مردی که مجبور است خودش را فلج کند!

پرستو

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
خبرآنلاین: شان اوکانر انسانی کاملا منطقی است. اما همچنین تلاش ناموفقی داشته است تا به ستون فقرات خود آسیب بزند؛ و کماکان هم احساس میکند نیاز دارد تا خودش را فلج کند.


دلیل این رفتار غیرعادی این است که شان به بیماری اختلال هویت تمامیت بدن (Body Integrity Identity Disorder) یا به اختصار BIID مبتلا است؛ نوعی بیماری عصبی که باعث میشود فرد احساس کند بخشی از اعضای بدنش (که در مورد شان پاهایش هستند) به وی تعلق ندارند.


پاهای شان بدون نقص کار میکنند و وی از حس کامل در آنها برخوردار است؛ اما از طرفی احساس میکند که آنها جدای از بدن وی هستند. وی میگوید: «من از پاهایم متنفر نیستم، آنها احساس خوبی ندارند. میدانم که پاهایم به صورت طبیعی باید آنجا باشند، اما از اینکه میتوانم آنها را احساس کنم و حرکت بدهم احساس ناراحتی شدیدی در من وجود دارد.»


171159_118.jpg



در خصوص شان، این مساله بدون شک ریشه در مشکلی مربوط به مراحل اولیه تکامل مغز وی دارد. وی میگوید: «اولین خاطرات من در خصوص احساسم نسبت به اینکه باید فلج باشم به زمانی باز میگردد که 4 یا 5 ساله بودم.»


نخستین مورد ابتلا به بیماری BIID به قرن هجدهم باز میگردد؛ زمانیکه جراحی فرانسوی به دلیل تهدید مردی انگلیسی که تپانچهای را روی سر وی گذاشته بود، مجبور شد بر خلاف میلش یکی از پاهای سالم او را قطع کند. بعدها، وی دستمزدی سخاوتمندانه از جانب آن فرد انگلیسی دریافت کرد که نامه تشکری با این مضمون همراه آن بود: «تشکر بابت قطع پایی که مانعی غیرقابل رفع در مقابل شادی من بود.»


جراحیهایی خودسرانه


پزشکان گمان میکنند که حداقل دو نوع مختلف BIID وجود دارد. در یک نوع، فرد آرزو دارد که بخشی از بدنش فلج شود. در نوع دیگر، فرد میخواهد که یکی از اعضای بدن وی برداشته شود. البته در هیچ کدام از این موارد، بیماری تاثیری بر عملکرد عضو ندارد.


گزارشهای بسیاری وجود دارد که از تلاش افراد برای شکستن کمر و یا انجام اعمال جراحی خودسرانه جهت کم کردن رنج و ناراحتیشان حکایت میکند. برخی از آنها حتی به جراحان پول دادهاند تا اندامهای سالمشان را قطع کنند.


نخستین مطالعه درباره این شکل ناخوشایند درمان که توسط پیتر بروگر و همکارانش از دانشگاه زوریخ سوئیس انجام شده است، نشان میدهد که قطع یک عضو سالم باعث «درمان» افراد مبتلا به این نوع BIID میشود. بروگر میگوید که آنها با حدود 20 نفر از افراد مبتلا به مصاحبه کردند، و بسیاری از آنان سابقه انجام این قطع عضوهای غیرقانونی را داشتند. در کمال تعجب، همه آنها از نتیجه کار اظهار رضایت داشتند.


اما نتایج این تحقیق -که البته هنوز منتشر نشده است- هنوز در مراحل مقدماتی قرار دارد و چنین درمانی را تایید نمیکند. بروگر میگوید: «ما مدارک علمی کافی در اختیار نداریم تا بتوانیم قطع عضو یا فلج کردن را پیشنهاد نماییم. تا زمانیکه ما درک صحیحی از یک مساله نداشته باشیم، نمیتوانیم درباره توسعه یک روش درمانی بیندیشیم.»


بروگر همچنین با این عقیده که این اختلال را مسالهای روانشناختی میدانند مخالف است. وی میگوید: «جنبه عصبشناختی (Neurological) اطلاعات ما بسیار متقاعد کننده است. چرا یک خواسته مبهم برای معلول شدن باید خودش را مثلا به شکل نیازی دقیق برای قطع عضو از دو سانتیمتر بالاتر از زانو نشان دهد؟ من قطعا فکر میکنم که این بیشتر نشانگر کمبودی در مغز، و نه نیازی روانشناختی برای جلب توجه است.»


سردرگمی مغزی


دلیل اصلی این اختلال مشخص نیست، اما یک فرضیه این است که منشا اختلال هویت تمامیت بدن ناشی از اختلال عملکرد عصبی مغز در رابطه با کارکرد درونی بدن است. براساس این فرضیه، فرد نمیتواند شکل فیزیکی بدن را درک کند و با آن مانند یک عضو خارجی برخورد میکند.


بدون شک لوب آهیانهای که در قسمت بالای مغز قرار دارد در این مساله دخالت دارد. در این بخش، مجموعه پیچیدهای از شبکههای مغزی حضور دارند که ما را قادر میسازند تا یک احساس از خود را به اعضایمان پیوست کنیم. در سال 2011 / 1390، وی. اس. راماچاندران و همکارانش از دانشگاه کالیفرنیا در ساندیهگو فعالیت مغزی چهار فرد مبتلا به BIID را مورد آزمایش قرا دادند. زمانیکه محققان بخشی از پا را که فرد خواهان قطع آن بود لمس میکردند، در مقایسه با زمانیکه بخشی از پا را که فرد تمایل به حفظ آن داشت؛ کاهش قابل توجهی در فعالیت بخش راست بالایی لوب آهیانهای مشاهده شد. به گفته محققان، این بخش از مغز کلید خلق «احساسی منسجم از داشتن یک بدن» است.


راماچاندران میگوید که مغز از اینکه آشفته و سردرگم شود متنفر است. وقتیکه افراد مبتلا به BIID لمس شدن را احساس میکردند، نمیتوانستند این پیغام را با ناحیههایی از مغز که عضو را به عنوان بخشی از خودشان شناسایی میکرد پیوند دهند. در تلاش برای حذف این سردرگمی، به نظر میرسد که مغز عضو را کلا پس میزند.


فرضیه بروگر این است که برخی افراد با ضعفی نسبی در شبکههای مغزی به دنیا میآیند که ما را قادر میسازد تمام اعضای بدنمان به عنوان بخشی از خودمان قبول کنیم. به گفته وی، این مساله معمولا همزمان با رشد ما به طور طبیعی بر طرف میشود؛ اما در برخی افراد مشاهده افراد قطع عضو در سنین خردسالی میتواند باعث تقویت این دگرگونیهای مغزی شود. حدود نیمی از افراد مبتلا به BIID -که البته به دلیل نادر بودن حتی تخمین صحیحی از میزان شیوع آن وجود ندارد- شیفتگی یا رابطه نزدیک با فردی قطع عضو را در سنین کودکی خود به یاد میآوردند.


در پایان، آیا شان اوکانر مثال ما به قطع پاهای خود فکر کرده است؟ وی میگوید: «بله؛ اگر امکانش وجود داشته باشد. اما در حال حاضر هیچ جراحی وجود ندارد که این درمان را علنا به من پیشنهاد دهد.»
 
بالا