[FONT="]از طرفي، ميان اعضاي مادي و روح نيز ارتباطي دو سويه و به صورت تأثيرپذيري روح از جسم و به عکس نيز وجود دارد. از اين رو، تمام عوالم داراي يک نقطه مرکزي ميباشند و آن وجود مقدّس امام عصر (عج) است. ارتباط وجود ممکنات با وجود ولي قطب جهان به حکم اخبار پيامبر(صلي الله عليه وآله)و ائمّه اطهار(عليهم السلام) ثابت است[/FONT][FONT="].
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) ميفرمايند: «لا يزال هذا الدين قائماً الي اثني عشر فاذا مضوا ساخت الارض باهلها»;1 همواره اين دين بر پا خواهد بود تا دوازده نفر; پس وقتي که آن دوازده نفر درگذشتند، زمين اهل خود را فرو خواهد برد.
همچنين اميرالمؤمنين(عليه السلام) ميفرمايند: «الا انّ مثل آل محمد(عليهم السلام)کمثل نجوم السماء اذا خوي نجمُ طلع نجمُ»;2 آگاه باشيد که به تحقيق مثل آل محمد(عليهم السلام) مثل ستارههاي آسمان است که هرگاه ستاره اي غروب کند ستاره اي ديگر طلوع ميکند.
نکته ديگر اينکه هر عالَمي مقدّمه عالم بعد و عالم کامل تر است. تمام اجزاي عالم امکان به سوي عالم کامل تر در حرکتند; مانند عالم جنين و دنيا و عالم دنيا و آخرت که هر کدام مقدّمه ديگري است.
هدف نهايي از عالم امکان وجود مخلوق اشرف است و سير همه ممکنات به سوي مخلوق کامل تر (حجت خدا) ميباشد که يا در مقام نبوت است يا در مقام امامت. به عبارت ديگر، وجود حضرت رسول اکرم و سيده نساءالعالمين و ائمه اثني عشر(عليهم السلام)مقصد اصلي خلقت است و ديگران گرچه نسبت به مادون خود کامل تر و علت هستند، طفيل وجود آن بزرگواران ميباشند و اين موضوع از روايات معتبر استفاده ميشود; چنان که اميرالمؤمنين(عليه السلام) ميفرمايد: «انّا صنائع ربّنا و الناس بَعدُ صنائع لنا»;3 ما تربيت يافتگان پروردگارمان هستيم و مردم پس از آن تربيت يافتگان ما هستند.
شيخ صدوق نيز از رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله) روايت نموده که آن حضرت فرمود: «يا علي لولا نحن ما خلق الله آدم و لا حواء و لا الجنة و لا النار و لا السماء و لا الارض»;4 اي علي، اگر ما نبوديم خداوند آدم و حوا و بهشت و جهنم و آسمان و زمين را خلق نمي کرد.
اما اينکه گفته شد وجود حضرات معصومان(عليهم السلام) هدف نهايي خلقت است، از قرآن کريم استفاده ميشود; آنجا که ميفرمايد
وَمَاخَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ)(ذاريات: 56)
عاليترين مرتبه عبادت و اطاعت ـ که نمايش کمال موجود ممکن است ـ همان است که از امام صادر ميشود و با توجه به اينکه عبادت ديگران (جن و انس) بايد در خط عبادت امام و پيروي از او باشد تا از شرک و انحراف حفظ شود، پس امام مقصود اصلي خلقت خواهد بود.
ارتباط و نياز مخلوقات به امام مانند ارتباط آفرينش آنچه در زمين است با آفرينش آدم و بني آدم است و به همين دليل است که تشکيل جامعه اي که در آن ستم مفهومي نداشته باشد و ستمگر بر سرنوشت مردم آن مسلط نباشد، دغدغه بشر از گذشته تاکنون بوده است.
از آن رو که اولين بار مسئله مهدويت در کتابهاي آسماني مطرح شده است، تجليّات اين انديشه را بايد در آنجا جستجو کرد. خوشبختانه هنگامي که به اديان آسماني مراجعه ميکنيم کتب آسماني را سراسر اميد و سرشار از نويدهاي بهروزي مييابيم.
در عهدين، اميد بستن به جهاني روشن و نوراني که در آن آدمي بر همه خواستهاي خود کامياب و از گناهان پاک شود و از همه دلبستگيهاي مادي و جلوههاي زشت آن رهايي يابد و به وجود منجي که برآورنده آرزوها و نيازهاست ايمان بياورد، آشکارا ديده ميشود.
فرقههاي يهود و نصارا در انتظار ظهور موعود و منجي جهان، که عدالت واقعي را در آخرالزمان در سراسر جهان برقرار نمايد، به سر ميبرند. البته نجات دهنده واقعي، خداوند قادر و عالِم بر همه چيز است.
در اشعياء نبي ميگويد: زيرا من يهوَه خداي تو و قدوس اسرائيل نجات دهنده تو هستم.5
در مزامير ميگويد: تنها اوست که ميتواند اميد آدميان را برآورده سازد و آنان را از گناه برهاند و در سختي ها ياري کند.6
در اشعياء نبي ميگويد: زيرا که شريعت من از من صادر ميشود و داوري خود را بر قرار ميکنم تا قوم ها را روشنايي بشود. عدالت من نزديک است و نجات من ظاهر شده، بازوي من قوم ها را داوري خواهد نمود. جزيره ها منتظر من شده، به بازوي من اعتماد خواهندکرد.7
نتايج:
1. خير را فقط به خداوند نسبت ميدهد، نجات دهنده واقعي خداست;
2. او تنها اميد و ملجأ انسان ها و ياري کننده بندگان است;
3. خداست که ميتواند انسان ها را مورد مغفرت قرار دهد و دين بايد از سوي خداوند باشد.
اين نوشتار به بررسي و مقايسه مقوله «مهدويت و انتظار موعود» از منظر کتاب مقدّس (عهدين) و اسلام ميپردازد.
نجاتدهنده کيست؟
از روزگاران ديرين در کتب اديان و سخنان حکيمان سخن از آينده اي درخشان به ميان آمده که پليدي ها رخت برخواهند بست و صالحان وارث زمين خواهند شد و اصولا اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجي (فتوريسم) عقيده اي است که در کيشهاي آسماني يهود، زرتشت و مسيحيت (در سه مذهب عمده آن: کاتوليک، پروتستان و ارتدوکس) و مدعيان نبوت عموماً و دين مقدس اسلام خصوصاً، به مثابه يک اصل مسلم قبول شده است و درباره آن مباحث تئوريک مذاهب آسماني کاملا شرح و بسط داده شده است.8
در ذيل، به چند بشارت به نقل از کتب مزبور بسنده ميکنيم:
بر مبناي اعتقادات يهوديان، حضرت مسيح (ماشيح)9است که جهان درخشان و با شکوه آينده را ميسازد و اعتقاد گروهي از يهوديان اين است که ظهور مسيح و فعاليت او براي بهبود بخشيدن وضع جهان و تأمين خواست ها و نيازهاي مردمان بخشي از نقشههاي خداوند در آغاز آفرينش بوده است و وجود منجي جهان پيش از آفرينش کائنات به ذهن خداوند خطور کرده است. در عهد جديد نجات دهندگي به عيسي(عليه السلام)نسبت داده شده است; زيرا او مأمور شده است که امت خويش را از گناه نجات بخشد.
در انجيل متي ميگويد: او پسري خواهد زاييد و نام او را عيسي خواهي نهاد; زيرا که او امت خويش را از گناهانشان خواهد رهانيد.10
در انجيل يوحنا ميگويد: زيرا خود شنيده و دانسته ايد که او در حقيقت مسيح و نجات دهنده عالم است.11
به اعتقاد همه يهوديان، نجات دهنده انساني است همانند ديگران که از سوي خداوند مأمور انجام وظيفه خاصي شده است.
تِلمود در هيچ جا به اين اعتقاد که ماشيح ممکن است يک ناجي و موجود فوق انساني باشد اشاره نمي کند،12 بلکه او را انساني ميداند که برخوردار از جبروت خدايي است و جهان را با نور خويش روشن خواهد کرد.
در اشعياء نبي ميگويد: بار ديگر آفتاب در روز نور تو نخواهد بود و ماه با درخشندگي براي تو نخواهد تابيد; زيرا که يهوَه نور جاوداني تو و خدايت زيبايي تو خواهد بود.13
در يوئيل نبي ميگويد: واي بر آن روز; زيرا روز خداوند نزديک است.14
در اشعياء نبي ميگويد: برخيز و درخشان شو; زيرا نور تو آمده و جلال خداوند بر تو طالع گرديده است.15
در اينکه منجي موعود چه کسي است اختلاف نظر وجود دارد. برخي منجي آخرين را داود ميشمارند و گروهي او را از خانواده داود و گروهي ميگويند که خداوند در پايان جهان داود ديگري را براي نجات مردم ميفرستد. هرچند در اين مورد اختلاف نظر وجود دارد، ولي نکته حايز اهميت اين است که هر دو گروه مسيحيت و يهود در انتظار نجات بخشي جهان توسط انساني که از قدرت الهي بهره مند شده باشد به سر ميبرند.
در حيقوق نبي ميگويد: اگرچه تأخير نمايد، برايش منتظر باش; زيرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد نمود.16
در اشعياء نبي ميگويد: اما آناني که منتظر خداوند ميباشند قوت تازه خواهند يافت و مثل عقاب پرواز خواهند کرد، خواهند دويد و خسته نخواهند شد.17
در جاي ديگر ميگويد: خوشا به حال کساني که منتظر او باشند.18
در رساله عبرانيان ميگويد: همچنين مسيح نيز چون يک بار قرباني شد تا گناهان بسيار را رفع نمايد بار ديگر بدون گناه براي نجات کساني که منتظر او ميباشند ظاهر خواهد شد.19
نتايج:
1. نجات بشريت به ياري خداوند به دست انساني الهي صورت ميگيرد;
2. همه انسان ها بايد در انتظار منجي بشريت باشند;
3. منتظران نزد خداوند مقامي بالا دارند.
بنابراين،مذهب انتظار که در تمام اديان مشاهده ميشود خاص مسلمانان نيست و يک فلسفه مثبت است و اين به خوبي نشان دهنده هدفداري افعال الهي است، اما تفاوت اديان گذشته با اسلام در اين است که انتظار مسلمانان يک عامل روحي و فکري و حرکت آفرين است.
از منظر اسلام، هدف از خلقت که شناخت و بندگي خداي متعال است، در مقام عمل و تحقق در يک کلمه خلاصه ميشود و آن معرفت امام عصر ميباشد; و تنها کسي به هدف از آفرينش خود رسيده است که به اين مرتبه نائل شده باشد.
[/FONT]