شعر جالب در رابطه با مادر امام زمان(ع)(بخش چهارم)

ایرانی اسلامی

کاربر حرفه ای
"کاربر *ویژه*"
فرمود ملیکه منتظر باش پیوسته نگاهدارسر باش

قیصر چو رود به جبهه جنگ همراه کنیزکان کن اهنگ

در زی کنیزکان ملبس می باش که ناشناسدت کس

باید به فلانطرف زنی گام تا انکه شوی اسیر اسلام

در ظاهر اگر کنیز گردی ائی بر ما عزیز گردی

دستور مرا اگر کنی گوش با ما به جهان شوی هم اغوش

فردا که ز شرق مهر تابید زی جبهه جنگ شه شتابید

با جمع کنیزکان روان شد در راه خدا ز کاروان شد

زان ره که شهش نمود بگذشت تا انکه اسیر مسلمین گشت

بین اسرای روم دیدش عمربن یزید پس خریدش

با صاحب خویش ان پریزاد طی کرده ره عراق و بغداد

یک شب دهمین امام,هادی(ع) فرمان به بشیر شیر دادی

کای نادره مرد با تو کاری است کز بهر تو عز و افتخاری است

این نامه بگیر رولب شط تا دریابی رموز این خط

این نامه من به خط رومی است خاص است گمان من عمومی است

وقتی که رسی کنار دجله ما راست یکی عروس حجله

مستوره با حجاب باشد در پرده احتجاب باشد


نقاش ازل کشیده رویش از سنبل ناب رشته مویش

ان محجبه هست دخت قیصر پرورده و دست پخت قیصر

خلقی بینی به دور او جمع پروانه صفت به گرد او جمع

عمر بن یزید مالک اوست در فکر فروش ان پری روست

تا مشتریش مگر که باشد؟ از بهر خرید,زر بپاشد

جمعی مایل به دیدن او مشتاق پی خریدن او

ازدیدن طالبان بغداد دختر بکشد ز دیده فریاد
ادامه دارد.....:bye1:
 
بالا