۩۞۩ پـــــایــیز ۩۞۩

  • نویسنده موضوع BARAN
  • تاریخ شروع

BARAN

کاربر فعال
"بازنشسته"
پاییز!مبارک!
رقص برگ های تو مبارک...
لحظه های بی قراری من هم!
باران های یکریز تو مبارک...
بغض پشت بغض من هم!
اول مهر تو مبارک...
آخر شهریور من هم!
پنجره های باز به سویت مبارک...
درهای بسته به روی من هم!
پاییز...
آمدن تو مبارک...
رفتن من هم...


 

الهه آسمانی

بی وفــا


anhdepblog.com_rain22.gif


پائیز یادگارهای زیادی دارد

او پنجره های باز را می بیند

پنجره های مجلل، باشکوه، قدیمی و مدرنیته

پنجره هایی مملو از خاطره و صمیمیت

درهایی باز به سوی درختان گیلاس

گرمایش نویدبخش، سرمایش رو به سختی و بارانش پراکنده

تنها گل ها قدردانش هستند

زیباییهایش را درها و پنجره ها می دانند

بی مرامی های آنها و بسته شدنشان را به رویش می بیند

او که می آید همه عزم رفتن می کنند

پائیز می ماند و هزار گناه نکرده



پائیز همه متفاوت

:53::53::53:

anhdepblog.com_rain24.gif
 

*ALI*

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
نیمکت عاشقی یادت هست؟
کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود..
بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،
برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت..
او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز می کشید،
اما اکنون پاییز.. نبودنت را، جداییمان را به رخ می کشد.




dc0d39d15923_09_131379945809451.jpg
[/URL][/IMG]
 

hasan

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
شعر زیبای شهریار در باره پاییز




بیا که طعنه به شیراز میزند تبریز
شب است و باغ گلستان خزان ریاخیز

ستاره، گرچه به گوش فلک شود آویز
به گوشوار دلاویز ماه من نرسد

گشوده پردهی پائیز خاطراتانگیز
به باغ یاد تو کردم که باغبان قضا


بهار عشق و شبابست این شب پائیز
چنان به ذوق و نشاط آمدم که گوئی باز

به عشوه باز دهندش به باد رخت و جهیز
عروس گل که به نازش به حجله آوردند

به خاک و خون همه در انتظار رستاخیز
شهید خنجر جلاد باد میغلتند


بهار سبز کجا وین شراب سحر آمیز
خزان خمار غمش هست و ساغر گل زرد


باین صحیفه رسید است دفتر تا نیز
خزان صحیفهی پایان دفتر عمر است

شباب با چه شتابی به اسب زد مهمیز
به سینمای خزان ماجرای خود دیدم

به غیر خون دلم باده در پیاله مریز
هنوز خون به دل از داغ لالهام ساقی

دمی که بی تو به سر شد چه قسمتی ناچیز
شبی که با تو سرآمد چه دولتی سرمد

که یاد تست مرا یادگار عمر عزیز
عزیز من مگر از یاد من توانی رفت


پریوشا، تو ز دیوانه میکنی پرهیز
پری به دیدن دیوانه رام میگردد


مگر به حجلهی شیرین گذر کند پرویز
نوای باربدی خسروانه کی خیزد

که بال عشق تو بادم زند بر آتش تیز
به عشق پاک تو بگذشتم از مقام ملک

که شهریار ز شوق و طرب کنی لبریز
تو هم به شعشعه وقتی به شهر تبریز آی

 

hasan

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
کاش چون پاییز بودم (فروغ فرخ زاد)





کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
آفتاب دیدگانم سرد می شد,
آسمان سینه ام پر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,
شاعری در چشم من میخواند ...شعری آسمانی
در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
در شرار آتش دردی نهانی.
نغمه ی من ...
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.
پیش رویم :
چهره تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام :
منزلگه اندوه و درد وبد گمانی.
کاش چون پاییز بودم

 

BARAN

کاربر فعال
"بازنشسته"
پاییز که می شود
پناه می برم به خــــــدا
به عشـــــق
و پناه می برم به تک درخت حیاط خانه تو!

تا من گنجشکی شوم
هزار رنگ،
هزار امید
روی هزار شاخه درخت خانه تو..

 

.::MAHSA::.

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
می پسـندم پاییـز را که معافـم می کنـد
از پنـهان کردن
دردی که در صـدایم می پیچـد ُ
اشکی که در نگاهـم می چرخـد
آخر همه مـی داننـد سـرما خورده ام !
 

abshar

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
1348157798638119_orig.png




دوباره فصل قرار و مدارها
دوباره فصل آشنایی
اینبار بدنبال کسی هستم که مدتهاست می شناسمش

پاییز فصلی دیگر برای انتظار

اللهم عجل لولیک الفرج


:gol:
 

BARAN

کاربر فعال
"بازنشسته"
وقتی که می رفتی، بهار بود

تابستان که نیامدی، پاییز شد

پاییز که برنگشتی، پاییز ماند

زمستان که نیایی، پاییز می ماند

تو را به دل پاییزی ات

فصلها را به هم نریز...​
 
بالا