✿ خدایا تو قلب مرا میخری...✿

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
دلم را سپردم به بنگاه دنيا
وهی آگهی دادم اينجا و آنجا
وهر روز
برای دلم مشتری آمد و رفت
وهی اين و آن
سرسری آمد ورفت
ولی هيچ کس واقعا
اتاق دلم را تماشا نکرد
دلم قفل بود وکسی
قفل قلب مرا وا نکرد
يکی گفت:
چرا اين اتاق پر از دود و آه است
يکی گفت:
چه ديوارهايش سياه است!
يکی گفت:
چرا نور اينجا کم است
وآن ديگری گفت:
و انگار هر آجرش
فقط از غم و غصه و ماتم است!
ورفتند و بعدش
دلم ماند بی مشتری
ومن تازه آن وقت گفتم:
خدايا تو قلب مرا می خری؟
وفردای آن روز
خدا آمد و توی قلبم نشست
ودر را به روی همه پشت خود بست
ومن روی آن در نوشتم:
*ببخشيد، ديگر برای شما جا نداريم*
*از اين پس به جز او کسی را نداريم*
عرفان نظر آهاری
 
بالا