نقش وهابیت در اتفاقات سوریه

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
اگر به تحولات اخير منطقه بهويژه سوريه نگاهي داشته باشيم حدس و گمانهاي بسياري در مورد نقش سلفيها در اين كشور وجود دارد. در اين زمينه مي توان به نكات اساسي زير اشاره كرد.

سلفيهاي سوريه پيوندي گسترده و عميق با اخوان المسلمين سوريه دارند. در اين بين از آنجايي كه سلفيها نوعي وابستگي به وهابيهاي عربستان دارند، لذا بيشتر حلقه اتصالي بين وهابيون عربستان و سلفيهاي اردن و سوريه و جود دارد. در اين ميان از آنجا كه اخوان المسلمين سوريه به عنوان ريشه دارترين و قديميترين جنبش مبارزاتي اسلامي بعد از اخوانالمسلمين مصر بهشمار ميروند، لذا سلفيها هم به موازات رشد اخوانالمسلمين در سوريه تشكيلات خودشان را سازماندهي كردهاند.

اگر به گذشته نگاه كنيم در مييابيم كه از سال 1970 تاكنون (در چهل سال گذشته) كه با كودتاي حافظ اسد علويها قدرت را در دست گرفتهاند، نگرش سلفيهاي سوريه نسبت به علويها نگرش تحقير آميزي بوده و هست. به اين معني كه اينان اساسا علويها را رافضي ميدانند و آنها را مستحق كشتن. در اين راستا قابل توجه است كه در زمان 1971 زماني كه حافظ اسد قدرت را در سوريه به دست گرفت سلفيها و برخي رهبران اخوان المسلمين افراطي سوريه بيانيهاي صادر كردند و اعلام كردند، از آنجايي كه حافظ اسد به طايفه علويها وابستگي دارد و علويها هم خارج از دين اسلام هستند، وي نميتواند رئيسجمهور باشد، چرا كه قانون اساسي صراحت دارد كه رئيسجمهور بايد مسلمان و چهل ساله باشد. در اين بين چون سلفيها، علويها را غيرمسلمان ميدانند، حافظ اسد را خارج از اسلام ميدانستند، اما بلافاصله رهبران مذهبي شيعه در لبنان و سوريه (مرحوم شيخ محمد مهدي شمسالدين، سيد محمد حسين فضلالله، امام موسي صدر، آيتالله شيرازي و شيخ عبدالامير قبلان از رهبران شيعه لبنان) بيانيهاي صادر كردند كه با توجه به ادله قوي طايفه علوي زيرمجموعه شيعيان هستند و بنابراين اسد مسلمان است. امري كه باعث شد جريانسازي سلفيها عليه حافظ اسد كاهش يابد. در اين حال اگرچه رويكرد اخوانالمسلمين كمي ملايمتر از سلفيهاست اما از آنجا كه سلفيها و اخوان المسلمين به عنوان دو جنبشي كه به موازات هم عليه علويها مبارزه ميكنند، در كنار هم قرار گرفتهاند.

اخوان المسلمين از سال 1982 مبارزات مسلحانه خود را عليه علويها و حكومت علويها آغاز كردند و در گيريهاي شديدي در حماه و... به وجود آمد كه منجر به كشته شدن 30 هزار نفر از طرفداران اخوان المسلمين شد و اكنون نيز سلفيها اين كشتار را به جريانهاي حاكم فعلي ربط ميدهند و درصدد انتقام از طايفه علوي هستند.

در چند سال اخير با توجه به نوع سياست خارجي عربستان بسياري معتقدند كه اين كشور نقش اساسي را در گسترش انديشههاي سلفي در خاورميانه دارد. اين که حمايت خارجي چه نقشي در گسترش و افزايش نفوذ جريان سلفي در سوريه داشته است، بايد گفت.

عربستان سعودي از سال 1982 عملا سلفيهاي سوريه را تغذيه كرده است. اين رويكرد نه تنها در سوريه بلكه در اردن و يمن نيز اتفاق افتاد. (چنانچه در يمن سلفيها با كمك ارتش علي عبدالله صالح ديكتاتور يمن به سركوب شيعيان الحوثي پرداختند) در سوريه عربستان كمك مالي فراواني در اختيار سلفيهاي سوريه قرار داده است و حتي از طريق گروه 14 مارس در لبنان به رهبري سعد حريري نيز سلاحهاي زيادي در اختيار گروههاي سلفي كه عمدتا در شهرهاي درعا، حمص و حماه و دير الزور مستقر هستند، قرار گرفته و آنها مسلح شدهاند و با استفاده از تظاهرات اخير اعتراضي در سوريه اقدام به ترور شخصيتها و كشتار مردم و اقدام به ناامني ميكنند. هدف آنان نيز سرنگوني دولت علوي سوريه و گرفتن قدرت است. به نظر ميرسد كه تمام اين جريانسازيها و حركتهاي مسلحانهاي كه عليه دولت سوريه صورت ميگيرد، توسط سلفيها و با كمك وهابيون عربستان انجام ميگيرد و همچنين بايد گفت كه بايد ميان اخوان المسلمين و سلفيها هم تفاوت قائل شد، زيرا اخوانالمسلمين عمليات خشونت آميز را تقبيح ميكنند.

در اين ميان نبايد نگاه اسرائيل با توجه به همسايگي با سوريه به جريان سلفي هاي سوريه را از نظر دور داشت.

در واقع اسرائيل مايل نيست كه علويهاي سوريه و دولت بشار اسد با قدرت به حكومت خود ادامه دهند. در اين بين تلاش اسرائيل اين است كه حكومتي وابسته به غرب و مشابه عربستان سعودي و اردن در سوريه حاكم باشد تا مزاحمتهايي در آينده براي اسرائيل نداشته باشد و همچنين با تهران و حزبالله مشكل داشته باشد و محور تهران- دمشق هم قطع گردد.

در اين بين بايد گفت كه اكنون رويكرد عربستان در سوريه درست همانند رويكرد اسرائيل و آمريكاست. گذشته از اين اسرائيل نقش سلفيها را درسوريه تحمل ميكند تا حدي كه حكومت بشار اسد را در سوريه سرنگون كنند، اما چون هنوز ماهيتشان براي اسرائيل مشخص نيست، اسرائيل به اين امر كه سلفيهاي خشونت طلب قدرت را در دست بگيرند با ترديد نگاه ميكند، اما اگر سلفيهايي كه تحت كنترل عربستان هستند، بخواهند منافع اسرائيل را حفظ كنند، براي اسرائيليها فرقي نميكند كه سلفيها در قدرت باشند يا اخوانالمسلمين يا مليگراها. در اين راستا بايد گفت كه در درجه نخست اسرائيل و آمريكا به امنيت اسرائيل فكر ميكنند و همچنين در سوريه حكومتي باشد كه منافع اسرائيل را حفظ كند و مهمتر از همه تامين امنيت مرزها و نابودي حزبالله مورد نظر است.

ماموريت سلفيها در سوريه منحصر به گرفتن قدرت در سوريه نيست، بلكه در كنار سرنگوني دولت علوي سوريه قطع محور تهران -دمشق- بيروت و همچنين حذف حزبالله به عنوان جنبش شيعي مبارز در دستور كار آنان هست؛ هدفهايي كه بخشي از سياستهاي استراتژيك عربستان است و رياض نيز به دنبال آن است

با اين حال آينده نقش سلفيها در سوريه را ميتوان به شکل زير مورد ارزيابي قرار داد.

در واقع اينكه سلفيها بتوانند، قدرت را در سوريه در دست بگيرند، امكان بسيار ضعيفي است و همچنين محتمل به نظر نميرسد. در اين بين بايد گفت كه حتي اگر بشار اسد هم سقوط كند، اين جريان شانس كمتري براي حضور در نظام آينده سوريه خواهند داشت، اما هدف آنان سرنگوني دولت علوي سوريه و قطع ارتباط محور تهران - دمشق - بيروت و همچنين حذف حزبالله از معادلات است. يعني ماموريت سلفيها در سوريه منحصر به گرفتن قدرت در سوريه نيست، بلكه در كنار سرنگوني دولت علوي سوريه قطع محور تهران -دمشق- بيروت و همچنين حذف حزبالله به عنوان جنبش شيعي مبارز در دستور كار آنان هست؛ هدفهايي كه بخشي از سياستهاي استراتژيك عربستان است و رياض نيز به دنبال آن است. بنابراين سلفيها تنها در پي بهدست گرفتن قدرت نيستند.

منبع: جهان نیوز
 
بالا