فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق (ع) (1)

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
[h=2][/h]



معارف دینی قرآنی

1. تفسیر آیۀ نَفْر

مردی انصاری از امام صادق(ع) پرسید: گروهی از مردم روایت کردهاند که رسول خدا(ص) فرمود: «اِنَّ اِخْتلافَ اُمَّتی رَحْمَةٌ؛ اختلاف امت من رحمت است». حضرت فرمود: راست میگویند. عرض کردم: اگر اختلاف آنها رحمت است، پس اجتماع و اتفاقشان عذاب است؟ حضرت فرمود: «مقصود چیزی نیست که تو رفتهای و دیگران رفتهاند، اینکه خدا فرمود: )فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلّ‏ِ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ([23]؛ «چرا از هر طایفه، گروهی کوچ نمیکنند تا در دین تفقه کنند و بعد از برگشتن، قومشان را (از عذاب الهی) بترسانند». پس خداوند به مردم امر کرده است که به سوی رسول خدا بکوچند و نزد او رفت و آمد کنند تا بیاموزند، آن گاه به سوی قوم خویش برگردند و آنها را (از مسائل دینی) آگاه سازند. همانا مقصود پیامبر (از اختلاف)، رفت و آمد به شهرهای دور و نزدیک است، نه اختلاف در دین؛ زیرا دین، یکی است. همانا دین، یکی است».[24]

با تفسیر امام، دو شبهه مهم حل میشود:

مراد از « اِخْتلافُ اُمَّتی...»، اختلاف و نزاع امت نیست، بلکه مقصود رفت و آمد مردم از شهرهای دور و نزدیک به محضر پیامبر اکرم(ص) برای فراگیری مسائل دینی است.

شبهه دوم که اکنون نیز گاهی مطرح میشود، این است که: چرا فقط به انذار و ترساندن اشاره شده؛ در حالی که علما در کنار انذار، بشارت هم می دهند و چنانکه پیامبر اکرم(ص) «بشیر و نذیر» بود، علما نیز وارث همان پیامبرند؟! امام صادق(ع) این شبهه را این گونه حل میکند که مراد از «لِيُنْذِِرُوا»، «ِیُعَلِّموهم» است و در تعلیم، هم تبشیر وجود دارد و هم انذار، هم بیان اوامر خداوند است همراه با پاداشهای آن، و هم بیان نواهی است که ارتکاب آن مستوجب عذاب است.


 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق (ع) (1)

2. معنای شاکله


امام صادق(ع) فرمود:
«همانا اهل جهنم در جهنّم خالد و جاوداناند؛ چون نیات آنها در دنیا این بود که اگر دنیا ابدی بود، تا ابد خدا را عصیان کنند و همانا اهل بهشت در آن جاوداناند؛ چون نیّات آنها در دنیا این بود که اگر در دنیا باقی بمانند، همیشه خدا را اطاعت کنند. بر اساس نیّت است که هر دو گروه مخلّدند».
سپس آن حضرت این آیه را تلاوت کرد: )قُلْ كُلّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِه(. و فرمود: «علی نیّته؛[25] اینکه هر کس بر شاکلهاش عمل میکند؛ یعنی بر اساس نیتش عمل میکند».
با این تفسیر، معنای روایاتی که نیت را اساس کارها میداند، روشن میشود؛ از جمله «إنَّما اْلاَعمالُ بِالنِیّات؛ همانا اعمال بر اساس نیات است» و «اَلِنّیَةُ اَساسُ العَمَلِ».[26]
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق (ع) (1)

3. هدف خلقت


از بحثهایی که همیشه مطرح بوده است، این مطلب است که: انسان برای چه آفریده شده است و هدف از خلقت او چیست؟

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ز کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر، ننمایی وطنم؟

امام علی(ع) فرمود:
«خداوند رحمت کند انسانی را که آنچه لازم است، برای نفس خود تهیّه کند و خویشتن را برای قبر آماده سازد؛ انسانی که بداند از کجا آمده و در کدام راه است و به سوی کدام مقصد باز میگردد».[27]

امروزه نیز این پرسش به صورت جدّی در تمام جوامع مطرح است. «ژان خوارستی»، دانشمند آلمانی، میگوید:
«هر چه بشریت ترقی میکند، این سؤال بیشتر مطرح میشود که چرا باید بمیرد و منظور از این آمدن و رفتن چیست؟ و به قول سقراط: زندگیِ بررسی نشده، ارزش زیستن ندارد».[28]

قرآن کریم گاه هدف خلقت را رسیدن به بندگی میداند:
(وَ ما خَلَقْتُ الْجِنّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ)[29].

«ما خَلَقْتُ الْجِنّ وَ اْلإِنْسَ» این بخوان
جز عبادت نیست مقصود از جهان

و گاه هدف، شناخت قدرت الهی بیان شده است:
(اللّهُ الّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ اْلأَرْضِ مِثْلَهُنّ يَتَنَزّلُ اْلأَمْرُ بَيْنَهُنّ لِتَعْلَمُوا أَنّ اللّهَ عَلى‏ كُلّ‏ِ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ).[30]

و زمانی امتحان و آزمایش دانسته شده است که میفرماید:
(الّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً)[31]؛
«خدایی که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک، بهتر عمل میکنید».

در آیهای دیگر نیز هدف خلقت را قرب و رحمت الهی دانسته، میفرماید:
(وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفينَ إِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ)[32]؛
«مردم پیوسته در اختلافاند، مگر آنانی که خدا به آنان رحمت آورده و برای همین آنها را آفریده است».

این پرسش در زمان حضرت صادق(ع) نیز مطرح بود. ملحدی از حضرتش پرسید: خدا برای چه هدفی خلق را آفریده است؛ در حالی که احتیاجی به آنها ندارد و مجبور به خلق مخلوق نیز نبود و عبث و بیهودگی و بازیچه گرفتن مخلوق، لایق شأن او نیست؟ حضرت فرمود:
«خَلَقَهُمْ لإظْهارِ حِکْمَتِهِ و َ اِنفاذِ عِلْمِهِ و اِمضاء تَدْبیره؛ خداوند مخلوقات را آفرید تا حکمت خویش را بنمایاند، و علمش را نشان دهد، و تدبیرش را به تأیید برساند».[33]

همانطور که در آیه قرآن آمده است: «خدا همان است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید. او فرمان (خود) را در میان آنها فرود میآورد تا بدانید که خدا بر هر چیزی تواناست. به راستی، دانش وی هر چیزی را در بر گرفته است».[34]
امام صادق(ع) در ذیل آیه )وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفينَ إِلاّ مَنْ رَحِمَ رَبّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ([35]، فرمود:
«خَلَقَهُمْ لِیَفْعَلوا ما یَسْتَوْجِبُونَ بِه رَحْمَةَ الله فَیَرْحَمْهُم؛ خداوند آنها را آفرید تا آنچه را که با آن مستحق رحمت الهی میشوند، انجام دهند، پس او به آنها رحمت آورد».[36]

در کلام حضرت صادق(ع) هدف خلقت، اظهار حکمت الهی، شناخت علم بیپایان الهی، تثبیت تدبیر او، امتحان مردم و رسیدن به رحمت و قرب الهی است.

در جمعبندی نهایی، اهداف مذکور را میتوان چنین خلاصه کرد: خداوند به انسان اختیار داد و او را بر سر دو راهی گذاشت تا با انتخاب خود، راه شناخت و پرستش خدا را برگزیند و در سایه آن به رحمت الهی و سعادت دست یابد. و چون هر گونه رحمتی در نزدیکی به خداست، میتوان گفت: هدف نهایی از آفرینش انسان، همان قرب الهی است و آزمایش انسان و پرستش خدا، وسیله و لازمه رسیدن به این هدف نهایی است.[37]
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق (ع) (1)

4. قلب سلیم و مختوم


حضرت صادق(ع) در تفسیر آیه )إِلاّ مَنْ أَتَى اللّهَ بِقَلْبٍ سَليمٍ(، فرمود:
«قلب سلیم، قلبی است که خدای خویش را ملاقات کند، در حالی که در آن (محبت) غیر از خدا نباشد و هر قلبی که در آن شرک و یا شک باشد، (از ارزش) ساقط است».[38]

آن حضرت در جای دیگر فرمود:
«هُوَ القَلْبُ الّذی سَلِمَ مِنْ حُبِّ الدُنیا؛ قلب سلیم، قلبی است که از حب دنیا سالم باشد».

اما «ختم قلب» چیست؟ امام صادق(ع) فرمود:
«برای تو قلب و گوشهایی است و به راستی خداوند هر گاه ارادۀ هدایت کسی را داشته باشد، گوشهای قلب او را باز میکند و هر گاه غیر آن (گمراهی فرد) را اراده کند، بر گوشهای قلب او مهر میزند که هرگز رستگار نخواهد شد و این است سخن خداوند که فرمود: ) أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها(؛[39] «یا بر قلبها، قفلها زده شده است».
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق (ع) (1)


5. گناهان کبیره در قرآن
عمرو بن عبید بر امام صادق(ع) وارد شد و این آیه را خواند: )إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ([40] و سپس عرض کرد: دوست دارم گناهان کبیره را از کتاب خدا برایم بیان فرمایید.
آن حضرت، در پاسخ این آیات و روایات را تلاوت فرمود:

1. شرک به خدا: )إِنّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ([41]؛ «خداوند شرک را نمیآمرزد».

2. یأس از رحمت الهی: )لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ([42]؛ «از رحمت خدا ناامید نمیشود».

3. عاق والدین؛ چون عاق، جبار شقی است: )وَ بَرّاً بِوالِدَتي وَ لَمْ يَجْعَلْني جَبّارًا شَقِيّا([43]؛ «و نیکی به پدر و مادر، و خدا مرا جبار و شقی نیافرید».

4. قتل نفس: )...وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا...([44]؛ «...هر کس مؤمنی را عمداً به قتل برساند...».

5. خوردن مال یتیم: )إِنّ الّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْمًا([45]؛ «کسانی که مال یتیم را از روی ظلم میخورند».

6. فرار از جنگ: )وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ([46]؛ «و هر کس در آن هنگام به آنها پشت کند».

7. خوردن ربا: )الّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا([47]؛ «کسانی که ربا میخورند».

8. سحر: )ولَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ([48]؛ «و میدانستند هر کس خریدار این گونه متاع باشد...».

9. زنا: )وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى([49]؛ «نزدیک زنا نشوید».

10. قسم ناحق: )إِنّ الّذينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَنًا قَليلاً([50]؛ «بیتردید کسانی که پیمان خدا و سوگندهای خود را به بهای ناچیزی میفروشند».

11. خیانت: )وَ مَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِما غَلّ([51]؛ «هر کس خیانت کند، به همراه خیانت میآید».

12. ندادن زکات: ) وَ الّذينَ يَكْنِزُونَ الذّهَبَ وَ الْفِضّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللّهِ([52]؛ «کسانی که طلا و نقره ذخیره میکنند و در راه خدا انفاق نمیکنند».

13. شهادت ناحق و کتمان شهادت: )وَ مَنْ يَكْتُمْها فَإِنّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ([53]؛ «و هر کس کتمان شهادت کند، به دل گناهکار است».

14. شرب خمر: پیامبر(ص) فرمود: «شارب خمر، مثل بت پرست است».

15. ترک نماز: پیامبر(ص) فرمود: «هر کس نماز را عمداً ترک کند، از عهد خدا و رسول او بیزاری و برائت جسته است».

16. نقض عهد و قطع صله رحم: )الّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ([54]؛ «آنانی که عهد خدا را نقض کردند».

17. سخن لغو و بیهوده (موسیقی و ...): )وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزّورِ([55]؛ «از قول زور، دوری کنید».

18. جرئت بر خدا: )أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللّهِ([56]؛ «آیا آنها خود را از مکر الهی در امان میدانند؟».

19. کفران نعمت: )وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنّ عَذابي لَشَديدٌ([57]؛ «اگر کفران کنید، عذابم سخت است».

20. کمفروشی: )وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ([58]؛ «وای بر کمفروشان!».

21. لواط: )الّذينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ اْلإِثْمِ([59] ؛ «آنهایی که از گناهان بزرگ دوری میکنند».

22. بدعت: پیامبر(ص) فرمود: «کسی که به چهره بدعتگذار تبسم کند، او را بر نابودی دینش یاری کرده است».

با شنیدن این سخنان، عمرو از نزد امام صادق(ع) خارج شد، در حالی که گریه میکرد و میگفت: هلاک شد کسی که میراث شما را غارت کرد و در فضل و علم به منازعه با شما برخاست.[60]
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فروغی از اندیشه های قرآنی امام صادق (ع) (1)

[23] . توبه / 122.
[24] . اعلام الهدایة، ج4، ص239؛ معانی الاخبار، صدوق، ص157، ح1، ص154، ح1.
[25] . کافی، ج2، ص58، ح5؛ منتخب میزان الحکمه، ص114، ح1287.
[26] . منتخب میزان الحکمه، ص 519.
[27] . اعلام الدین، ص344.
[28] . مجله صباح، ش10ـ9، 1382ش، ص68. ر.ک: جوان و بحران هویت، محمدرضا شرفی، ص96؛ ایدئولوژی الهی، ص 271.
[29] . ذاریات / 56.
[30] . طلاق / 12.
[31] . ملک / 2.
[32] . هود / 118 و 119.
[33] . بحارالانوار، ج1، ص 167، ح2.
[34] . طلاق / 12.
[35] . هود / 118و119.
[36] . نور الثقلین، حویزی، ج2، ص404، ح 250، به نقل از منتخب میزان الحکمه، ص 65، ح705.
[37] . ر.ک: معارف قرآن، محمد تقی مصباح یزدی، مؤسسه در راه حق، ص 168؛ مجله صباح، ش10ـ9، ص74.
[38] . کافی، ج2، ص16، ح5؛ منتخب میزان الحکمه، ص 429.
[39] . محمد / 24.
[40] . نساء / 31.
[41] . نساء / 48 و 116.
[42] . یوسف / 87.
[43] . مریم / 32.
[44] . نساء / 93.
[45] . همان / 10.
[46] . انفال / 16.
[47] . بقره / 275.
[48] . همان / 102.
[49] . اسراء / 32.
[50] . آل عمران / 77.
[51] . همان / 161.
[52] . توبه / 34.
[53] . بقره / 283.
[54] . همان / 27.
[55] . حج / 30.
[56] . اعراف / 99.
[57] . ابراهیم / 7.
[58] . المطففین / 1.
[59] . نجم / 32.
[60] . مناقب، ج4، ص272و273.
 
بالا