●●● ابیات ناب شروع شده با حرف س●●●

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
سلام
دوستان همانطور که از نام تاپیک مشخصه ابیاتی که با حرف س آغاز میشن با همراهیتون در اینجا قرار میدیم
لطفا در هر پست بیش از سه بیت قرار بدید...
منتظر ابیات زیباتون هستیم

:Viewing:
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

shahreyar.jpg

ســخـن بـا مـن نـمـی گـوئـی الـا ای هـمـزبـان دل
خــدایــا بــا کـه گـویـم شـکـوه بـی هـمـزبـانـی را
***
سـرو مـن صبح بهار است به طرف چمن آی
تــا نــســیـمـت بـنـوازد بـه گـل افـشـانـیـهـا
***
سـفـر مـپـسـنـد هـرگـز شـهـریار از مکتب حافظ
کـه سـیـر مـعـنـوی ایـنـجـا و کـنـج خـانـقاه اینجا
***
ســنــیـن عـمـر بـه هـفـتـاد مـیـرسـد مـا را
خـدای مـن کـه بـه فـریـاد مـیـرسـد ما را
***
ســاز در دســت تــو ســوز دل مــن مـی گـویـد
من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب
***
سـوز و سـازت بـه اشک من ماند
کـــه کـــشــد پــرده از رخ رازت
***
سـر بـرآور ز دل خـاک و بـبـین نسل جوان
کـه مـریـدانـه بـه پـابـوسـی پـیـر آمـده است
***
***
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
:joda38:
ســاز خــوش و آواز خــوش و بــاده دلــکــش
آی بـیـخـبـر آخـر چـه نـشـسـتـی خبر اینجاست
***
سـری بـه سـیـنـه خـود تـا صـفا توانی یافت
خـلـاف خـواهـش خود تا خدا توانی یافت
***
سـرو بـلـنـد مـن کـه بـه دادم نـمـی رسـی
دسـتـم اگـر رسـد بـه خـدا مـی رسـانـمت
***
ســوزن ز تــیــر مــژگــان وز تـار زلـف نـخ کـن
هـــر چـــنـــد رخـــنــهٔ دل تــاب رفــو نــدارد
***
ســر بــه صــحــرا نــهــد آشــفــتـه تـر از بـاد بـهـار
هــر کــه بــا آن ســر زلــفــش ســر ســودا بــاشـد
***
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
***
سـخـن هـرگـز بدین شیرینی و لطف و روانی نیست
خــدا را شــهــریــار ایـن طـبـع جـوی آب را مـانـد
***
سبوکشان که به ظلمات عشق خضر رهند
ز جـوی آب بـقـا هـم بـه چـابـکـی بـجـهـند
***
ســاز ســمــاع زهــره در آغــوش طـبـع تـسـت
خوش خاکیان که گوش به این ساز می دهند
***
ســازش بــه هــر ســری نـکـنـد تـاج افـتـخـار
آزادگـــی بـــه ســـرو ســرافــراز مــی دهــنــد
***
:joda13:
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
:joda45:
***
سرکشان را چو به صاف سرخم دستی نیست
ســر مــا خــاک در دردکــشـان خـواهـد بـود
***
سـوسـنـسـتـان که هم آهنگ صبا می رقصید
غــرق بـوی گـل و غـوغـای هـزار آمـده بـود
***
ســرونــاز مــن شــیــدا کــه نــیــامــد در بــر
دیـدمـش خـرم و سـرسـبـز بـه بـار آمده بود
***
ســوزی نــداشـت شـعـر دل انـگـیـز شـهـریـار
گـــر هـــمـــره تـــرانـــه ســـاز صـــبـــا نـــبـــود
***
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
:joda24:
***
ســـرو مـــن گـــل بــنــوازد دل پــروانــه و بــلــبــل
گــر تــو هــم یــادت ازیــن قـمـری بـیبـال و پـرآیـد
***
ســـرورانـــت مـــگــر از ســرو روانــت زادنــد
کــه در آفــاق بــلــنــدنـد و بـه نـام ای شـیـراز
***
ســلــامـت آنـسـوی قـافـسـت و آزادی در آن وادی
نـشـان مـنـزل سـیـمـرغ از شـاهـیـن شـکـاران پرس
***
ســرونــازا گـرم ایـنـگـونـه کـشـی پـای از سـر
مـنـت آنـگـونه شوم دست به دامان که مپرس
***
سـری بـه خـاک فـرو بـرده ام بـه داغ جـگر
بــدان امــیــد کــه آلــالــه بــردمــم از خـاک


منبع
http://www.ewo.blogfa.com/post-457.aspx

 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

:joda13:
سبک باران به شور آیند از هر حرف بی مغزی
به فریاد آورد اندک نسیمی هر نیستان را
صائب تبریزی
سایه ای بر دل ریشم فکن ای گنج روان
که من این خانه به سودای تو ویران کردم
حافظ
سرشب به سر فکر تاراج داشت
سحر گه نه تن سر نه سر تاج داشت
به یک گردش چرخ نیلو فری
نه نادر به جا ماند و نه نادری
میزا مهدی کلانتری
سالها از پی مقصود به جان گردیده ایم
یار در خانه و ما دور جهان گردیده ایم
حافظ
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"


:joda47:
ساقی ازل چو از محبت دم زد

این قرعه به نام زاده ی آدم زد
***


بگرفت یکی جام زخمخانه عشق

یکجرعه فشاند و عالمی برهم زد
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوی سر کوی تو برفت از یادم
حافظ
سرتا سر آفاق به هاون سودن
نه طاق فلک به خون دل اندودن
صد سال دگر اسیر زندان بودن
به زانکه دمی همدم نادان بودن
***
ساقی ارباده از این دست به جام اندازد
عارفان را همه در شرب مدام اندازد
حافظ
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
سرگشته چو پرگار همه عمر دودیم

آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم
امام فخر رازی

سیزده را همه عالم بدر از شهر امروز
من خود ان سیزدهم کز همه عالم بدرم
استاد شهریار

سالها رفت و ز یادم نرود دوست هنوز
تا چه کردم که مرا دشمن جان اوست هنوز
مشفق کاشانی



سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
سعدی


:joda58:
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
سخت می ترسم به حیرت انتظارم بگذرد
رفته باشم از خود آن ساعت که یارم بگذرد
الهی تبریزی



سرا پا اگر زردو پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
قیصر امین پور


سبک بالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند

***
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد

***
ساقیا امشب ز مینای رخت مستم
چشم من بر جام تو، پیمانه در دستم
:golez12:


 
بالا