قرآن كتاب نور و ذكر محفوظ

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"
خداي سبحان قرآن را به عنوان نور، معرّفي كرده است: « قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ»(1) و در جاي ديگر ميفرمايد: كفّار و منافقين در تلاشند كه نور خدا را با فوت دهانشان خاموش كنند ولي خدا نميگذارد: « يُرِيدُونَ أَنْ ليُطْفئِوُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ الله مُتّمُ نُورِهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»(2) از بين بردن قرآن كريم و خاموش كردن اين نور الهي به يكي از دو صورت محقق ميشود: يا قرآن را از اساس نابود كنند و يا آن را به صورت كتابي تحريف شده در بين مردم باقي گذارند كه نتواند هدف و رسالت اصلي خود را برساند، بلكه مرد را به ضلالت و گمراهي بكشاند.
برخي به رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ پيشنهاد دادند قرآن را عوض كند: « ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ»(3) يعني يا اين كتاب را عوض كن و يا خطوط اساسي اين قرآن را تغيير بده كه آن حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: « ما يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحي إِلَيَّ»(4) عوض كردن يا تغيير دادن قرآن به دست من نيست و من هر چه دربارهي دين ميگويم يا هرچه ميكنم بر اساس وحي الهي است. گروه مزبور كه پيشنهاد تغيير يا تبديل را دادند، قصد داشتند نور خدا را به وسيلهي خود پيامبر خاموش كنند و افرادي هم سعي داشتند تا با تبليغات مسموم يا مبارزه با آن در حدّ ادعاي مثل آوري براي قرآن و يا تحريف و دست بردن در قرآن و كم و زياد كردن آن، در نور الهي ضعفي ايجاد كنند و خداي متعال به عنوان قانوني كلّي و هميشگي ميفرمايد: « وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»(5) خداوند بر خلاف ميل كافران نور خود را تتميم و تأييد ميكند.
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"
در سورهي توبه نيز آيهأي به همين مضمون آمده: « يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَي اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»(6) تفاوت اين آيه با آيهي سورهي «صف» آن است كه در اينجا ميفرمايد ما نميگذاريم آنها خاموش كنند ولي در سورهي صف ميفرمايد اينها دارند مقدّمات خاموش كردن نور الهي را فراهم ميكنند و ما اجازهي آماده كردن مقدّمات را هم به آنها نميدهيم و نور خود را براي هميشه حفظ ميكنيم. متعلّق اراده در « يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ» خود خاموش كردن است يعني ارادهي خاموش كردن نمودند ولي در « يُرِيدُونَ ليُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ» متعلق اراده، سبب و مقدّمهي خاموش كردن است يعني ارادهي كاري را كردهاند كه به خاموش كردن منتهي ميگردد. «وَ يَأْبَي اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ» يعني «يحفظ أصله و يتمّمهُ حدوثاً و بقاءً» خداوند هم اصل قرآن را در مرحلهي حدوث و هم در مرحلهي باقي ماندن از گزند حوادث حفظ ميكند و از هر نقص و آسيبي نگه ميدارد؛ زيرا اوست كه بر بندگانش قاهر است: « وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ»(7)
كافران خيال كردهاند كه «نور خدا» مانند نور شمع يا كبريت است كه بتوانند آن را با دميدن خاموش كنند. نور قرآن كريم از باب تشبيه معقول به محسوس مانند نورخورشيد است كه هيچ گاه با دميدن خاموش نميشود. البتّه زماني نور خورشيد از بين ميرود، ولي نور قرآن براي ابد باقي است. آن روزي كه خورشيد نور خود را از دست ميدهد « إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ»(8) تازه روز نور افشاني قرآن كريم است. آن روز روشن ميشود كه قرآن، سراسر جهان را نوراني كرده و اين نور براي هميشه باقي خواهد ماند.
كافران درگذشته ميخواستند با كشتن پيامبران نور شريعت و دين الهي را خاموش كنند: « وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ»(9) ولي شهادت آنها نور خدا را پر فروغتر كرد. دربارهي ائمه ـ عليهم السّلام ـ نيز همين كار را كردند ولي نتيجه برعكس شد. خواستند وجود مبارك سيّد الشهداء ـ سلام الله عليه ـ را بكشند كه نور الهي خاموش شود ولي همان شهادت، نور خدا و دين خدا را براي هميشه تثبيت و تضمين كرد و لذا زينب كبري ـ سلام الله عليه ـ در شام به يزيد فرمود: «كِد كيْدك و ناصب جهدك واسع سعيك فوالله لا تمحو وحينا ولا تميت ذكرنا»(10) هر چه در توان داري به كار گير و هر فكر و حيلهاي كه ميتواني بكار بند، تو هرگز نميتواني وحي ما را خاموش كني و ذكر ما را بميراني و از ياد تاريخ و جوامع بشري ببري.
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"
قرآن، ذكر محفوظ است
از آياتي كه دلالت بر حفظ قرآن از بطلان و تحريف دارد، آيهي كريمهي «رصد» است كه ميفرمايد: « فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً* لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصي كُلَّ شَيْ‏ءٍ عَدَداً»(11) رصد يعني مراقباني كه در كمينند « إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ»(12). خداي سبحان طبق اين آيه، وجود مبارك رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را در محافظت فرشتگان قرار داده كه برخي پيش ازآن حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ هستند تا وحي را از مبدأ نزول، تا قلب مطهّر آن حضرت - صلّي الله عليه و آله ـ همراهي كنند و برخي پس از آن حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ تا رسول اكرم وحي الهي را صحيح و سالم، نگهداري كرده و به مردم برساند پس اين گونه نيست كه فرشتگان وحي را به آن حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ برسانند و كار را رها كنند بلكه در مرحلهي بعدي نيز حافظ آن هستند
« فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ».(13)

خداي سبحان پس از دو آيهي تتميم نور در دو سورهي «توبه» و «صف» اين آيه را آورده است: « هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدي وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(14) يعني او خدايي است كه رسولش را با كتاب هدايت و دين حقّ فرستاده تا بر همهي دينها غالب و ظاهر گردد گرچه اين پيروزي براي مشركان ناخوشايند باشد. اگر رسالت رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ طبق آيهي «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّهي لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً»(15) جهاني است و قرآن كريم هم « ذِكْري لِلْبَشَرِ»(16) و « لِلْعالَمِينَ نَذِيراً»(17) است، پس اين قرآن بايد تا قيام قيامت، محفوظ باشد و به همهي افراد بشر برسد. قرآن كريم كه معجزهي ختميه است، وقتي حجت بر مردم خواهد بود كه خود از گزند هرگونه تغييري در امان باشد و فرشتگان، كه مراقبان الهياند، اين وظيفهي مهم را بر عهده دارند.
خداي متعالي در سورهي مباركهي «حجر» ميفرمايد: « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»(18) يعني به درستي كه ما ذكر را فرستاديم و ما خود حافظ آن خواهيم بود. در اين آيه سه بار فرموده است «ما چنين كرده و ميكنيم» كه نشان دهندهي اهميّت مسئله است، و افزون بر اين، چند تأكيد نيز در آيه آمده كه كلمهي «إنَّ»، ضمير منفصل «نحن» و «لام تأكيد» ميباشند. مقصود از ذكر در اين آيه، قرآن كريم است نه خود پيامبر زيرا كلمات «انزال» و «تنزيل» براي وحي و كتاب الهي بكار ميرود و براي پيامبران معمولاً از كلمهي «ارسال» استفاده ميشود. علاوه بر اين، در آيات پيش از اين آيه نيز فرمود: « وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لََمجْنُونٌ»(19) كافران گفتند أي كسي كه ادعا ميكني كه اين ذكر برتو نازل شده معاذ الله ـ تو مجنوني ـ كافران به آن حضرت ـ صلّي الله عليه و آله ـ نسبت جنون دادند و قرآن را افسانهي پيشينيان دانستند نه ذكر الهي « إِنْ هذا إِلاَّ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»(20).
خداي سبحان از رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و كتاب خود دفاع ميكند. دربارهي رسولش ميفرمايد « وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ»(21) و يا: « ن* وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ * ما أَنْتَ بِنِعْمَهي رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ* وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ * وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ* فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ * بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ»(22) يعني قسم به قلم، و آنچه را نويسندگان سطرها با قلم مينويسند، كه تو به لطف و نعمت ويژه پروردگارت ديوانه نيستي، و بيگمان براي تو پاداشي بدون انقطاع بي منّت خواهد بود، و به راستي كه تو داراي خُلْق عظيم هستي، پس به زودي خواهي ديد و كافران نيز خواهند ديد كه كدام يك از شما دچار جنون گشتهايد.
در دفاع از تهمت افسانه بودن نيز، قرآن كريم را نيكوترين سخن ميداند كه هيچگاه كهنه نميگردد و بطلان در آن راه ندارد و آن را ذكر محفوظ و نور خاموش نشدني اعلام ميدارد.
مقصود از «حفظ الهي»
مقصود از «حفظ» در اين آيه اين نيست كه قرآن از گزند شبهات علمي حفظ ميشود؛ زيرا اين معنا بايد با توصيف قرآن به وصف «حكيم» فهميده شود چنانكه در آيات فراواني «حكيم» بودن قرآن و نزول آن از مبدأ حكمت بيان شد. قرآن، كتاب حكيم و استواري است كه از درون نميپوسد و فرو نميريزد و در برابر شبهات علمي نيز استوار است.
نيز مراد از «حفظ» اين نيست كه قرآن را در لوح محفوظ نزد فرشتگان يا در مرتبهي علمي امامت، پيش ولي عصر (ارواحنا فداه) حفظ ميكنيم؛ زيرا قرآن كريم پيش از آنكه به اين عالم بيايد در لوح محفوظ بود «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ * فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»(23) چه اينكه صرف حفظ آن نزد وليّ غايب (عج) از جوامع بشري مشكل هدايت بشر را برطرف نميكند، بلكه مقصود آن است كه ما قرآن را به صورت ذكر محفوظ نازل كرديم و در آينده نيز آن را از تصرف و زياده و نقصان حفظ ميكنيم. كارهايي كه خداي سبحان به خود نسبت ميدهد، ريشهي صفت مشبهّي دارد، گرچه به صورت اسم فاعل بيان ميشود و كلمهي «حافظون» نيز معناي حفظ مستمر را كه مناسب با ذات اقدس اله است، ميرساند.
بنابر آنچه گفته شد، قرآن كريم، آخرين كتاب و معجزهي ختميّهاي است كه براي هدايت همهي بشريت آمده و حجّت بر آنان است و بر اساس همين ضرورت، ذات اقدس اله آن را كتابي عزيز و حكيم نازل فرموده تا هيچ بطلاني از درون و بيرون بر آن چيره نشود و نور هدايتي باشد كه براي هميشه پرفروع است و هرگز به خاموشي نميگرايد و ذكر محفوظي براي فطرت الهي انسانها باشد و هميشه آنان را به سوي مبدأ و آفريدگار خود سوق دهد « فَفِرُّوا إِلَي اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ».(24)
 

بابک

مدیر تالار قرآن
"بازنشسته"
پی نوشت ها:


1ـ سورهي مائده، آيهي 15؛ (آري،) از طرف خدا، نور و كتاب آشكاري به سوي شما آمد.
2 ـ سورهي صف، آيهي 8.
3 ـ سورهي يونس، آيهي 15.
4 ـ سورهي يونس، آيهي 15.
5 ـ سورهي صف، آيهي 8.
6 ـ سورهي توبه، آيهي 32.
7 ـ سورهي انعام، آيهي 18؛ اوست كه بر بندگان خود، قاهر و مسلّط است.
8 ـ سورهي تكوير، آيهي 1.
9 ـ سورهي آل عمران، آيهي 112؛ و پيامبران را به ناحق ميكشتند.
10 ـ كلام حضرت زينب ـ سلام الله ـ در شام به يزيد (بحار، ج 45، ص 135).
11 ـ سورهي جن، آيات 27 و 28؛ و مراقبين از پيش رو و پشتسر براي آنها قرار ميدهد، تا بداند پيامبرانش رسالتهاي پروردگارشان را ابلاغ كردهاند؛ و او به آنچه نزد آنهاست احاطه داردو همه چيز را احصا كرده است.
12 ـ سورهي فجر، آيهي 14؛ به يقين پروردگار تو در كمينگاه (ستمگران) است.
13 ـ سورهي جن، آيهي 27؛ و مراقبيني از پيشرو و پشترو براي آنها قرار ميدهد.
14 ـ سورهي توبه، آيهي 33.
15 ـ سورهي سبأ، آيهي 28؛ و ما تو را جز براي همة مردم نفرستاديم تا (آنها را به پاداشهاي الهي) بشارت دهي و (از عذاب الهي) بترساني.
16 ـ سورهي مدثر، آيهي 31؛ هشدار و تذكري براي انسانها نيست.
17 ـ سورهي فرقان، آيهي 1؛ تا بيم دهندة جهانيان باشد.
18 ـ سورهي حجر، آيهي 9.
19 ـ سورهي حجر، آيهي 6؛ و گفتند: اي كسي كه «ذكر» (قرآن) بر تو نازل شده، مسلماً تو ديوانهاي!
20 ـ سورهي مؤمنون، آيهي 83؛ اين فقط افسانههاي پيشينيان است.
21 ـ سورهي تكوير، آيهي 22؛ و مصاحب شما (پيامبر) ديوانه نيست.
22 ـ سورهي قلم، آيات 1ـ6.
23 ـ سورهي بروج، آيات 21 و 22؛ (اين آيات، سحر و دروغ نيست) بلكه قرآنِ با عظمت است، كه در لوح محفوظ جاي دارد.
24 ـ سورهي ذاريات، آيهي 50؛ پس به سوي خدا بگريزيد، كه من از سوي او براي شما بيم دهندهاي آشكارم.
 
بالا