♦♦بخوان و قضاوت کـــــــــــن♦♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
dard.jpg

زن ِ همسایه ی ما، هر چند وقت یکبار، یکهو، مجبور است زنگ بزند به اورژانس، تا بیایند و شوهرش را ببرند. زمان و اینها هم ندارد. یکدفعه و در یک آن اینطور میشود. زخم ِ شمشیر نیست و معلوم نیست کی خبر میکند و مرد ِ همسایه را زمینگیر میکند.

همسایه ی دیگر ِ ما، به خاطر همین، زبانش باد کرده و نمیتواند درست حرف بزند. باید دقت کرد تا فهمید چه میگوید. همبن همسایهای که سخت حرف میزند، به خاطر همان شیمیایی ِ لعنتی، که «مید این آلمان» بوده است، خیلی وقت است که از بچهدار شدن ناامید شده است. همان کشور ِ صاحب ِ بنزهای آنچنانی.

همین همسایهمان، هر وقت من را میبیند، با همان صحبت کردن های نیمبندش، به من میگوید: چلوری عژیژم. و این عژیژم گفتنش میارزد به همه ی “آی لاوی و”های ِ خلقت. میارزد به همه ی ”دوستت دارم”های آدمهای دیگر.

تازه اینها بازیهای سادهاش است. وقتی مینشینی کنارش، چون گوشش به خاطر صدای تانکها سنگین شده است، باید بلند بلند حرف بزنی که بشنود. بعد به روی خودش هم نمیآورد که ما داریم بلند حرف میزنیم، همچون نگاه میکند و توجه میکند که آدم ذوقمرگ میشود برای اینکه بنشینی چند ساعت برایش از خودت بگویی. از آدمهای خوب و بد. از همه چیز. حتا از اینکه آخرین باری که رفتهام مزار ِ شهدا، شاید چند ماه ِ پیش بوده است.
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
برای جواب دادن به این تاپیک خوب به وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران رفتم
آتش گرفتم از درد دلهای این بزرگ مردان
و بی مهری های مسئولین
خودتان بروید و بخوانید و قضاوت کنید
:h2:

به دنبال عکسی بودم تا جواب تاپیک رو بدم ولی عکسها به حدی غم انگیز و درد آور بود که نتونستم انتخاب کنم
بروید ببینید و انتخاب کنید
کسانی را که سلامتشان را دادند تا دین و کشور ما در امنیت باشد
حالا خودمان بگوییم واقعا لایق این امنیت بودیم؟
:h2:







12_8804231371_L600.jpg

 

abshar

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
فقط برای خودم گریه آرزو کردم .. وگرنه جای تو بهشت است همانجا که خدا منتظرت نشسته :


ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِينَ
(به آنان هنگام ورود گفته مى‏شود) با درودى (از سوى خدا و فرشتگان) به آنجا درآييد در حالى كه (از هر آسيبى خاصّه از فنا و انقضاء مدت) ايمن خواهيد بود


:53:

 
بالا