ناگفته های حیاتی از خواندن خبر فوت امام خمینی(ره)

  • نویسنده موضوع ضحا
  • تاریخ شروع

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
زمانی که خبر ارتحال امام را خواندید، آیا روی شما تاثیر نگذاشت و بعدها کسانی از شما انتقاد نکردند که چرا این خبر را خواندید؟ اینکه این خبر به نام شما ثبت شده، ناراحت نیستید؟

من در یک مقطعی گوینده این خبر شدم که انتخاب دیگری نبود. تنها پنج دقیقه به پخش خبر مانده بود که خبر را به دست من دادند و گفتند که باید بخوانم. اصلا فکرش را هم نکردم که عاقبت کار چه میشود و خواندن این خبر چه تبعاتی برای من دارد. من معتقدم همه این راهها را خداوند جلو پای من گذاشته بود و این خواست خدا بود که چنین بشود و برای من فرقی نمیکرد.
من هرگز به عواقب اعلام این خبر فکر نکردم و باور نداشتم که امکان دارد این خبر بعدها برای من خوب بشود، یا بد بشود. آن زمان هم هیچ تغییر و تاثیری از لحاظ مادی در زندگی من نداشت. دنبال این هم نبودم. آن موقع کسانی که در صدا و سیما کار میکردند با عشق و علاقه کار میکردند. ما دنبال پول نبودیم. جو آن موقع خیلی با امروز فرق میکرد. به یاد دارم که بعد از رحلت امام، از طرف معاونت سیاسی به من گفتند که باید تا چهلم امام هر روز به سر کار بیایم. من 40 روز بی وقفه از ساعت 5 صبح به اداره میآمدم و تا آخر وقت بودم.
آن موقع جوان بودم و معنای درد و خستگی را هم نمیفهمیدم. باعشق و علاقه ساعت 5 صبح بیدار میشدم و سر کار میآمدم تا ساعت 12 شب میماندم و گاهی تا فردا صبح در اداره میخوابیدم. در تمام این 40 روز نیز هیچ مبلغ و اضافه کاری به من ندادند. آن موقع از پاداش و اضافه کار خبری نبود و ما هم در این فکرها نبودیم. امکان دارد که امروز از کار زیاد گلایه کنیم و بگوییم که مبلغ اضافه ای به ما بدهند اما آن موقع گلایه هم نمیکردیم. آن موقع نه فقط گوینده اخبار، بلکه سایر همکاران نیز گلایه ای از سختی کار نمیکردند و نمیگفتند که 40 روز اینجا بودیم اما یک ریال هم به ما اضافه کار ندادند.
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
آیا پیش آمده است که خبر مهمی را نخوانده باشید و دوست داشته باشید که شما آن را میخواندید؟

من فکر میکنم خبری نمانده که من نخوانده باشم. من تقریباً تمام خبرهای مهم را خوانده ام.
با این وصف تاکید دارید که خبر بر احساسات شما اثر نمیگذارد؟
من چند بار این را گفته ام که گوینده خبر باید بتواند بر احساسات خودش غلبه کند، اما در جاهایی هم لازم نیست که گوینده بر احساسات خودش غلبه کند. خبر رحلت امام دردآور است اما خبرهای شاد ودستاوردهای مهمی هم برای کشورمان داریم که در اینجا گوینده باید احساسات خودش را بروز دهد. در سال 68 که بحث خبر ارتحال امام مطرح شده بود، فعالان عرصه خبر میگفتند که هنگام درگذشت جمال عبدالناصر رییس جمهور مصر، اتفاق جالبی افتاده بود. البته نمیخواهم موضوع مرگ جمال عبدالناصر را با ارتحال حضرت امام مقایسه کنم و حتما این دو با هم فرق میکنند. اما جمال عبدالناصر هم شخصیت بزرگی برای مردم مصر بود و مردم مصر او را دوست داشتند. به هر حال میگفتند زمانی که گوینده تلویزیون مصر خبر درگذشت جمال عبدالناصر را میداد، گریه میکرد. یک جمله را میخواند و مدتی گریه میکرد و سپس اشکهایش را پاک میکرد و دوباره یک جمله دیگر را میخواند و این طبیعی است.
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
چرا شما تا این اندازه تحت تاثیر قرار نگرفتید که گریه کنید؟

در مورد خبر رحلت امام من سعی کردم خیلی خودم را کنترل کنم آن هم، چون خبر در رادیو خوانده میشد. در تلویزیون گوینده دیده میشود و مردم او را میبینند، بنا بر این اگر گوینده تلویزیون یک لحظه گریه کند و مدتی ساکت باشد، مردم او را میبینند و حالت او را درک میکنند، اما در رادیو فرق میکند. مردم گوینده را نمی بینند و نمیشود که یک لحظه صدای رادیو قطع شود و دیگر ارتباطی با مخاطب وجود نداشته باشد. این است که من مجبور بودم در آنجا بر احساسات خودم غلبه کنم. حالا که مساله احساسات پیش آمد، در بحث افتخارات ملی هرگز سعی نکردم که خودم را کنترل کنم و این یک موضوع طبیعی است. من در ماجرای سقوط هواپیمای ایرباس هم نتوانستم خودم را کنترل کنم و این هم طبیعی است. وقتی که تصاویر سقوط هواپیما را نگاه میکردم و میدیدم که جنازههای کودکان روی آب شناور است، یک لحظه که مونیتور رایانه را نگاه میکردم، نمیتوانستم خودم را کنترل کنم اما سعی میکردم. اعلام این خبرها به واقع سخت است. این خبرها برای مردم ایران سخت است و من هم ایرانی هستم و با بقیه مردم ایران تفاوتی ندارم. اما روی موضع گیریهای سیاسی و اینکه کدام حزب یا جناحی بیشتر به مجلس راه یافته یا کمتر پیروز شده اند، هیچ احساسی ندارم و نباید هم داشته باشم. زیرا از لحاظ حرفه ای هم نباید برای من فرقی داشته باشد.
 
بالا