آیا خدا وجود دارد؟!...(قسمت هفتم)....برهان وجوب و امکان

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

این برهان، یكی از براهین معروف و متقن عقلی در باب اثبات وجود خداست، كه در آثار ابن سینا به طور جدّی مطرح شده، لذا نام دیگر آن "برهان سینوی"[SUP]1[/SUP] است. این برهان از راه تسلسل ممکنات به اثبات واجب الوجودبالذات می پردازد. از آنجا که در این برهان از برخی اصطلاحات فلسفی استفاده شده است، نخست توضیحاتی در مورد این اصطلاحات ارائه کرده و سپس به بیان برهان می پردازیم.

خوشبختانه برای فهم این اصطلاحات ـ آن مقدار که برای بیان این استدلال در اینجا لازم است ـ مشکل زیادی وجود ندارد چرا که این مفاهیم مفاهیمی بدیهی هستند. بدیهی بودن آنها به این معناست که نیاز به تعریف برای شناخت آنها نیست و شما با تصور کردن آنها می توانید به راحتی معانی آنها را دریابید.
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

لطفا به این مفاهیم توجه کنید:

«وجود یا هستی، عدم یا نیستی، وجوب‏ یا ضرورت، امتناع‏ یا محال بودن، امكان، یعنى نه واجب بودن و نه ممتنع بودن»


نسبت هر صفتی برای موصوف خود یکی از این سه حالت است:


1- صفت براى موصوف ضرورى است یعنى نمى‏شود این صفت را نداشته ‏باشد، مثل اینكه شما مى‏گویید مجموع سه زاویه مثلث نمى‏تواند مساوى با دو قائمه نباشد.


2- صفت براى موصوف محال است، مثل این كه مجموع سه زاویه مثلث 190 درجه باشد.


3- صفت براى موصوف ممکن است. یعنى نه ضرورت دارد كه این صفت را داشته‏ باشد، نه ضرورت دارد كه این صفت را نداشته باشد(مى‏تواند این صفت ‏را داشته ‏باشد، مى‏تواند این صفت را نداشته باشد)، مثل اغلب حالات طبیعى كه هر كسى دارد.


حال با توجه به مطالب بالا، اگر وجود یا هستی را در نسبت با موجودات این عالم مورد بررسی قرار دهیم یکی از این حالات سه گانه بر آنها صدق خواهد کرد. پس باید سه مفهوم دیگر را هم مورد توجه قرار دهیم:
1- واجب الوجود [SUP]2[/SUP]: چیزی که ضرورتاً باید باشد و نمی تواند که نباشد.


2 - ممتنع الوجود: چیزی که نباید باشد و نمی تواند که باشد مثل فرد بودن عدد 2


3 - ممکن الوجود: چیزی که هم می تواند باشد و هم می تواند نباشد مثل همه انسان¬ها که روزگاری هستند و روزگار دیگری نیستند.

بعد از ذکر این مقدمات کوتاه،

به بیان استدلال بوعلی می پردازیم:

ابن سینا مى‏گوید موجودات(یعنى آنهایى‏كه هستند مثل خود من و شما و ...)، "ممتنع الوجود" نیستند، چون اگر ممتنع الوجود بودند كه نبودند (بودنشان دلیل بر این است كه ممتنع نیستند).پس یا "ممكن الوجودند" یا "واجب الوجود". اگر در میان موجودات، موجودی هست که واجب الوجود باشد پس بیان ما ثابت شده است، و اگر موجود واجبی میان موجودات نباشد ما با مجموعه ای از موجودات ممکن مواجهیم. بوعلی می گوید اگر در مجموعه هستی موجودی که "واجب الوجود" باشد نداشته باشیم، مجموعه جهان هستی که مجموعه ای ممکنات است نیز محال خواهد بود. پس باید حتما موجود واجبی باشد که همان خداوند متعال است. [SUP]3[/SUP]

 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

سوال: چرا در صورت نبود یک موجود واجب، تحقق یک مجموعه امکانی محال است؟



پاسخ: پاسخ به این سوال در تعریف و ذات ممکن الوجود خوابیده است. ممكن الوجود یعنى آن چیزى كه در ذاتش، هم مى‏تواندباشد هم مى‏تواند نباشد، پس خود ذاتش نسبت به هستى بى تفاوت است، چون اگر ما ذات اورا در نظر بگیریم، هستى برایش نه ضرورت دارد نه امتناع (مى‏تواند باشد، مى‏تواند نباشد).پس بودن او به حكم علتى‏است و آن علت است كه وجود را به او داده است. پس هر ممکنی لزوماً به یک علت نیازمند است. اما این می تواند سوال دیگری در ذهن شما ایجاد کند.



سوال: چه ضرورتی دارد علت موجودات "ممکن"، "واجب" باشد؟ شاید همانطور که ماتریالیستها میگویند نظام هستى از بى نهایت ممكن الوجود تشكیل شده است.



پاسخ: نقطه اتکای برهان همین جاست. هر ممکنی می تواند علت ممکن دیگر باشد ولی این سلسله باید به یک واجب ختم شود والا سلسله بطور لاینقطع ادامه یافته و دچار تسلسل می شویم. از آنجا که می دانیم تسلسل محال است پس اگر در انتهای این سلسله یک موجود "واجب" نباشد، نباید مجموعه موجودات امکانی (جهان هستی از جمله خود من و شما و ...) وجود داشته باشند. ولی ما می بینم که وجود داریم و جهان هستی نیز وجود دارد، پس می فهمیم که سرسلسله موجودات ممکن یک واجب الوجود قرار دارد.
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

بنابراین بطور خلاصه می توان گفت: از آنجا که می دانیم در جهانِ هستی، فیالجمله موجودی هست [SUP]4[/SUP]، باید گفت این موجود یا "واجب الوجود" است و یا "ممكن الوجود". هر یک از این احتمالات باید مورد بررسی قرار گیرد:
1ـ اگر موجود مفروض خودش "واجب الوجود" باشد که وجود خداوند ثابت میشود و این همان مطلوب ما در این برهان است.


2ـ اما اگر ممکن باشد، بنابر اصل علیّت، نیازمند علّت خواهد بود. این "علت" خودش از دو حال خارج نیست:


1.2 اگر علّت خودش هم ممكن الوجود باشد این سلسله تا بینهایت ادامه پیدا کرده و این مستلزم تسلسل (امر محال) خواهد بود.


2.2 ممكنِ مفروض(مثلا موجود الف)، بیواسطه یا با واسطه، معلول علّتی (موجود ب) باشد كه (ب) خودش نیز معلول (الف) است. این احتمال به این دلیل باطل است که مستلزم دور میباشد و وقوع دور نیز مانند تسلسل عقلاً محال است.


3.2 موجود ممكن (الف)، بیواسطه یا با واسطه، معلولِ علّتی باشد كه آن علّت، معلولِ شیء دیگری نیست. علتی که خود بی نیاز از علت باشد، همان واجب الوجود است .[SUP]5[/SUP]


بیان نموداری شقوق بالا چنین است:



 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

در قرآن کریم نیز آیاتی وجود دارد که به نظر برخی از فیلسوفان و متکلمان اشاره ضمنی به برهان وجوب و امکان دارد. برای نمونه در سوره فاطر سخن از وابستگی و نیازمندی وجودی موجودات به خداوند به میان آمده است. ساختار برهان "وجوب و امکان" نیز بر همین بیان استوار شده است:

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» [SUP]6[/SUP]
«ای مردم شما همگی نیازمند به خدایید و تنها خداوند است كه بینیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است»




1- تاثیر اندیشه بوعلی بر اندیشه فلسفی قرون وسطی امروزه بر کسی پوشیده نیست. در مورد برهان "وجوب و امکان" نیز ماجرا از همین قرار است؛ توماس آكویناس (متوفای 1274 میلادی) متكلم معروف مسیحی برای اثبات وجود خدا از برهان امكان و وجوب سود می جوید. وی این برهان را از موسی بن میمون (متوفای 1204) متكلم یهودی آموخته و او آن را از ابن سینا اقتباس كرده است.
2- در نظر متكلمین و فیلسوفان اسلامی، واجب الوجود همان خداوند است و سایر موجودات همگی ممكن الوجودند.
3- ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات،تحقیق مجتبی زارعی، (قم، بوستان کتاب، 1381)ج 3، ص 65
4- انكار این که در جهان هیچ نیست چیزی جز سفسطه نخواهد بود. و با قبول سفسطه راه هر گونه بحث و گفتگو مسدود می‎شود، و مجالی برای اثبات یا انكار وجود خداوند باقی نخواهد ماند.
5- كشف المراد،: شرح تجرید الاعتقاد، محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، علامه حلی، مقصد سوم، فصل اول.
6- سوره فاطر، آیه 15

منبع: تبیان


 
بالا