ایستاده ای چند قدم آن طرفتر
و پیوسته مراقبم هستی
دائم نگاهم میکنی تا مبادا زمین بخورم ، مبادا از تو دور شوم ، مبادا تو را گم کنم
دائم نگاهم میکنی
ومن
سرگرم بازیهای کودکانه خویش
به همه چیز مشغولم
جز تو ...
فقط هربار که زمین میخورم و دستم را میگیری
احساس میکنم
چقدر شیرین است
حس پدر داشتن...