♦...♦ بابا جـــــــان داد ♦...♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"



43352620892467938434.gif




گفتی : بنویسید آب ...
همه نوشتیم ...
گفتی : بنویسید بابا آمد ...


همه .... همه نوشتند به جز من ! یادت می آید خانم معلم ؟؟!!
همه نوشتند بابا آمد اما من نوشتم بابا رفت ...


همیشه از همان اول که اسم بابا می آمد بغضم می ترکید و گریه می کردم .
مثل روزی که تو دیکته می گفتی و من نبود بابا را آه می کشیدم .


خانم یادت می آید وقتی بغلم کردی چقدر اشک ریختم ؟!
یادت می آید گفتی : نباید گریه کنی چون بابا ناراحت می شود ؟!


من هم قول دادم که هر وقت اسم بابا آمد انقدر گریه نکنم ...
خانم معلم اجازه ؟! می شود یک چیزی بگویم ؟؟ راستش می خواستم
اعتراف کنم ...
خواستم بگویم من به قولم وفا نکردم. آخر می دانید سخت است
اسم بابا بیاید و من دلتنگ نشوم .


سخت است اسم بابا بیاید و چشمانم بارانی نشود ...
خانم معلم هنوزم که هنوز است بعد از 23 سال هر وقت اسم بابا می آید


مثل روزهای کلاس اولم که تو دیکته "بابا آمد" را می گفتی ، گریه ام می گیرد .
هنوزم که هنوز است هر وقت بابای زهرا و سارا و مرضیه را می بینم
گریه ام می گیرد !!


بین خودمان باشد اما من دلم بابا می خواهد . بزرگ شده ام قبول اما
بدون بابا بزرگ شدنسخت است درست مثل درس غذای لذیذ آخر کتاب
که هیچ وقت یاد نگرفتمش ...
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


حیف ، بابا جان داد !!!

سال ۱۳۶۴

معلم روی تخته سیاه نوشت :
بابا آب داد .
بابا نان داد .
صدای انفجار آمد .....
بابا جان داد.
اما هنوز زن حجاب دارد.
سال ۱۳۹۰
خودش معلم بود .
روی تخته سیاه نوشت :
بابا آب داد .
بابا نان داد .
زیر لب گفت :
حیف ، بابا جان داد !!!
زن دیگر حجاب ندارد......

شاید...........

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

بابا ...

امروز خانوم معلم دعوام کرد...

چون مشقام رو ننوشته بودم...

آخه می خواستم به حرف شما گوش بدم...

شما همیشه می گفتی دروغ نگو دخترم...

بابایی اگه مشقام رو می نوشتم دروغ می شد

آخه همش بابا آب داد بود..

منتظر بودم تا بیایی تا مشقام رو بنویسم...

بابا من رفتم کلاس اول نمیای؟

باشه بابا، قهر قهر تا قیامت ..

:gol::gol::gol:
:gol::gol:
:gol:

 
بالا