مدعيان دروغين مهدويت در طول تاريخ چه کساني بودند؟»♥♥♥

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
از جمله مسائلي که ثابت مي کند داستان مهدويت و ظهور يک مصلح غيبي از موضوعات مسلمي بوده که مسلمانان بدان اعتراف داشته اند اين است که عده اي در طول تاريخ خود را به عنوان مهدي موعود قالب مي کردند. و عده اي هم اگر چه خودشان ادعايي نداشته اند، ليکن گروهي از عوام، از روي ناداني و شدت گرفتاري و يا از روي غرض، آنها را مهدي موعود پنداشته و مهدويت را در واقع به ايشان تحميل مي نمودند.
حال مي پردازيم به ذکر اسامي مهدي هاي باطل و دروغين در طول تاريخ:



1- ابو اسحق ابو عبيده ثقفي، که به نام خونخواهي حسين به کمک ابراهيم بن اشتر قيام نمود و محمد حنفيه را که چهارمين فرزند حضرت علي (ع) بود (متولد سال 16 و متوفي سال 81) در قبه زمزم، که محبس ابن زبير بوده، نجات داده و پس از او، مدعي مهدويت شد و محمد حنفيه را امام مي دانست چندين مسلک پس از فوت محمد حنفيه پديدار گشت تا بالنتيجه در سال 67 به دست مصعب بن زبير کشته شد. شهرستاني نوشته او کيساني مذهب بوده پس از آن زبيري و سپس شيعه گرديد.


2- فردوسي مي گويد: پس از آنکه کيخسرو جهان را از دشمن پاک ساخت، روي به عبادت آورد و از خداوند درخواست کرد که او را از زمين برگيرد. آنگاه جهان را به لهراسب داده و خود با افسران ارشد به جانب کوه روان شد. پيروانش او را زنده مي دانند که روزي قيام کند و ظهور نمايد. آنگاه فردوسي فرمايد:
خردمند از اين کار خندان شود
که زنده کسي پيش يزدان شود


3- پيروان محمد حنفيه، که از ميان آنان دين مزدکيه، حارثيه، هاشميه، خرميه و کيسانيه پيدا شده و به خرافاتي معتقدند در مروج الذهب مسعودي و ابن خلکان و ملل و نحل شهرستاني ص 112 داستان آنها مسطور است.


4- ابو الحسن زيد بن علي (ع)، که از بزرگان حکما بوده، خلفاي اموي را به حق نمي دانست؛ لذا بر خلاف آنها قيام نموده و به طرف کوفه روان گرديد. چهار هزار تن گرد او جمع شدند و با حاکم عراق که در آن هنگام يوسف بن عمر بود به جنگ برخاست، او را کشته و بدنش را دفن کردند. هشام گفت تا جسد زيد را بيرون آورده برهنه مصلوب سازند و چنين کردند. پس از آنکه هشام مرد، وليد بن عبدالملک دستور داد تا جسد زيد را که سالها به دار مانده بود آتش زدند و خاکسترش را به باد دادند.
اين واقعه را در سال 121 و بعضي 122 هجري نوشته اند.
پيروان زيد، اطراف يحيي و فرزندش را گرفته و يحيي در خراسان قيام کرده و در جوزجان کشته شد. آنگاه پيروانش به فرق مختلفه تقسيم شدند که از آن جمله اند: رافضيه و زيديه مشهورترين آنها هستند که قائل به مهدويت و منتظر ظهور زيد مي باشند.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
5- ابو العباس سفاح، پس از فوت محمد حنفيه، با ابو هاشم در سال 98 ملاقات کرد و چون هاشم فرزندي نداشت، گفت امر خلافت با محمد بن عباس است و پس از او پسرش ابراهيم وصيت نمود و او مردي شجاع و دلير بوده و مردم با او در کوفه سال 104 بيعت کردند و او را به مسجد آوردند خطبه به نام او خواندند و با او نماز گذاردند و او را به مهدويت ستودند.


6- ابو مسلم امين آل محمد، معروف به ابو مسلم خراساني، از مردان شجاع، دلير و کاردان و منشأش کوفه بود. داعيان عباس او را به سال 127 ديدند و پسنديدند و ابو العباس او را «سياه پوش» مي گفتند. او در جنگ با سفاح در سال 137 کشته شد و تاريخ مفصل او را اکثر مورخين در نقل خلافت امويان به عباسيان نوشته اند.


7- ابن مقنع، نقابدار خراسان هشام بن حکيم که پدرش از مردم بلخ بود و چون مقنعه اي از زربفت بر روي منحوس خود مي انداخت وي را مقنع مي گفتند. از يک چشم نابينا بود، در تمام علوم غريبه از شعبده، نيرنجات، طلسمات و کيميا مهارت کامل داشت. در سال 140 وزارت عبد الجبار امير خراسان را گرفت و بعد در مرو بساط پيامبري گسترد و تا سال 163 چهارده سال به عيش و عشرت پرداخت و داعيان او به اطراف رفته، او را تبليغ مي نمودند؛ آخر الامر خود را در تنور پر آتشي چنان سوزاند که اثري از وي نماند. پيروانش او را زنده مي دانند و گويند به آسمان عروج کرده روزي ظهور مي نمايد.


8- ابو محمد عبد الله مهدي، در آفريقا، که با يهود سازش داشت و در بدايت امر زاهد و پرهيزکار بود. اين مهدي معاصر با مکتفي عباسي بود، وي جنگهاي بسيار کرد و در سال 280 داعيان خود را به مغرب فرستاد و چون به يمن رفت دعوي مهدويت نمود و لقب «القائم» به خود گرفت و سکه حجة الله زد. در سال 297، در روز جمعه، خود را به نام مهدي خواند و لقب امير المؤمنين بر خويش نهاد، و در سال 344 وفات کرد. اين مهدي در آفريقا کارش بالا گرفت و پيروانش بسيار گشتند.


9- حاکم بامر الله، که در سال 386 به خلافت رسيد، در سن يازده سالگي همانند ديوانگان بود و احکام عجيبي صادر مي نمود؛ مثلا مدتي مردم را امر کرد بر در و ديوار مسجد و معابد و خيابانها به خلفا و صحابه دشنام بنويسند، زماني فرمان داد زنان حق ندارند از خانه بيرون آيند و براي رفع احتياجات آنان کالاي مورد نياز را درب خانه ها ببرند و با ظرفي دسته دار مانند بيل داخل خانه کنند، اگر مطابق ميل زنان شد، به جاي آن وجهش را بگذارند. کفاشان را منع کرد ديگر کفش براي زنان ندوزند به اين وسيله زنان 7 سال در زندان خانه بودند، بالاخره در حرکت از مصر به وسيله چهارپايي مفقود شد پس از مدتي لباس پاره خون آلود او را يافتند، پيروانش چنان گمان نمودند که به آسمان عروج کرده است. او در بدو امر دعوي مهدويت نمود و آخر الامر مدعي الوهيت گرديد.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
10- ابو عبد الله مغربي، متوفي به سال 524 که در مغرب اقصي در سال 522 دعوي مهدويت نمود و جنگهاي مهمي نمود و کارش بسيار بالا گرفت، تولدش 485 بود.

11- مهدي سوداني، تولدش در سال 1848 ميلادي بود و قتلش در سال 1885 پس از جنگهاي بسيار دعوي مهدويت کرد، در سال 1881 در رشته تصوف در آمد، در سال 1881 قيام کرد و خرطوم را گرفت، کم کم تمام سودان را به تصرف آورد و چهار جانشين معين نمود.


12- عباس الريفي، از اهل ريف مغرب اقصي بوده بين سال 690 و 700 در آن حدود دعوي مهدويت نمود و فتنه عظيمي بر پا کرد.

13- الرجل الجبلي، گويا نامش عبدالله بوده در جبل خروج کرد و قريب سه هزار نفر با او بيعت نمودند و مدعي مهدويت گرديد، خروج وي در سال 717 بوده است.

14- توزري مردي بود از اهل توزر از بلاد تونس در ايام دولت طائفه مدينيه، در مغرب خروج و دعوي مهدويت نمود و در حصن و قلعه ماسا که از قلاع محکمه سوس اقصي است، متحصن گرديده و بالاخره او را مصامده به قتل رسانيدند. چنانکه شکيب ارسلان در تعاليق خود بر «المحاظرات» مي نويسد.

15- الرجل الطرابلسي، در نواحي طرابلس خروج نموده و ناپلئون (بناپارت) بين دمنهور و رشيد با او محاربه و او را به قتل رسانيد: شکيب ارسلان.

16- السيد محمد الجونپوري الهندي، ولادت او سنه 847، و در سنه 910 بمرد. پدرش سيد خان اويسي و مادرش بي بي اخا ملک بود. وي در سنه 901 دعوي مهدويت نمود و خلق کثيري با او بيعت کردند از جمله سلطان حسين حاکم داناپور. تاليفاتي دارد از جمله شواهد الولايه، مطلع الولايه، تذکره الصالحين، بار امانت و غيره، که اينها را حقير ديده و مطالعه کرده ام و از آنها معلوم مي شود که شياد طراري بوده است. الغرض طايفه جونپوريه تا امروز در سند و گجرات و بدلي زياد و همه معتقد به مهدويت سيد محمد هستند و بعضي از محققين منکر سيادت او هستند.

17- سيد محمد مشهدي، از اهالي مشهد مقدس بوده و در زمان «فرخ سير»، از سلاطين هند، ابتدا دعوي مهدويت نموده و فرخ سير نيز با او بيعت نمود. سپس از نفوذ امر، پا به بالاتر گذارده مذهبي به نام «خفشاني» احداث نموده و دعوي وحي و نبوت کرد. وي کتبي تاليف نمود که حاوي الفاظ مهمله و بي معني است. مشهورترين کتاب او «قوزه مقدسه» است که حقير آن کتاب را ديده ام، بلکه از عقايد آن ظاهر مي شود که مدعي بوده من محسن سقط شده و مادرم حضرت صديقه طاهره است. به هر حال نمازي ترتيب داد رو به جهات سته، يعني چند کلمه رو به بالا و آسمان و چند کلمه نظر به زمين و زير پا بايد خواند. اين جماعت را اعيادي است که اهم آنها «عيد الجشن» مي باشد و در روز هفتم ذي الحجه برگزار مي شود.

18- موسي کردي، مردي بود از اهالي کردستان، در زمان شاهخدا بنده دعوي مهدويت کرد و خدا بنده او را به قتل رساند.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
19- ابو الکرم داراني در بخارا خروج و دعوي مهدويت کرد و امر او قوت گرفت و امر به قتل تمام يهود و نصاراي بخارا کرد سپس تمام کشته شده و اموال آنها به غارت و يغما رفت، و تبعه او تا 60000 رسيد سپس جرماغون از ملوک مغول با او محاربه کرد و خود ابوالکرم و اصحابش به قتل رسيدند مگر قليلي از يارانش. او شعبده و بعضي از علوم غريبه را دارا بود.

20- شيخ علايي که در بادي امر نايب شيخ سليم عارف بوده سپس پا فراتر گذاشته و دعوي مهدويت نمود. مسکن او شهر بيانه از بلاد هند بود و در سال 955 وفات کرد.

21- عبدالله عجفي، روز جمعه 26 شهر صيام 1081، در مسجد الحرام دعوي مهدويت نموده و به قتل رسيد.

22- بنگالي، مردي بود از اهل بنگال هند در مسجد الحرام، که در ماه رجب 1203 دعوي مهدويت کرد و شريف مکه او را به قتل رسانيد.

23- محمد بن احمد سوداني، 1299 دعوي مهدويت نمود و خديو مصر او را به قتل رسانيد. حال او در تواريخ مشهور و معروف است.

24- شيخ سعيد يماني، ملقب به فقيه، 1256 در يمن دعوي مهدويت نمود و امام الهادي از ملوک و ائمه يمن او را به قتل رسانيد.

25- السيد محمد بن علي بن احمد الادريسي، در صيبا، به سال 1323 دعوي مهدويت نموده چنانچه شيخ عبد الواسع يماني نوشته وليکن آنچه از مطلعين شنيده ام آن است که او دعوي ننموده بلکه عوام معتقد به مهدويت او شدند

26- الشيخ شمس الدين محمد الفرياني بن احمد المغربي، در سنه 824 در جبال حميده در مغرب دعوي مهدويت نمود و فرياني منسوب به فريانه از بلاد مغرب است.

27- الشيخ المغربي، در سنه 950 دعوي مهدويت نموده شعراني او را ملاقات و مکالماتي با او نموده چنانچه در لطائف خود مي نويسد.

28- الرجل المصري، مردي بود از اهل مصر در زمان سلطنت الملک الکاول از ملوک ايوبيه خروج و دعوي مهدويت نمود. کاول او را به مراکش تبعيد کرد و در آنجا به قتل رسيد و سرش را بر دروازه نصب نمودند.

29-محمد بن عبدالله، نفس زکيه و حديث «اسمه اسمي و اسم ابيه اسم ابي» را تابعين او جعل نمودند

30- محمد قرماني، اسم اصلي او بابا اسحاق و از صوفيه بوده است، در زمان سلطان سليمان قانوني از ملوک آل عثمان سنه 637 در اناطولي دعوي مهدويت نمود. وي قتل نفس و غارت اموال بسيار کرد و بر آن بلاد مسلط شد، تا آنکه کيخسرو امير قونيه او را به قتل رسانيد.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
31- غلام احمد قادياني، اخيرا خروج و دعوي مهدويت نمود، يعني به تمام ملل عالم که منتظر کسي هستند، ادعا نمود من همان شخصي هستم که شما منتظر او هستيد، و به نصارا اظهار اينکه مسيح هستم، و به يهود اظهار اينکه نبي آخر الزمانم، و ياران او بسيار گرديد. و کتبي تاليف نموده که از جمله «حمامة البشري» در امامت است که يکي از علماء بر آن نقدي نوشته است.

32- ميرزا طاهر، مشهور به حکاک، اهل اصفهان و از تلاميذ و شاگردان حاج سيد کاظم رشتي، رئيس شيخيه بوده، او ابتدا در اصفهان حکاکي مي کرد و بعد به تهران منتقل و بعد به اسلامبول شده و در خط نسخ از يگانه هاي فن بوده است. در مسجد اياصوفيه به شغل خطاطي و حکاکي اشتغال داشته است. او که در زمان ناصر الدين شاه و عبد الحميد عثماني (سلطان ترکيه کنوني) مي زيسته، نامه اي به اين دو نوشت و خود را معرفي نموده که من از طرف تمام انبياء مبعوثم، و چون کار او بالا گرفت دعوي مهدويت کرد، و گويا او را در حدود سال 1300 مسموما کشته باشند، او تابعين بسياري پيدا کرد که آنها را طاهريه ناميد.

33- شيخ مهدي قزويني، مقيم کربلا، و از اصحاب حاج سيد کاظم رشتي، که دعوي مهدويت خود را پنهاني انجام مي داد به طوري که پس از وفات او معلوم شد وي تاليفاتي در اين زمينه دارد.

34- سيد محمد گجراتي هندي، از علما و عرفاي هند بوده و معاصر با علامه حلي، وي مردي اديب و عارف بود که در کجرات دعوي مهدويت نمود تا اينکه او را به قتل رساندند.

35- سيد محمدهمداني، مقيم هند، و از شاگردان شيخ احمد احسايي رئيس شيخيه بوده است. در ابتداي ورود به هند فقط کلمات شيخيه را ترويج مي نمود و بعدها دعوي مهدويت کرد. در سال 1277 از دنيا رفت.

36- سيد ولي الله اصفهاني، متولد هندوستان، شاگرد شيخ احمد احسايي، مقيم شهر بمبئي.

37- ميرزا حسن همداني، از شاگردان حاجي کريم خان، رئيس شيخيه بود. وي در ابتداي ورود به هند به ترويج کلمات و عقايد حاج کريم خان مشغول بود و بعدها دعوي مهدويت کرد.

38- غلامرضا شاه، معروف به مرکب ساز، که در سال 1340 وفات کرد. ديوان شعري دارد که چندان در نظر اهل شعر ارزشمند نيست.

39- سيد علي شاه هندي، از عرفا و مرتاضين هند، که سالهاي متمادي در صحن مطهر حضرت امير (ع) در حجره فوقاني بالاي درب طوسي، ساکن و خانقاه داشت و هميشه سر و پا برهنه بود. وي بعد از دعوي مهدويت، عده اي مريد پيدا کرد، ظاهرا در سال 1342 وفات کرد.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

40- هاشم شاه نور بخش، مقيم کشمير. در سال 1205 وفات کرد.

41- شيخ عبدالقدير بخارايي، در سال 900 در بخارا دعوي مهدويت نمود و امير بخارا او را به قتل رسانيد.

42- ميرزا بخلي، از اکابر علماي بلخ بوده که در سال 890 دعوي مهدويت کرد و بعد از مدتي به قتل رسيد. از آثار او ديوان شعر و کتابي در فضايل اهل بيت عليهم السلام است.

43- ملا عرشي کاشاني، مقيم اصفهان که در سال 850 دعوي مهدويت، بلکه کم کم دعوي نبوت کرد و بالاخره در سال 880 کشته شد. در بعضي مجامع قلمي نوشته اند که جسد او را پس از قتل سوزاندند.

44- سيد علي موسوي، از سادات مشعشعي هويزه بود. وي که مقيم هندوستان بوده پس از دعوي مهدويت به قتل رسيد.

45- ميرزا مشتاق علي شيرازي، در عصر کريم خان مي زيسته است. وي نيز دعوي مهدويت کرده و تاليفي در اين خصوص دارد.

46- با يزيد ترکماني، مقيم فونيه و معاصر سلطان سليمان قانوني بوده است. او نيز دعوي مهدويت کرده و تاليفاتي در زمينه قرآن و غيره دارد که در نهايت به قتل رسيد. (1).
البته پوشيده نيست که اشخاص ديگري چون سيد علي محمد باب، ميرزا يحيي ازل، حسينعلي عبدالبهاء و يوسف خواجه نيز ادعاي مهدويت کردند و مشروح حال آنها در کتابهاي مربوطه بسيار آمده است، که در واقع سياست خارجي استعمار آنها را تحريک نموده، و گرنه فرومايگي آنها مانند آفتاب آشکار شد.

و نيز امام صادق (ع) فرزندي داشت به نام «اسماعيل» که فرقه اسماعيليه منسوب به اوست. اين فرقه او را مهدي موعود دانسته و معتقدند که از دنيا نرفته است. در صورتي که امام صادق (ع) بعد از وفات اسماعيل جنازه او را براي جلوگيري از همين مساله به عده اي از مردم نشان داده بود.


پی نوشت:
(1). اديان و مهدويت، محمد بهشتي، ص 71، با تصرف در الفاظ.
 
بالا