دفاع مرگبار از دختر مورد علاقه

پرستو

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
روزنامه جوان: پسر كارتنخوابي كه در دفاع از دختر مورد علاقهاش مرتكب قتل مرد معتادي شده بود، در دادگاه كيفري استان تهران محاكمه ميشود.


مواد مخدر پيامدهاي ناگواري براي افراد جامعه به دنبال دارد. هرچند اين جمله سالهاي زيادي است كه دهان به دهان ميچرخد و توليدكنندگان، توزيعكنندگان و مصرفكنندگان مواد مخدر هم به درستي اين جمله ايمان دارند اما همچنان شاهد گرايش بسياري از افراد جامعه به سوي مصرف مواد مخدر هستيم. نبود سياست جامع در امر پيشگيري از مصرف مواد مخدر و ضعف مفرط سازمانهاي فرهنگي سبب شده اقشار آسيب پذير بيش از ديگران در معرض آسيبهاي مصرف مواد مخدر قرار گيرند.


به گزارش خبرنگار ما، اين پرونده سال گذشته و همزمان با قتل مردي به نام شاهرخ در شهريار به جريان افتاد. وقتي مأموران به محل رسيدند، فهميدند شاهرخ در جريان يك دعوا كشته شده است. يكي از شاهدان گفت ضارب پسري به نام فراز است كه بعد از حادثه گريخت. او توضيح داد: فراز جايي براي زندگي نداشت و كارتنخواب بود. قبل از حادثه شاهرخ را ديدم كه داشت بهناز را كتك ميزد. ما سعي كرديم به بهناز كمك كنيم اما نتوانستيم. اما فراز وقتي متوجه شد به كمك بهناز رفت و با چاقو ضربهاي به شاهرخ زد. بعد هم فرار كرد.


چند شاهد ديگر كه حادثه را ديده بودند، حرفهاي اين شاهد را تأييد كردند. مأموران پليس سپس بهناز را براي بازجويي بازداشت كردند. او گفت: مدتي بود كه با فراز رابطه داشتم. هردوي ما كارتنخواب بوديم اما به هم علاقه داشتيم. من مواد فروشي ميكردم. شب حادثه وقتي با شاهرخ روبهرو شدم، از من مواد خواست. گفتم تا بدهيات را ندهي ديگر به تو مواد نميدهم. فكر كرد همراه خودم مواد دارم به خاطر همين به من حمله كرد. او از من قويتر بود و با مشت مرا ميزد به خاطر همين جيغ كشيدم و كمك خواستم اما او رهايم نميكرد. فراز وقتي متوجه ماجرا شد به كمك من آمد. سعي كرد مرا نجات دهد. بعد هم با چاقو ضربهاي به گردن شاهرخ زد. وقتي بدن شاهرخ خوني شد، ترسيد و فرار كرد.


مأموران سپس به جستوجوي فراز پرداختند اما به خاطر اينكه او محلي براي زندگي نداشت، دستگيري او با مشكل روبهرو شد. همسر شاهرخ هم به پليس گفت: شوهرم به مواد اعتياد داشت و به من و بچهمان رسيدگي نميكرد. او حاضر نشده بود براي پسرمان شناسنامه بگيرد اما من مجبور بودم با او زندگي كنم. حالا هم از قاتل او شكايت دارم.


مأموران چند ماه بعد از حادثه توانستند متهم را دستگير كنند. او اتهام خودش را قبول كرد و گفت: چند ماه قبل با بهناز آشنا شدم. او مثل من جايي براي زندگي نداشت و در خيابان زندگي ميكرد. وضعيت مشابهي داشتيم و نميتوانستم برايش خانهاي تهيه كنم اما به او علاقه داشتم. از وقتي در خيابان زندگي ميكردم، ميدانستم كه نبايد در كار ديگران دخالت كنم اما آن روز وضعيت فرق ميكرد، چون پاي بهناز در ميان بود. به كمك او رفتم و با شاهرخ درگير شدم.


متهم ادامه داد: من نميخواستم شاهرخ را به قتل برسانم، فقط ميخواستم او را از بهناز دور كنم اما مجبور شدم با چاقو به او ضربهاي بزنم كه منجر به مرگش شد. بعد از انجام تحقيقات پرونده براي رسيدگي به شعبه ۱۱۳ دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد و متهم به زودي پاي ميز محاكمه حاضر ميشود.
 
بالا