خوش به سعادت واژه هایی که از زیارت میله ای بیگناه می آیند؛
از ملاقاتِ نواهای مغمومی که عطر تلاوت آینه زار را بر قلبهای نقره گون میگستراند!
خوشا قطره های بلورین اشک برای بدرقه دریا دلی از تبار نورهای یکپارچه!
و ما سوگوار توایم، ای که نجواهای رقّت انگیز شبانه ات، بند بند
تن زندانها و زندانهای تن را به لرزه در آورد.
سوگوارِ تو که بادهای سمّی مخالف، اوقات رویش را از تو باز نستانْد
حاشا که تراکم شکنجه گاهها، تناسب اندام نیایشت را به هم بریزد!
شکیبائی ات را آئینها و کتیبه های مقدّس حک کرده اند.
آری! بازوان قوی تقواست که تنگناهای دنیا را اینچنین به زنجیر میکشاند.
استقامت تو در تسلسل زندانها، فلسفه بافی فرومایگان و مترصدان را باطل کرد.
لاطائلاتِ نسنجیده دونان را پشت سر میریختی و آنگاه، تکبیرةالاحرامِ
آزادی، پیکره سکوتِ زندان را میشکست.
یا موسی بن جعفر علیهالسلام تمثالِ دنیا در قاب حقیقت به
چشم تو بیش از دیگران آشنا بود که: «الدّنیا سجن المؤمن»
تو با تسبیحی از سپاسِ شبانگاه، روزهای مانده را زنجیروار به عروج تازه
میرساندی و به تدریج، پارههایی از ملکوت را بر جزایرِ تنهایی
انسان ریختی تا اینکه کنار خزانزدگیِ عاطفه های بغداد، با دستانی از
بهار، مشیّت شیرین را در آغوش کشیدی.
یا بابالحوائج!
هنوز قصیده کوهپایه های روح انگیز و دامنه های فَرَح ریز
از طبیعتِ ترتیلگونه اشکهات میتراود.
«اللهم صَلِّ علی المُعَذَّبِ فی قَعْرِ السُّجون و ظُلَمِ
الْمَطامیرِ ذی السّاقِ الْمَرضُوضِ بِحِلَقِ القُیُود؛
خدایا! درود بفرست بر شکنجه شده در قعر زندانها
و تاریکی چاهها؛ همو که ساق پای نازنینش بر
اثر حلقههایِ زنجیر کوبیده شده بود».