'دحوالارض' از منظر علامه حسن زاده آملی

مجنون الحسین

کاربر فعال
"بازنشسته"
[h=2]'دحوالارض' از منظر علامه حسن زاده آملی
[/h]

ماهیت « دحوالارض » از منظر علامه حسن زاده آملی


آنچه در زندگی انسانها از اهمیت بسزایی بر خوردار است، پی بردن به حقیقت اشیا و فهم صحیح نسبت به موجودات است، و نیز معرفت پیدا کردن به کلام الهی در پرتو شناخت عمیق و دقیق موجودات پیرامون انسانها است. از جمله چیزهایی که ما را در رسیدن به این مقصود کمک می کند شناخت اوضاع فلکی است. که با بررسی دقیق آن، بطون بسیاری از آیات و روایات، خود را به ما نشان خواهد داد و اسرارشان بر ما مکشوف خواهد شد.


و آن اینکه اولا در عالم دوره هایی بواسطه انطباق وانفتاح معدل النهار و منطقه البروج اتفاق افتاده و بشر امروزی در حال گذراندن یک دوره از هزاران دوره ای است که بر پیشینیان گذشته، است.( چرا که لازمه علی الدوام بودن فیض الهی اقتضای آنرا دارد.) و نیز این دوره پایان دوره و خلقت بشری نخواهد بود. از جمله آثاری که بر آن مترتب است اثبات رجعت ، اثبات نکاح انسانهای اولیه این دوره با غیر محارم بر اساس مبانی علمی ونیز اثبات وجود انسانها در دوره های قبل و ادامه آنها در دوره های بعد است.
 

مجنون الحسین

کاربر فعال
"بازنشسته"
مقدمه

از جمله آیات الهی که در قرآن هم بارها بدان اشاره شده است، آسمان و افلاک می باشد که از دیر باز، حتی از زمان بشرهای اولیه مورد توجه بوده است، چرا که افلاک و اوضاع فلکی تاثیرات شگرفی بر زمین وموجودات زمینی دارند. تا جایی که ابن سینا در اشارات و تنبیهات به نفع رسانی افلاک به زمین اشاره نموده است[1]، ویکی ازآن تاثیرات که در مباحث نجومی هم به اثبات رسیده بالا آمدن آب می باشد که از قرار گرفتن ماه در مدار خاص حاصل می گردد.

از این رو منجمین را بر آن داشت تا تحقیقاتی در این زمینه انجام دهند، و به نتائج قابل توجهی دست پیدا کنند.که بسیاری از این کشفیات سبب پیشرفت روند حیات بشری گردیده است. از جمله آن کشفیات دحوالارض(یعنی گسترده شدن زمین از بالاترین نقطه آن) است که از پیامدهای حرکت اوضاع فلکی می باشد.

در این بین سوالات عدیده ای مطرح می شود، از این رو تحقیقات گسترده ای را می طلبد که باید به آنها پاسخ داد، از جمله اینکه آیا ارتباطی بین دحوالارض و آیاتی همچون .. أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما[2]،«و اعلموا ان الله یحی الارض بعد موتها»[3]، و نیز:« یوم تبدل الارض غیر الارض»[4]،و... هست؟ و آیا با دحوالارض میتوان فهمید که نکاح انسانهای نخستین چگونه بود؟ و آیا قبل از دحوالارض ، انسانهای دیگری در زمین زندگی می کردند؟ واگر زندگی می کردند، خلقت دوباره انسانها را هم می توان از مصادیق رجعت (که در جوامع روایی ما وارد شده) بر شمرد؟ولذا ما در این تحقیق در صدد پاسخگویی به این سوالات از منظر علامه حسن زاده آملی- که متخصص در علومی از جمله فلسفه، عرفان، نجوم، تفسیر، علوم غریبه، وبسیاری از علوم دیگر می باشند، هستیم.
 

مجنون الحسین

کاربر فعال
"بازنشسته"

معانی واژگان


1- دحو

طبرسى: دحو و دحى به معنى بسط كردن و گستردن است:
جوهرى: دحو یعنی گستردن و غلطانيدن.[5]. ونيز به معنی توسعه[6] و گسترش و بزرگ شدن شكم و ا شل شدن و نيز غلطاندن هم آمده است[7]. راغب آنرا به معنى از جاى كندن مى‏داند[8]. معنای دیگر آن با تمام قدرت پرتاب كردن است[9].
دحى از لغات مخصوصى است كه فقط در یک آیه از قرآن آمده است. اگر «دحى» از «دحو» بمعناى بشدت پرتاب كردن باشد، نظر بمرحله نخستين خلقت و جدا شدن زمين از منشأ اصلى خود ميباشد. و اگر بمعناى گستردن و آماده كردن باشد، چنان كه نظر مفسّرين باستناد ظاهر لغت همين است، نظر به دوره‏ايست كه زمين- پس از گذشت دورآنهايى- سرد شده و سطح آن از مواد خاك و عناصر اوليه و آماده براى ظهور بركات و رحمت خداوند و زندگى گشته. و اگر همه معانى و مراحل منظور باشد، از اعجاز قرآن با برگزيدن چنين لغاتى در موارد خاص بعيد نيست[10].
دحو الارض به معنى بسط وگسترش زمین[11] از مركز به اطراف است.[12] و منظور از «دحو الارض» اين است كه در آغاز تمام سطح زمين را آبهاى حاصل از بارانهاى سيلابى نخستين فرا گرفته بود اين آبها تدريجا در گودالهاى زمين جاى گرفتند و خشكيها از زير آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند تا به وضع فعلى درآمد- و اين مسأله بعد از آفرينش زمين و آسمان روى داد[13].مقصود دیگر از دحو الأرض، گسترش به سبب توليد مواليد می باشد، چون مرتبه‏ى مواليد در خلقت، بعد از مرتبه‏ى عناصر و آسمانهاست[14].معنای مورد نظر علامه حسن زاده آملی درباره دحو الارض ،این است که با انطباق وانفتاح دو عظیمه معدل النهار و منطقه البروج ،آب که تمام زمین را فرا گرفته بود، فروکش خواهد کرد و خشکی گسترش پیدا می کند[15]. بحث تفصیلی آن در ذیل همین مقاله خواهد آمد


2-واژه تولد

تولد، به موجوداتی که بدون پدر و مادر خلق شده باشد اطلاق می شود[16]. و نیز به معنی حیوان و موجود زنده ای که بدون پدر و مادر باشد نیز اطلاق می شود، مثل حيوانی که از آب راكد تابستان متولد می شود [17]. و همچنین به وجود آمدن نباتات و حیوانات از ماده ای که حیات در آن نیست ، تولد گویند.[18]3-توالد و تناسل و تسافد توالد در علم حیات یعنی عملی که بوسیله آن افراد جدیدی بوجود می آیند و نوع آنها در بقا استمرار پیدا می کند و اگر ازدیاد نسل در انسان، نبات، یا حيوان باشد؛ تناسل نامند، واگر در چهار پایان باشد، تسافد نامند، و در پرندگان اهلي ، تراصع گویند.[19] فرق تولد با توالد؟ همانطور که بیان شد: تولد به موجوداتی اطلاق می شود که بدون پدر و مادر خلق شده باشند ، مثل حضرت آدم و موجودات اولیه از حیوانات خشکی که هر کدام همانند آدم از گل خلق شده اند. اما توالد به موجوداتی گفته می شود که با واسطه پدر و مادر خلق شده باشند، که در توالد ، ناگزیرازدیاد نسل از طریق پدر و مادر است.[20]


4- رتق

معانی رتق عبارت است از بستن و منظم كردن و درهم فرو رفته و فشرده[21] و به معنی التيام بخشیدن و ترمیم کردن هم آمده است.[22] و به معنای سدّ و اصلاح و از بين بردن خلل و جدايى نیزاست[23]. راغب در مفردات گفته: كلمه" رتق" به معناى ضميمه كردن و به هم چسباندن دو چيز است، چه اينكه در اصل خلقت به هم چسبيده باشند و چه آن را با صنعت عمل بچسبانند و" فتق" به معناى جدا سازى دو چيز متصل به هم است.[24]


5- فتق
فتق به معانی متفاوتی آمده است از قبیل: جدا شدن وانفصال[25]. جایی که باران نمی بارد.[26] و به معنای شکافته شدن.[27] همچنین به معنای شكافتن و جدا كردن دو چيز متصل[28] و بهم پيوسته و فاصله دادن آن است [29].
 

مجنون الحسین

کاربر فعال
"بازنشسته"
معانی اصطلاحی رتق و فتق

درباره رتق و فتق به معنای اصطلاحی و مفهوم آن، نظریات متفاوتی- که بر گرفته از آیه کریمه: «أَ وَ لم يرَ الذين كفروا أَن السماواتِ و الأَرضَ كانتا رَتْقاً ففتَقْناهما» است- بیان شده است که به اختصار، آن دیدگاهها وبعضی از نقدهای وارد شده را، مطرح کرده و در پایان نظر مورد قبول را ذکر می کنیم.

1-یکی از دیدگاهها این است که آسمانها، یک آسمان و زمین هم یکی بوده است پس خداوند آنها را فتق نموده و در نتیجه هفت آسمان و هفت زمین شده است[30].

2-زمين و آسمان که به هم چسبيده بودند، از يكديگر جدایشان كرديم، که در حقيقت آسمان‏ها را طايفه‏اى، و زمين را طايفه‏اى (ديگر) دانسته، و آن دو را دو طايفه خوانده، و معنايش اين است كه خداوند می فرماید: اين دو طايفه متصل به هم بودند و ما جدايشان كرديم[31].

3- فتق آسمان‏ها و زمين بعد از رتق آنها ، برهانی بر توحيد خداى تعالى در ربوبيت، و تدبير عالم است [32] به این صورت که: آسمان و زمين، ابتدا يكپارچه بوده‏اند، و خداوند آنها را از يكديگر جدا كرده است، و چنين خلقتى از تدبير جدا نيست.[33]
زیرا قوه انفصال و جدایی که در موجودات به وديعه بوده است ، با فتق به فعليتشان رسیده اند.يعنى همه يك موجود بوده، كه ديگر امتيازى ميان زمين و آسمان نبوده . يك موجود رتق و متصل الاجزاء بوده، و بعدا خداى تعالى آن را فتق كرده، و در تحت تدبيرى منظم و متقن، موجوداتى بى‏شمار از درون آن يك موجود بيرون آورده، كه هر يك براى خود داراى آثارى شدند.[34]

و اين نظريه را علم امروز تاييد مى‏كند، زيرا علم روشن نموده كه آنچه محسوس ما است، هر کدام مركب از عناصرى متعددی هستند. البته علامه طباطبایی آنرا مورد نقد قرار داده گفته اند که: اين معنا در صورتى درست است كه مقصود از رتق آسمانها و زمين، يكى بودن همه و نبودن امتيازی ميان ابعاض و اجزاى آن باشد، كه قهرا مراد از فتق هم، جدا سازى، و متمايز كردن ابعاض آن خواهد بود[35].


4-اما معنای دیگر این است: که آسمان رتق بود، يعنى بارانى از آن به زمين نمى‏باريد، پس ما آسمان را فتق كرديم، و از آن پس بارانها به سوى زمين باريدن گرفت، و زمين هم رتق بود، يعنى چيزى از آن نمى‏روييد، پس ما آن را فتق كرديم، و در نتيجه روييدن آغاز كرد، و با اين آيت خود، برهان خود را تمام كرديم[36].در اين صورت برهان آيه شريفه مختص مساله باريدن آسمان، و روييدن زمين مى‏شود، و نظرى به ساير حوادث ندارد، به خلاف معناى اول كه برهان آيه بر آن معنا شامل همه حوادث مى‏شود[37].


5-بعضى از مفسرين احتمال داده‏اند كه مراد از رتق آسمانها و زمين، تميز نداشتن از يكديگر در حال عدم، و قبل از وجود است، و مراد از فتق آن، تميز يافتن بعضى از بعض ديگر در وجود، بعد از عدم است.
علامه حسن زاده آملی در معنای اصطلاحی رتق و فتق، معنای دیگری را ذکر می کند که متفاوت با معانی یاد شده می نماید. و آن انطباق وانفتاح دو عظیمه معدل النهار و منطقه البروج است[38] که تفصیل آن خواهد آمد.
 

مجنون الحسین

کاربر فعال
"بازنشسته"
ماهیت و منشا پیدایش دحوالارض و ارتباط آن با ادوار

دحوالارض گسترده شدن زمین از قبة الارض –یعنی از برآمده ترین جای زمین- است.[39]

توضیح آن اینکه: آسمان وزمین بصورت لایه های دائره ای شکل، همچون لایه های پیاز می باشند. که هر یک از این لایه ها ، همان طبقات تشکیل دهنده آسمان وزمین هستند. و یکی از دوائر موجود در عالم، دائره استوای فلکی یا سماوی است که معدل النهار نامند؛ و آن دائره ی است موهم از مشرق به مغرب که عالم اجسام را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می کند. و دیگری دائره ی استوای ارضی که آن را خط استوا می نامند که به موازات معدل النهار در درون آن دائره قرار دارد[40]. به عبارت دیگر،دائره عظیمه ای که بر کره ارض در سطح معدل النهار حادث می شود که آن را خط استوا گویند[41].

و دائره عظیمه دیگری هست که آن را منطقطه البروج نامند، و آن کمربندی است از کره فلکی، که مدارهای خورشید و سیارات در آن قرار دارند که به آن دائره شمسیه هم گویند زیرا خورشید همیشه در این مدار سیر می کند و هرگز از آن خارج نمی شود، اما سیارات گاهی در سطح این مدار قرار می گیرند و گاهی از آن خارج می شوند[42].
دائره شمسیه در سطح دائره ی استوای سماوی نیست بلکه مایل از آن است چنانکه همدیگر را با زاویه حاده ومنفرجه قطع میکنند.[43] که میل و فاصله دائره شمسیه از دائره ی استوای سماوی 23درجه و16دقیقه کمانی است و نام این کمان میل کلی یا میل اعظم است. و آن کوتاه ترین قوسی است که میان اقطاب چهار گانه، در دو دائره شمسیه و دائره ی استوای سماوی واقع شده است.[44]

منجمان چنین یافته اند که، میل کلی در هر سال تقریبا به اندازه نیم ثانیه، و تحقیقا به اندازه468 هزارم ثانیه قوسی رو به نقصان و کاهش است[45]. که اگر میل کلی در دائره شمسیه و دائره ی استوای سماوی، به همین اندازه(468 هزارم ثانیه قوسی) رو به کاهش باشد، با سپری شدن چند هزار سال، شب و روز همۀ نقاط کره زمین مساوی خواهد شد و دیگر فصول چهارگانه ای وجود نخواهد داشت.[46]دائره شمسیه و دائره ی استوای سماوی، به مرور زمان در یک سطح قرار خواهند گرفت و با هم متحد خواهند شد، در این صورت، وقتی دو دائره شمسیه و دائره ی استوای سماوی، در سطح هم قرار گرفتند و با هم متحد شدند، آب همه جای را فرا خواهد گرفت و روزگار این دوره آدمیان پایان می یابد.[47]

به تبع (بر اساس دائمی بودن سنت الهی-لا تبدیل لسنه الله...- و خالی نبودن زمین از خلیفه الهی و...) دوباره با مرور زمان، دائره شمسیه و دائره ی استوای سماوی، انفتاح می یابند. در این صورت آبی که تمام زمین را فرا گرفته بود ، فروکش خواهد کرد. در این موقع است که خشکی از بلند ترین نقطه زمین پدیدار میگردد،که به آن دحوالارض گویند. [48]بعضی از بزرگان، مدت زمان انطباق(رتق) و انفتاح(فتق) دو عظیمه مذکور را یک دوره می نامند. که مدت زمان رتق و فتق در هر دوره، طبق نظر مشهور سیصد وشصت هزار سال ، و به حساب نجومی حضرت علامه حسن زاده حدود صد و هشتاد هزار سال است.[49] البته بسیاری از بزرگان هم نظراتی درباره دوره بیان داشته اند که بصورت خلاصه بیان می گردد.
 

مجنون الحسین

کاربر فعال
"بازنشسته"
دیدگاههای علما درباره ادوار

درباره ادوار، دیدگاههایی وجود دارد که آنها را بدون نقد و بررسی به اختصار ذکر کرده و نظر علامه را در پایان بیان می کنیم.

1)اخوان الصفا می گويندکه: افلاك را در حول و اطراف اركان اربعه، ادوار زيادى است كه بحساب نيايد و ادوار آنها را كوره اى است و هر يك از كواكب را در ادوار و اكوار خود قراناتى است كه در هر كور و دورى در عالم كون و فساد حوادثى پديد آيد كه بحساب نيايد.[50] اخوان الصفا ادوار را پنج تا می داند و آنها را نام می برد؛ ادوار كواكب سياره، ادوار مراكز افلاك تداوير در افلاك حامله، ادوار افلاك حامله در فلك بروج، ادوار كواكب ثابته در فلك بروج و ادوار فلك محيط در اطراف اركان اربعه[51].

2) صاحب کتاب فرهنگ اسلامی مقصود اوليه از ادواررا، دوران و حركات مستديره افلاك می داند.[52]

3) از نظر عرفا مراد از ادوار، گردش وجود است در مراحل كمالات ممكن خود و عودت آن بسوى مبدأ المبادى.[53]

4) صدرا این اصطلاح را باين معنى گرفته‏اند كه موجودات عالم بعد از طى مدارج كمال و سير وجودى خود فانى شده و مجددا دور ديگري را آغاز مي كنند[54].

5)لاهيجى گويد: از اولین مرتبه موجودات كه خلق اول است تا آخر تنزلات كه مرتبت انسانى است و از مرتبت انسانى تا مرتبت الهيت كه نقطه آخرين دائره به اول آن متصل ميشود يك خط مستدير موهوم است كه از تجدد تعينات نقطه وحدت نموده مي شود و بر او خلق جهان گشته مسافر و بر اين خط مذكور خلق عالم مسافرند كه از بطون بظهور مى‏آيند و از ظهور به بطون مي روند.[55]

6) شيخ اشراق در تكرار اوضاع فلكي، همچنین در تكرار صور جسماني بدون تكرار تعلقات نفوس مفارقة، در حكمة الإشراق گفته است كه: و اعلم، أن نقوش الكائنات أزلا و أبدا محفوظة في البرازخ العلوية مصورّة، و هي واجبة التكرار...، یعنی نقوش كاينات ازلاً و ابداً، در افلاك محفوظ و مصوّرمی باشند و آثار آنها در اعيان واجب التكرار است[56].

7- محقق سبزواری درباره ادوار و اكوار در اسرار الحکم می گوید كه: كائنات در هر دوره واجب التّكرارند ، به اين معنى كه بعد از انقضاء هر دوره- كه سيصد و شصت هزار سال است- اشياء به امثال و اشباهشان عود مى‏كنند نه باعيانها، كه اعاده معدوم بعينه لازم می آید که اعاده معدوم بعينه محال است و همچنين تكرار به امثال است، نه باعيانها و اشخاصها كه لا تكرار فى التّجلى.. .[57] پس، چنانكه اوضاع به امثال رجوع كند ، لوازم اوضاع نيز به امثال رجوع كنند که عود شى‏ء، بمثله است، نه بعينه و شخصه تا محال لازم آید.[58]

8) بعضی از بزرگان سير موجودات را در مراحل وجودى خود از مبدأ وجود تا فناى محض ادوار مى‏نامند. و گاه اين اصطلاح را به اين معنى به كار برده‏اند كه موجودات عالم بعد از طى مراحل و مراتب كمال و سير وجودى خود فانى شده و مجددا دور ديگرى را آغاز مى‏نمايند[59].
و همانگونه که سابقاً بیان شد، نظر علامه حسن زاده درباره ادوار در این مقاله، همان باز(رتق) و بسته شدن(فتق) معدل النهار و منطقه البرج است ،که با هر بار بازو بسته شدن یک دوره شکل می گیرد.[60]


پیامدها و نتائج دحوالارض


عالم ، عالم تاثیر و تاثر است و از آنجا که هرامر ما فوقی در امر مادونش و بالعکس تاثیر می گذارد، اثرات خاصی هم با تعامل با همدیگر از خود نشان می دهند، از جمله اثراتی که از پیدایش دحوالارض با عرض عریض آن در عالم بدست می آید در ذیل ذکر می شود. البته بعضاً برخی از این پیامدها آنچنان عمیق و دقیق هستند که با فرض ثبوت این مبانی می توان به فهم بسیاری از مسائل دست پیدا کرد و همچنین تحولی در اندیشه معرفتی نسبت به عالم و حقایق موجود در آن ایجاد کرد.با این بیان، ما دراینجا به نتایج و پیامد های رتق و فتق به اختصار اشاره می کنیم، گرچه پیامدهای بسیار دیگری هم می توان بر آن افزود . لازم به ذکر است که در هر بخش از نتائجی که ذکر خواهد شد بحثهای کلیدی و گسترده ای می توان انجام داد، اما نگارنده در این مقاله در صدد بیان کلی نتائج می باشد، لذا از بیانات آنها صرف نظر می کنیم.
 

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
سلام علیکم
دوست عزیز وقتی مطلبی رو مرقوم می فرمایید که شماره پاورقی داره ،پاورقی های انها را هم ذکر بفرمایید تا منبع هم داشته باشه .
ممنون
 
بالا