نکند عکس شهدا را ببینیم و عکس آنها عمل کنیم...

[نورا]

کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را میدهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه میرسیم!

نکند عکس شهدا را ببینیم و عکس آنها عمل کنیم...

​

 

[montazer]

تعریف می کرد در عملیات قدس 3 در اورژانس برادری را آوردند که دو دستش قطع شده بود ایشان را حاضر می کردند تا به اتاق عمل ببردند در همین حین از مسئول تعاون سر رسید تا از او سوالاتی بچرسد اما او چشمانش را چنان بسته بود و جواب نمی داد که گویی شهید شده است.نگران شدیم و می خواستیم مقدمات کار را برای انتقال وی به سردخانه انجام دهیم در همین حین چشمانش را باز کرد و گفت:​

ببخشید جواب سوالاتتان را ندادم با خودم محاسبه کردم و احتمال دادم با ورودم به اتاق عمل وقت زیادی بگیرد و نمازم قضا شود لذا بهتر دیدیم که همینجا بر روی برانگارد نمازم را بخوانم و آن هنگام که ازمن سوالاتی را پرسیدید مشغول خواندن نماز بودم.


خاطره ایی از عبدالله رضایی فرد.