مقرّبی، میسّر نگردد پس هم چنین رسیدن به مناصب حقیقی از پادشاه حقیقی. 13 و 14
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : روش خودسازی برای زمانی که استاد باشد

هم چنین ایشان برای اینکه سالک مبتدی برای کشف استاد حقیقی این راه، به اشتباه درنیفتد و بیگانه ای از حق را به مرادی نپذیرد برای شیخ و مرشد و مقامات و ارکانی ذکر می کند تا سالک با شناخت صحیح کسی را به استادی خود برگزیند.
او در این زمینه می فرماید:
بعض عرفا در مقامات شیخ و صفات او گفته قال الله سبحانه «فَوَجَداً عبداً مِّن عِبادنا آتیناهُ رَحْمةً مِن عِندنا و عَلّمناه مِن لَدُنّا عِلْماً15

از اینجا پنج رکن مقام رکنیت به دست می آید:
اول: عبدیّت حق که در بند هیچ چیز بجز خدا نباشد.
دوّم: استحقاق قبول حقایق از حقتعالی بی واسطه.
سوّم: خصوصیت دریافت رحمت خاص از مقام عبدیّت.
چهارم: تعلّم علم از خدا بی واسطه.
پنجم: تعلّم علم لَدنّی بی واسطه

و مراد از علم لدنی علم به ذات و صفات آن حضرت است بی واسطه وسائط و علاوه بر این پنج ارکان بیست صفت دیگر باید در او موجود باشد:
1ـ به قدر حاجت از علم شریف باخبر باشد 16
2ـ آنکه اعتقاد اهل بدعت را نداشته باشد
3ـ عقل معاش
4ـ سخاوت
5 ـ شجاعت تا از ملامت خلق نیندیشد
6 ـ عفّت تا محل تهمت نشود
7ـ علو همّت که به دنیا و اهل آن التفات نکند
8ـ شفقت بر مرید و سایر ناس
9ـ حلم، به هر حرکت زود خشم نبود
10ـ عفو
11ـ حُسن خلق
12ـ ایثار
13ـ کرم
14ـ توکــــل
15ـ تسلیم
16ـ رضا به قضـــاء
17ـ وقـار
18ـ طمأنینه در امور
19ـ ثبات قدم و عزیمت
20ـ هیبت.
17
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : روش خودسازی برای زمانی که استاد باشد

بنابراین توصیفات آنچه برای یک سالک در محضر استاد لازم و رعایت آن واجب است چند چیز است که در ذیل به آن اشاره می شود:

اول: رعایت ادب نزد استاد در همة موارد چه در زمینه سخن گفتن و گوش دادن به دستورات و چه در زمینه نشستن و برخاستن و امور دیگر.
دوم: حسن خلق.
سوم: بردباری و استقامت در راه سلوک که اگر کرامت و اثری ندید از سیر الی الله ناامید نشده و پا پس نکشد.
چهارم: شجاعت تا از ملامتها و سرزنش ها و تمسخرهای دیگران نهراسد.
پنجم: مجاهدت و ریاضت تا زمانی که نفس رام شده و مؤدب گردد.
ششم: تسلیم شدن کامل در برابر دستورات شیخ و اجرای اوامر او به نحو احسن و
هفتم: نصیحت شنوی از همه، چه استاد، چه غیر استاد زیرا که حقایق همیشه در یک جا جمع نمی شود.

نتیجه اینکه: سالک هیچگاه نمی تواند بی نیاز از یک استاد مسیر خود را پیدا کند و به حقیقت راه یابد پس باید در ابتدا خصوصاً، به دنبال یک راهنما باشد آنگاه به دنبال راه.

نقل است مرحوم حاج میرزا علی آقا قاضی (رضوان الله علیه) می فرموده است: اَهَمّ از آنچه در این راه لازم است، استاد خبیر و بصیر و از هوا بیرون آمده و به معرفت الهیّه رسیده و انسان کامل است، که علاوه بر سیر الی الله، سه سفر دیگر را طیّ نموده و گردش و تماشای او در عالم خلق بالحق بوده باشد (این سفر شامل سفر چهارم از اسفار اربعه است)
مرحوم قاضی می فرموده است: «چنانچه کسی که طالب راه و سلوک طریق خدا باشد برای پیدا کردن استاد این راه، اگر نصف عمر خود را در جستجو و تفحص بگذراند تا پیدا نماید. ارزش دارد و می فرموده است. کسی که به استاد رسید، نصف راه را طی کرده است.»
18
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : روش خودسازی برای زمانی که استاد باشد

4. اصول کافی، ج 1، ص 32، کتاب فضل العلم باب صفه العلم و فضله حدیث.
5. شرح چهل حدیث، ص 391.
6. حدیث 26 از شرح چهل حدیث امام خمینی، ص 411.
7. سوره جمعه، آیه 2.
8. رساله لقاءالله، ص 23.
9. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 387.
10. سوره آل عمران، آیه 14.
11. طیران به معنی پرواز کردن است یعنی آنکه بعضی مقامات را بی هیچ صعوبتی از روش هایی آسانتر از روش های معمول آن می توان طی کرد که مقصد را برای سالک نزدیکتر می کند.
12. تلقین کردن ذکر از طرف شیخ برای مرید به معنای آموختن اذکاری است برای سالک، یعنی آنکه برای هر مرحله و مقام ذکری است خاص آن مقام. زیرا ذکر یک بال از دو بال سلوک است.
13. یعنی همچنان که برای وصول به مناصب دنیایی نیاز به واسطه ای مقرب پادشاه است برای رسیدن به حقتعالی نیز واسطه ای مقرب به پادشاه حقیقی یعنی خدا لازم است.
14. نقل از کتاب قرائن، صص 407 و 408.
15. سوره کهف، آیه 65.
16. مقصود از علم شریف شاید علم توحید در عرفان نظری باشد.
17. نقل از کتاب خزائن، صص 410 و 411.
18. اسوه عارفان صادق حسن زاده و محمود طیّار فراغی، ص 18، چاپ ششم 1380، انتشارات آل علی.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
روش خودسازی برای زمانی که استاد نباشد


[h=2][/h]


حال فرض را بر این بگیریم که در زمان حاضر، استادی کامل که سالک را به مقصد راهنمایی کند پیدا نشد یا اینکه سالک از یافتن چنین استادی مأیوس شد. اگر او مشتاق به خودسازی و لقاءالله باشد وظیفه اش چیست و چه باید بکند؟

بهترین راه تفکر و غور در احادیث معصومین (:S (31):) و عمل به آنهاست زیرا دستورات علمای سلوک هم چیزی غیر از فرمایشات ائمه اطهار نیست و نیز تتّبع و تأمل در آثار و فرمایشات به جا مانده از عارفان بالله و سالکان واصل که تحقیق در احوالات و فرمایشات اینان نیز خود راهگشای بسیاری مسائل و مشکلات خواهد بود.

اینک نویسنده این مقاله با بی بضاعتی تمام و قلّت عمل، در دو حال برای این قسم از اهل سلوک وظایفی بر طبق آنچه عاملان به معروف و سالکان طریق معبود بیان داشته اند، عنوان خواهد کرد، باشد که مفید فایده افتد. و امّا در زمانی که استادی برای راهنمایی نیست آنچه برای سالک مبتدی مفید و مهم است آن است که وظیفه خود را در خلوت و جلوت (جمع) بداند و آداب معاشرت را بیاموزد تا بتواند جلو بسیاری از مفاسد خود را بگیرد که این مطلب برای سالک امری است واجب و ضروری و ما اکنون اشاره ای اجمالی به بعضی موارد آن می نمائیم.

نکته اول آنکه هدف از رعایت تمام موازین در حالات مختلف چه صمت و سکوت و چه در زمان صحبت، چه در خلوت و چه در جمع و هکذا الی آخر رسیدن به حق و اجرای دستور خداوند و دوری از گناه است. یعنی آنکه سالک علاوه بر دوری از گناه باید تشخیص دهد چه کار در چه زمان لازم و در چه زمان غیرضروری است و کار غیر ضروری را حتی اگر گناه هم نباشد ترک گوید زیرا تکرار بسیاری از امور غیرضروری مثل حرف زدن زیاد باعث گناه می شود به این معنا که سالک باید از مقدمات گناه و آنچه باعث ورود در گناه می شود هم دوری کند.

پس در یک نظر کلی، ورود در جمع یا خلوت و دوری از خلایق هرگاه باعث گناه و فراموشی یاد خدا بشود باید از آن اجتناب کرد هرچند در ظاهر مفید و شرعی باشد. بر فرض اگر ادای نماز به جماعت باعث ریا و عُجب شود باید از جماعت دوری کرد و نماز را فرادا ادا کرد تا زمانی که به خود مطمئن شود که دیگر دخول در مسجد برای او این مفاسد را ندارد. ای چه بسا که شخصی منافق به مسجد رفته و در بیرون آمدن مؤمن باشد و مؤمنی به مسجد رفته و موقع خروج منافق شده باشد. اولی به مسجد رفته و توبه می کند. دومی به مسجد رفته و دچار عجب و ریا می شود.

کما قال امیرالمؤمنین(ع): «ثلاثُ علاماتٍ للمُرائی: یَنْشَطُ اذا رَأی الناس، وَ یَکْسَلُ اذا کان وَحْدَه، و یُحِبُّ اَنْ یُحْمَد فی جمیع امُور. 19 یعنی آنکه امیرالمؤمنین فرمود: «برای ریاکار سه نشانه است: بهجت و نشاط دارد وقتی که می بیند مردم را و وقتی تنهاست کسالت پیدا می کند و دوست دارد در جمیع امورش ثنا کرده شود.»


 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : روش خودسازی برای زمانی که استاد نباشد

پس با توجه به این حدیث اگر کسی این سه علامت را در جمع در خود دید باید که روش سلوک خود را عوض کند و رو به خلوت آورد.

نکته دوم آنکه: اگر شرایط حضور در جمع را در خود دید باید که از معاشرت با نارفیقان دوری کند زیرا بر طبق آنچه علمای اخلاق به آن اشاره کرده اند، نفس انسان از بدیها و زشتی ها زودتر اثر می پذیرد تا خوبیها و نیکیها و این به آن دلیل است که بیشتر قوای نفس را قوای شیطانی تشکیل می دهند از این رو خداوند در قرآن کریم مؤمنان و حتی پیغمبر را از معاشــرت با گــــروه دنیاپرستان منع فرموده و به آن هشدار داده است از آنجمله فرمود:
و اذا رَأیْتَ الذینَ یَخُوضُونَ فی ایاتِنا فَاَعْرِضْ عَنْهم. 20
و ذَرِ الّذینَ اتّخَذوا دینَهُم لَعِباً و لَهواً و غَرَّتْهُم الحَیوةُ الدٌّنیا. 21
یا اَیُّها الذّینَ امَنوا لا تَتَوَلّوا قَوماً غَضِبَ اللهُ عَلَیهم. 22
و در بعضی موارد مؤمنان را به معاشرت با گروهی تحریک فرموده است.
وَ لاتَطرُد الذّینَ یَدعوُنَ رَبَّهم بالغَداوَةِ وَ العَشِیّ یُریدونَ وَجْهه.
23
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : روش خودسازی برای زمانی که استاد نباشد

بنابراین اولین و مهمترین چیز برای حضور در جمع، مراعات آداب معاشرت و کیفیت آن است که بخشی از احادیث معصومین به آن اشاره دارد از آنجمله می فرمایند:

امام صادق به یکی از یارانش که هر کدام از دوستانت سه بار بر تو خشم کرد و درباره تو بد نگفت او را دوست خود بگیر و باز امام صادق فرمود: حارث بن اعور به امیرمؤمنان گفت: ای امیرمؤمنان من به خدا دوستت دارم. فرمودش ای حارث اگـــر مـرا
دوست داری با من ستیزه مکن و بازی منما، و این سو و آنسو مرا مکش و از اندازه خودم پستم نکن و بالاتر مبر

نیز امیرالمؤمنین در وصیتش به امام حسن فرمود: با نیکـــان قرین باش تا از آنان باشی و از بدان جدا شو تا از آنها جدا باشی و نیز نقل است لقمان به پسرش گفت: پسر جانم یاد علماء باش، به آنها نزدیک شو، و همنشین شو، و در خانه هاشان از آنها دیدار کن تا بسا مانند آنها شوی و با آنها باشی، با نیکانشان بنشین بسا خدا رحمتی به آنها رساند و شامل تو هم بشود و اگر خودت خوبی، از بدان و سفیهان دور باش که بسا عذابی به آنها رسد از جانب خدا و به تو هم برسد

باز امام باقر فرمود: «با چهار کس دوستی مکن. احمق، بخیل، ترسو، دروغگو. اما احمق خواهد سودت رساند به عوض زیانت رساند. بخیل از تو بگیرد و به تو ندهد و اما ترسو از تو و والدینش بگریزد و دروغگو بسا که راست گوید و باورش نکنند.» 24

نکته سوم آنکه برای حضور در جمع رعایت دو حال ضروری است اول صمت و سکوت دوم صحبت یعنی آنکه سالک باید به این مطلب واقف و آگاه باشد که چه زمان صحبت کند و چه زمان سکوت اختیار نماید تا از آن راه بتواند جلو گناه را بگیرد. زیرا همانطور که بر همة عزیزان معلوم است، بسیاری از مفاسد و معاصی از زبان حاصل می شود بنابراین سالک اگر توانست داخل جمع شود و خود را از آن مفاسد جدا کند و این قدرت را پیدا کرد که از ناحیه زبان گناهی را مرتکب نشود این اجازه را دارد که زبان گشوده و صحبت کند ولی اگر در خود یافت و یا به خود شک کرد که حقیقتاً قادر نیست جلو گناهش را بگیرد و یا اینکه ممکن است در اثنای صحبت مرتکب خلافی شود پس در اینجا لازم است که از حرف زدن خودداری کند زیرا مفاسد زبان بسیار و عقوبت آنها سنگین است.

حضرت امام در این زمینه فرمود:
«بر جوانها لازم است که کیفیت معاشرت و مؤانست خود را ملتفت باشند و از معاشر بد اجتناب کنند گرچه دل آنها محکم به ایمان باشد. بلکه معاشرت با تبهکاران و اهل خُلق و عمل بد برای نوع طبقات ضرر دارد و هیچکس نباید از خود مطمئن باشد و به ایمان یا اخلاق و اعمال خود مغرور گردد چنانچه در احادیث شریفه نهی از معاشرت با اهل معاصی شده.» 25
و نیز در باب صُمت و سکوت می فرمایند:
«این دستور کلی است برای صمت و سکوت و تکلّم و ارشاد که در اوایل امر که خود متعلّم است باید به بحث و درس و تعلّم اشتغال پیدا کند... و زبان از کلام به غیر ذکر خدا و آنچه مربوط به اوست بربندد تا افاضات ملکوتی بر قلب او سرشار شود و چون وجود او حقّانی شد و از گفتار و اقوال خود مطمئن شد به سخن آید و به تربیت و تعلیم و دستگیری مردمان برخیزد و لحظه[ ای] از خدمت آنان ننشیند تا خدای تعالی از او راضی شود... و اگر نقصی در میان داشته باشد به واسطه این خدمت خداوند تعالی جبران کند.»
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : روش خودسازی برای زمانی که استاد نباشد

19. شرح چهل حدیث امام خمینی، ص 55.
20. سوره انعام، آیه 68 ! و هرگاه دیدی کسانی که غور می کنند در آیات ما (برای طعنه زدن) پس از آنها دوری کن.
21. سوره انعام، آیه 70 ! و واگذار کسانی که دینشان را بازیچه و بیهوده گرفتند و زندگانی دنیا ایشان را فریفت.
22. سوره ممتحنه، آیه آخر ! ای کسانی که ایمان آوردید به دوستی نگیرید قومی را که خداوند برایشان غضب کرده.
23. سوره انعام، آیه 52 ! و از خود نران کسانی را که پروردگارشان را هر صبح و شام می خوانند و طالب رضای او هستند.
24. نقل از جلد 16 بحارالانوار، ترجمه آیت الله کوه کمره ای، باب 11 تا 14، هر که طالب است به آن کتاب رجوع کند.
25. شرح چهل حدیث، حدیث 29، ص 499.
 
بالا