منكران وحي انواع تهمتها را به رسول خدا و قرآن كريم ميزدند گاهي ميگفتند قرآن، شعر است و پيامبر شاعر! گاهي قرآن را سحر و پيامبر را ساحر، ميدانستند، زماني ميگفتند ديگران او را تعليم ميدهند كه اين افسانه را بگويد و گاهي هم قرآن را افترايي ميدانستند كه پيامبر بر خدا بسته است « أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ»(1).
خداي سبحان در برابر اين تهمت به پيامبر خود ميفرمايد: « قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً»(2) أي پيامبر بگو اگر من به دروغ سخني را به خدا نسبت داده باشم، مشمول قهر خدا ميشوم و شما نميتوانيد مرا از قهر خداي سبحان نجات دهيد؛ زيرا در برابر ارادهي خدا نه كسي ميتواند جلوي مقتضي را بگيرد و ارادهي الهي را از حدّ اقتضا بيندازد و نه كسي ميتواند مانعي در برابر ارادهي او ايجاد كند.
خداي سبحان در برابر اين تهمت به پيامبر خود ميفرمايد: « قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئاً»(2) أي پيامبر بگو اگر من به دروغ سخني را به خدا نسبت داده باشم، مشمول قهر خدا ميشوم و شما نميتوانيد مرا از قهر خداي سبحان نجات دهيد؛ زيرا در برابر ارادهي خدا نه كسي ميتواند جلوي مقتضي را بگيرد و ارادهي الهي را از حدّ اقتضا بيندازد و نه كسي ميتواند مانعي در برابر ارادهي او ايجاد كند.