[h=2]پيشگوئى جالب امير المؤمنين عليه السّلام[/h]
از «امام باقر عليه السّلام» روايت شده كه فرمود: وقتى امير المؤمنين عليه السّلام تصميم به تعقيب خوارج گرفت، مردم را به سوى نهروان ترغيب نمود، و دستور داد در ميدان شهر جمع شوند «شبث بن ربعى» و «اشعث كندى» و «جرير بن عبد اللَّه بجلى» و «عمرو بن حريث» از شركت در آن سرباز زدند و از امام على عليه السّلام به ظاهر اجازه خواستند، كارهاى شخصى [h=2][/h]خود را انجام دهند و بعد به او ملحق گردند؟ امام عليه السّلام در پاسخ به آنها فرمود: قصد كار زشتى داريد، سوگند به خدا از روى نياز از جنگ تخلف نمىكنيد، بلكه مىخواهيد به سفرى تفريحى برويد و فرمان بدهيد و خود بنشينيد و تماشا كنيد و از راه كناره بگيريد، آنگاه سفره را در مقابل رويتان پهن كرده و از طعامتان بخوريد؟! پس از آن سوسمارى از آنجا عبور مىكند، شما هم به نوجوانان خود، دستور مىدهيد آن را آشكار كنند و نزد شما بياورند، در آن هنگام است كه شبانه از زير بار بيعت من خالى مىكنيد و (در حقيقت) با آن حيوان بيعت مىكنيد و او را پيشواى خود قرار مىدهيد؟!
______________________________
(1) از روايت معلوم مىشود كه اين افراد امام عليه السّلام را در آن سفر و در مجلس خود مورد تمسخر قرار دادهاند (م).
بدانيد كه من از برادرم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه مىفرمود: در روز قيامت، منادى ندا سر مىدهد و مىگويد: اى مردم هر كسى با پيشوايى كه براى خود در دنيا گرفته، خلوت كند! چه كسى در آن روز صورتش از شما زشتتر است؟ زيرا شما با برادر پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و پسر عمّ و دامادش، نيرنگ به كار مىبريد، و پيمانش را مىشكنيد، پيمانى كه خدا و پيامبرش صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر گردنتان نهاده، لذا در روز رستاخيز در حالى كه سوسمار پيشواى شماست، محشور مىشويد كه مصداق كلام خداست:
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ؟: روزى كه هر كسى را با پيشوايش فرا مىخوانيم.
عرض كردند: يا امير المؤمنين عليه السّلام ما قصدى جز انجام كارهاى ضرورى نداريم و سپس به شما مىپيونديم؟
آنگاه امام عليه السّلام از آنها جدا شد، و مىفرمود: مرگ بر شما، سوگند به خدا، همان چيزى كه گفتم واقع مىشود و جز سخن حق نگفتم.
امام عليه السّلام به راه خويش ادامه داد، تا به مدائن رسيد، و بعد به «خورنق» رفت.
آن گروه نيز به راه خود رفتند و در همان موضع به خوردن غذا و شراب مشغول شدند، چنان كه امام عليه السّلام پيشبينى كرده بود، سوسمارى از آنجا مىگذشت و غلامانشان آن را گرفتند، و نزدشان آوردند، و بيعت با امام عليه السّلام را لغو كردند، و آن حيوان را پيشواى خود خواندند و گفتند: بيعت با تو و على عليه السّلام براى ما تفاوتى ندارد، بلكه تو نزد ما، از او محبوبترى و با آن حيوان بيعت كردند.
لذا پيشبينى امام عليه السّلام محقق گشت و آن گروه مصداق آيه
______________________________
(1) سوره اسراء/ 71.
بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا: ستمكاران چه بد بدلى گرفتند.
پس از چندى به امام عليه السّلام ملحق شدند، و حضرت به آنها فرمود: اى دشمنان خدا و پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام كارى كه پيشبينى كردم، انجام داديد؟
عرض كردند: نه يا على عليه السّلام.
فرمود: خدا شما را با پيشوايتان محشور مىكند؟ گفتند: در آن صورت رستگارشدهايم، و خوشحاليم كه با شما محشور مىشويم؟ امام عليه السّلام فرمود:
گويا مىبينم كه آن حيوان در پيشاپيش شماست و به سوى آتش مىرويد؟ در پاسخ سوگند خوردند كه، ما كارى نكردهايم؟
وقتى ديدند امام عليه السّلام سخن آنها را ردّ مىكند، از در پشيمانى ظاهرى داخل شده و از حضرت خواستند كه بر ايشان طلب مغفرت كند، امام عليه السّلام نپذيرفت فرمود: شما به راهى كج رفتهايد و با پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم دروغ گفتهايد، در حالى كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم داستان شما را از جبرئيل، و او از خدا، برايم روشن كرد، و بعد فرمود: اگر در آن روزگار، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم با منافقين روبرو بود، امروز شما هم گروهى از منافقين هستيد، و بدانيد كه حبيبم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: كه شما اى شبث و عمرو، و محمد فرزند تو، فرزندم امام حسين عليه السّلام را مىكشيد، و واى بر كسى كه، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و فاطمه دخت او، دشمنش باشد.
(مدتها گذشت و تحولاتى در جهان اسلام صورت گرفت و) چنانچه در تاريخ آمده، در هنگامى كه امام حسين عليه السّلام به كربلا رسيد، همين افراد براى جنگ با او، از كوفه روانه نينوا شدند و در قتل امام عليه السّلام شركت
داشتند و اين حديث يكى از دلايل امامت امير المؤمنين عليه السّلام است كه پيش از وقوع، از آن خبر داده است.
______________________________
(1) سوره كهف/ 50، ستمكاران چه بد بدلى گرفتند.
إرشاد القلوب / ج2، ص: 131
از «امام باقر عليه السّلام» روايت شده كه فرمود: وقتى امير المؤمنين عليه السّلام تصميم به تعقيب خوارج گرفت، مردم را به سوى نهروان ترغيب نمود، و دستور داد در ميدان شهر جمع شوند «شبث بن ربعى» و «اشعث كندى» و «جرير بن عبد اللَّه بجلى» و «عمرو بن حريث» از شركت در آن سرباز زدند و از امام على عليه السّلام به ظاهر اجازه خواستند، كارهاى شخصى [h=2][/h]خود را انجام دهند و بعد به او ملحق گردند؟ امام عليه السّلام در پاسخ به آنها فرمود: قصد كار زشتى داريد، سوگند به خدا از روى نياز از جنگ تخلف نمىكنيد، بلكه مىخواهيد به سفرى تفريحى برويد و فرمان بدهيد و خود بنشينيد و تماشا كنيد و از راه كناره بگيريد، آنگاه سفره را در مقابل رويتان پهن كرده و از طعامتان بخوريد؟! پس از آن سوسمارى از آنجا عبور مىكند، شما هم به نوجوانان خود، دستور مىدهيد آن را آشكار كنند و نزد شما بياورند، در آن هنگام است كه شبانه از زير بار بيعت من خالى مىكنيد و (در حقيقت) با آن حيوان بيعت مىكنيد و او را پيشواى خود قرار مىدهيد؟!
______________________________
(1) از روايت معلوم مىشود كه اين افراد امام عليه السّلام را در آن سفر و در مجلس خود مورد تمسخر قرار دادهاند (م).
بدانيد كه من از برادرم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه مىفرمود: در روز قيامت، منادى ندا سر مىدهد و مىگويد: اى مردم هر كسى با پيشوايى كه براى خود در دنيا گرفته، خلوت كند! چه كسى در آن روز صورتش از شما زشتتر است؟ زيرا شما با برادر پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و پسر عمّ و دامادش، نيرنگ به كار مىبريد، و پيمانش را مىشكنيد، پيمانى كه خدا و پيامبرش صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بر گردنتان نهاده، لذا در روز رستاخيز در حالى كه سوسمار پيشواى شماست، محشور مىشويد كه مصداق كلام خداست:
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ؟: روزى كه هر كسى را با پيشوايش فرا مىخوانيم.
عرض كردند: يا امير المؤمنين عليه السّلام ما قصدى جز انجام كارهاى ضرورى نداريم و سپس به شما مىپيونديم؟
آنگاه امام عليه السّلام از آنها جدا شد، و مىفرمود: مرگ بر شما، سوگند به خدا، همان چيزى كه گفتم واقع مىشود و جز سخن حق نگفتم.
امام عليه السّلام به راه خويش ادامه داد، تا به مدائن رسيد، و بعد به «خورنق» رفت.
آن گروه نيز به راه خود رفتند و در همان موضع به خوردن غذا و شراب مشغول شدند، چنان كه امام عليه السّلام پيشبينى كرده بود، سوسمارى از آنجا مىگذشت و غلامانشان آن را گرفتند، و نزدشان آوردند، و بيعت با امام عليه السّلام را لغو كردند، و آن حيوان را پيشواى خود خواندند و گفتند: بيعت با تو و على عليه السّلام براى ما تفاوتى ندارد، بلكه تو نزد ما، از او محبوبترى و با آن حيوان بيعت كردند.
لذا پيشبينى امام عليه السّلام محقق گشت و آن گروه مصداق آيه
______________________________
(1) سوره اسراء/ 71.
بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا: ستمكاران چه بد بدلى گرفتند.
پس از چندى به امام عليه السّلام ملحق شدند، و حضرت به آنها فرمود: اى دشمنان خدا و پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و امير المؤمنين عليه السّلام كارى كه پيشبينى كردم، انجام داديد؟
عرض كردند: نه يا على عليه السّلام.
فرمود: خدا شما را با پيشوايتان محشور مىكند؟ گفتند: در آن صورت رستگارشدهايم، و خوشحاليم كه با شما محشور مىشويم؟ امام عليه السّلام فرمود:
گويا مىبينم كه آن حيوان در پيشاپيش شماست و به سوى آتش مىرويد؟ در پاسخ سوگند خوردند كه، ما كارى نكردهايم؟
وقتى ديدند امام عليه السّلام سخن آنها را ردّ مىكند، از در پشيمانى ظاهرى داخل شده و از حضرت خواستند كه بر ايشان طلب مغفرت كند، امام عليه السّلام نپذيرفت فرمود: شما به راهى كج رفتهايد و با پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم دروغ گفتهايد، در حالى كه پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم داستان شما را از جبرئيل، و او از خدا، برايم روشن كرد، و بعد فرمود: اگر در آن روزگار، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم با منافقين روبرو بود، امروز شما هم گروهى از منافقين هستيد، و بدانيد كه حبيبم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: كه شما اى شبث و عمرو، و محمد فرزند تو، فرزندم امام حسين عليه السّلام را مىكشيد، و واى بر كسى كه، پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و فاطمه دخت او، دشمنش باشد.
(مدتها گذشت و تحولاتى در جهان اسلام صورت گرفت و) چنانچه در تاريخ آمده، در هنگامى كه امام حسين عليه السّلام به كربلا رسيد، همين افراد براى جنگ با او، از كوفه روانه نينوا شدند و در قتل امام عليه السّلام شركت
داشتند و اين حديث يكى از دلايل امامت امير المؤمنين عليه السّلام است كه پيش از وقوع، از آن خبر داده است.
______________________________
(1) سوره كهف/ 50، ستمكاران چه بد بدلى گرفتند.
إرشاد القلوب / ج2، ص: 131