کلیله و دمنه

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
کلیله و دمنه
کَلیله و دِمنه کتابیاست از اصل هندی که در دوران ساسانی به فارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شدهاست. نام آن از نام دو شغال با نامهای کلیله و دمنه گرفته شدهاست. بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد.
مجتبی مینوی درباره این کتاب می گوید: کتاب کلیله و دمنه از جمله آن مجموعههای دانش و حکمت است که مردمان خردمند قدیم گردآوردند و «بهرگونه زبان» نوشتند و از برای فرزندان خویش به میراث گذاشتند و در اعصار و قرون متمادی گرامی میداشتند، میخواندند و از آن حکمت عملی و آداب زندگی و زبان می آموختند.
کلیله و دمنه در واقع تألیفیاست مبتنی بر چند اثر هندی که مهمترین آنها پنجه تنتره (به سانسکریت पञ्चतन्त्र)به معنی پنج فصل و به زبان سانسکریت است. در روایات سنتی« برزویه مهتر اطبّای پارس» در زمان خسرو انوشیروان را مؤلف این اثر میدانند. نام پهلوی اثر کلیلگ و دمنگ بود. صورت پهلوی این اثر هم اکنون در دست نیست و در طول سالیان از بین رفته است. اما ترجمهای از آن به زبان سریانی امروز در دست است. این ترجمه نزدیک‏ترین ترجمه از لحاظ زمانی به تألیف برزویهاست.[SUP]∗[/SUP]
ترجمه از پهلوی به عربی
پس از اسلام ابن مقفع آن را به عربی ترجمه کرد ترجمهٔ ابن مقفع بسیار مقبول افتاد و مظهری از فصاحت در زبان عربی تلقی شد. ترجمهٔ ابن مقفع امروز موجود است امّا میان نسخ مختلف آن گاه تفاوتهای زیادی دیده میشود.
ابن ندیم درالفهرست کلیله و دمنه را در شمار «کتابهای هند در افسانه و اسمار و احادیث» آوردهاست و دربارهٔ آن گوید:
کتاب کلیله و دمنه هفده بابست- و گویند هجده باب بوده که عبدالله بن مقفع و دیگران آن را ترجمه کردهاند، و این کتاب به شعر هم در آورده شده، و این کار را ابان بن عبدالحمید بن لاحق بن عقیر رقاشی کردهاست و علی بن داود نیز آن را به شعر درآورده، و بشر بن معمده ترحمهای از آن دارد که پارهای از آن در دست مردم است. و من در نسخه دیدم که دو باب اضافه داشت و شاعران ایرانی این کتاب را به شعر درآوردهاند که از فارسی به عربی ترجمه شدهاست. و از این کتاب مجموعهها و منتخباتی است که ساخته گروهی مانند ابن مقفع و سهل ابن هارون و سلم رئیس بیت الحکمه.. است].ترجمهٔعربی ابن مقفع پایهٔ ترجمههای دیگر قرار گرفت و کتاب از عربی به فارسی ٰ یونانیٰ ترکیٰ اسپانیاییٰ روسیٰ آلمانی ترجمه شد.
[h=3]ترجمه از عربی به فارسی[/h]کلیله و دمنه چندین بار از عربی به فارسی دری برگردانده شدهاست. از جمله رودکی آن را به نظم درآورد اما امروز جز چند بیت پراکنده از آن باقی نماندهاست.
در قرن ششم هجری نصراله منشی(منشی بهرام شاه غزنوی) آن را به زبان فارسی ترجمه کرد. این ترجمه ترجمهای آزاد است و نصرالله هرجا لازم دانستهاست ابیات و امثال بسیار از خود و دیگران آوردهاست. ترجمهٔ نصرالله منشی همان ترجمهای است که از آن به عنوان کلیله و دمنه در زبان فارسی یاد میشود. گاه نیز آن را کلیله و دمنهٔ بهرامشاهی خوانند.
ترجمه دیگری که تقریبا مقارن با زمان نصرالله منشی صورت گرفته اما کمتر شناختهشدهاست توسط محمد بن عبدالله بخاری است که منشی دربار اتابکان موصل بود. برخلاف نصرالله منشی محمد بخاری به عبارتپردازی نپرداخته و کاملاً به متن اصلی وفادار ماندهاست. خود این موضوع را تصریح کردهاست[SUP][/SUP]
البته پس از رودکی و پیش از این دو تن نیز ترجمههای زیادی از این اثر صورت گرفته بود ولی هیچیک به دست ما نرسیدهاست. نصرالله منشی خود در دیباچهٔ ترجمهاش به این موضوع اشاره کردهاست.
آخرین تحریر کلیله و دمنه متعلق است به یک ادیب پارسیگوی هندی. نثر این اثر روان و صحیح است. علامی به این ترجمه نام عیاردانش دادهاست.
[h=3]ترجمه از سانسکریت به فارسی[/h]این نکته نیز جالب توجهاست که یکبار نیز به فرمان پادشاه ادبدوست هند اکبر شاه همایون کتاب پنجه تنتره مستقیماً از سنسکریت به فارسی ترجمه شدهاست. مسئول این ترجمه شخصی بود به نام مصطفی خالقداد عباسی. به گفتهٔ او «حکم شد که هرچه خشک و تر در آن کتاب باشد به همان ترتیب رقم نماید تا قدر تفاوت اصل سخن و ترتیب آن و زیادتی و نقصان ظاهر گردد.
[h=3]بازنویسی از فارسی به فارسی[/h]ملا حسین کاشفی در قرن دهم هجری تصنیفی (بازنویسیای) از روی کلیلهٔ بهرامشاهی ترتیب داد و نام اثر را انوار سهیلی گذاشت. بعدها شیخ عبدالکریم سودائی دستگردی این کتاب را به صورت منظوم در آوردکه این کتاب به همین نام بعد از انقلاب اسلامی ایران در سال۱۳۷۰ منتشر شد.
[h=2]بابهای کلیله و دمنه[/h]پیشتر گفتار ابن ندیم پیرامون بابهای کلیله و دمنه ذکر شد. در ترجمهٔ سریانیای که از روی متن پهلوی صورت گرفتهاست کلیله و دمنه ده باب است:[SUP]∗[/SUP]

  1. باب شیر و گاو
  2. باب کبوتر و طوقدار
  3. باب بوزینه و سنگپشت
  4. باب بیتدبیری
  5. باب موش و گربه
  6. باب بوم و زاغ
  7. باب شاه و پنزوه
  8. باب تورگ (شغال)
  9. باب بلاد و برهمنان
  10. باب شاه موشان و وزیرانش
در کلیله و دمنهٔ نصرالله منشی، در فصل مقدمهٔ ابن مقفع آمدهاست که کلیله و دمنه پانزده باب است و در اصل کتاب که متعلق به هندیان بودهاست ۱۰ باب بودهاست و پارسیان پنج باب دیگر به آن افزودهاند.[SUP]∗[/SUP] بابهای با اصل هندی به صورت زیر ذکر شدهاست:

  1. الأسد و الثَّور
  2. الفحص عن امر دمنة
  3. الحمامة المطوّقة
  4. البوم و الغربان
  5. الملک و الطّایر فَنزة
  6. السِّنَّور و الجُرَذ
  7. الاسد و ابن آویٰ
  8. القِرْد و السُّلَحْفاة
  9. الأسوارِ و اللَّبْوَة
  10. الناسک و الضَّیف
بابهای الحاقی پارسیان از قرار زیر است:

  1. برزویة الطبیب
  2. الناسَکَ و ابنِ عِرْس
  3. البلار و البراهمة
  4. السّائِحِ و الصّائِغ
  5. ابن المَلِک و أصحابِه
عبد الحسین زرینکوب در کتاب دو قرن سکوت از ابوریحان بیرون نقل میکند که:
چون ابن مقفع کلیله و دمن را از زبان پهلوی به تازی نقل کرد، بابِ برزویه را که در اصل کتاب نبود بر آن افزود تا در عقاید مسلمانان شک و تردید پدید آورد و آن را برایِ قبول آیین خویش، که دین مانی بود آماده سازدblockquote در ترجمهٔ بخاری بابهای تحریرهای مختلف در جدول زیر نشان داده شدهاند.
پنجه تنتره
کلیله و دمنهٔ
سریانی
کلیله و دمنهٔ
ابن مقفع
کلیله و دمنهٔ
نصرالله منشی
کلیله و دمنهٔ
محمد بخاری
جدایی دوستان
شیر و گاو
الاسد و الثور
الاسد و الثور
شیر و گاو
-
-
الفحص عن امر دمنة
بازجست کار دمنه
کار دمنه که کجار رسید
بهدستآوردن دوستان
کبوتر طوقدار
حمامة المطوقة
دوستی کبوتر و زاغ و...
کبوتر حمایلی و ...
جنگ بومان و زاغان
بوم و زاغ
البوم و الغربان
بوف و زاغ
کلاغان و بومان
ازدستدادن مزایای مکتسب
بیتدبیری (؟)
االقرد و الغیلم
بوزینه و باخه
حمدونه و سنگ پشت
نویسنده ی کلیکه و دمنه چه کسی بوده است ؟
کتاب کليله و دمنه و يا پنچه تنتره بدون ترديد يک اثر فرهنگي بزرگ است . اين کتاب در سر تا سر جهان و به تمامي زبان هاي مهم ترجمه و منتشر شده است و اساس کار در اغلب موارد مستقيم و يا غير مستقيم بر ترجمه اي عربي از اين کتاب استوار بوده است ترجمه عربي اين کتاب که گفته مي شود شاهکاري در ادبيات عرب نيز محسوب مي شود به قلم نابغه بزرگ ايراني ابن مقفع است او کتاب را در قرن هشتم ميلادي از زبان پهلوي(فارسي ميانه) به عربي بر گرداند
اين واقعيت تاريخي که نسخه پهلوي اين کتاب برگرداني از زبان مردم هند باستان بوده است قابل ترديد نيست ولي ازاصل کتاب و نام مولف و هم چنين زمان تدوين کتاب اطلاعي در دست نيست. در اين زمينه دانشمندان هندي و شرق شناساني بزرگ دست به جستجو زده اند ولي تلاش آن ها به دستاوردي قابل توجه منجر نشده است . شايد موثق ترين سخن همان است که گفته اند کتاب در فاصله زماني يکصد سال پيش و تا پانصد سال بعد از ميلاد تدوين شده است .
براي آن که خوانندگان به نکات مهم متعلق به اين کتاب حضور ذهن پيدا کنند، خلاصه سرگذشت کتاب را از دو دايره المعارف معتبر در پيوست به همين مقاله آورده ايم .
در اينجا فقط به بخشي از شرح لغت نامه دهخدا در مورد کتاب کليله اشاره مي کنيم :
((... حکايات پنجگانه نيز که «پنج تنتر» يعني پنج کتاب نام دارد تهذيبي است از مجموعه ٔ قديمي ديگري که بعقيده ٔ «هرتل » مستشرق آلماني بتوسط يک نفر برهمن در حدود سنه 300 م . تأليف شده است . يک نسخه از اين مجموعه يعني پنج تنتر بقول مشهور در عهد انوشيروان (531-579 م .) به دست ايرانيها افتاد و ايرانيها آن را با بعضي داستانهاي ديگر هندي از سانسکريت به پهلوي ترجمه کردند و از مجموع آنها کتاب کليله و دمنه را ساختند))
ازعبارت فوق به روشني استنباط مي شود که از اصل کليله و يا پنچه تنتره که ايرانيان به ترجمه آن به زبان پهلوي کوشيدند اطلاعي در دست نيست . قريب به همين مطلب، عبارت زير در دائره المعارف بريتانيکا آمده است:
ازکتاب اصلي که به سنسکريت بوده است همچنين از نويسنده آن اطلاعي در دست نيست و تنها چيزي که در مورد آن مي توان گفت اين است که اين کتاب در فاصله زماني يک قرن قبل از ميلاد تا پنج قرن پس از ميلاد تدوين شده است و در قرن ششم ميلادي به زبان پهلوي (فارسي ميانه ) به توسط يکي از پزشکان پادشاه ايران به نام برزويه ترجمه شده است.
clip_image002.jpg


چرا کليله را به هند نسبت ميدهند ؟
بديهي است که اولين حجت براي اين انتساب نقل حال از زبان برزويه است که درمقدمه عربي اين کتاب آمده و نيزدر حکايت مفصلي که شاهنامه از آن سخن مي گويد . اين که کتاب از زبان مردم هند بوده است و به پهلوي ترجمه مي شود و اين که برزويه از سفر هندوستان آن را به ارمغان آورده است .همه اين اطلاعات از زبان ايرانيان و در شرح حال اين اثر است وهمه جاي دنيا هم اين مطالب را درست انگاشته اند . در مقدمه کتاب کليله درهمه جا و به هرزبان که تنظيم شد ، ناشرين و يا مترجمين کتاب، نام برزويه طبيب و شاهنامه فردوسي و انوشيروان را به عنوان قديم ترين و مستند ترين اطلاعات از سر گذشت کتاب به خوانندگان آن عرضه مي کنند . نکته اي که در کانون توجه ما در اين مقاله است ترديد جدي در تعبير و چگونگي برداشت از همين اطلاعات است .
در زمان روي کار آمدن خسرو انوشيروان ، دوران امپراطوري گوپتا يعني عصر طلايي هـنـد به پايان خود مي رسد5 و اقوام ترک و هياطله به سر زمين هند يورش مي برند . برخورد خسرو انوشيروان با همسايگان شرقي فقط محدود به جنگ و صلح با مردماني است که ميان دو امپراطوري ايران و هند ، قبل از انوشيروان و پيش از پدر او فاصله انداخته اند . براي همگان روشن است که بخش طولاني و اعظم سلطنت خسرو انوشيروان معطوف به مرز هاي غربي ايران وصرف برخورد هاي سياسي و نظامي ومبادلات فرهنگي با روم شده است . شايد در هيچ نوشته اي معتبر جز نقل قول از ترجمه پهلوي کتاب کليله ،اشاره اي دال بر مبادله اي فرهنگي بين ايران و هند ديده نشده است. اين که در زمان انوشيروان سفيري فرهنگي از دربار ايران به امپراطوري هند مي رود ، فقط محدود به گماني بر خاسته از سر گذشت همان کليله و دمنه است که به اعتقاد نگارنده تا کنون درست تعبير نشده است وديگرمنابع تاريخي هم گواه ارتباطي از اين دست و يا نوعي ديگر، بين ايران و امپراطوري هند، در زمان انوشيروان نيست .
سوالي که مطرح مي شود اين است : حال که سابقه تبادل فرهنگي به شکل رسمي بين ايران و هند در زمان خسرو انوشيروان به چشم نمي خورد و سابقه اي روشن هم از کتاب وهم از مولف آن در کشور هـنـد شناخته نيست، نبايد خاستگاه کتاب را در جايي ديگر غير از هندوستان جستجو کرد؟ آن چه که از مبدا کتاب مي شنويم که همه از قول مترجمان ايراني است، آيا با تصوري اشتباه همراه نشده است ؟ آيا نمي توان پذيرفت که با توجه به حوزه گسترده زبان سنسکريت در عهد باستان که از مرز هاي هند فراتر مي رفت، اين کتاب خارج از محدوده هند و در فاصله اي بعيد از آن کشور و در جايي نزديک به ايران تدوين شده باشد؟
هندوان از مکتوبات عهد باستان خود به خوبي حفاظت نموده اند و کتب متعددي به زبان باستاني خود به يادگار دارند. ولي از اصل کتاب بسيار مهم شان (پنچه تنتره )، کتابي که به پهلوي برگردانده شد چرا نشانه اي را به دست نمي دهند ؟ اگر چه در فولکلورمردم هـنـد از دير باز نشانه هايي ازمحتواي اين اثر وجود داشت ولي نوشته هاي معتبرو قديمي هــنــد چرا اشاره اي به اين کتاب نمي کنند؟. اين مطلب وقتي عجيب تر به نظر مي رسد که مي بينيم در هيج جا مانعي مذهبي هم در کار نبود تا فراموش شدن کتاب مورد نظر را نتيجه امتناع مذهبي تصور کنيم .
حال بار ديگر اين سوال مطرح مي شود که آيا کليله کتابی متعلق به جایی در بيرون مرزهای هـند باستانی نیست ؟ آن جا که مردمش به سنسکریت سخن می گفته اند ولی منطقه اي بوده است تحت نفوذ و یا متعلق به امپراطوري ايران ، يعني همان جايي که نام مي بريم .
مازندران باستان
تلاش چند سال اخير نگارنده و پژوهش هاي او گوياي اين مطلب است که مردم مازندران باستان ،مهاجريني سنسکريت زبان يا زباني نزديک به آن از شمال هــنـد بوده اند که در قرون اوليه پيش از ميلاد و در زمان سلوکيان به مازندران کوچانده مي شوند. آن ها مردمي بسيار متمدن بشمار مي آمدند وبازرگانان و برنجکاران و دامداراني که به تدريج اساس حکومتي مستقل را براي خود نزديک دامغان و در حوزه تجن و سپس در مناطق وسيعي ازسواحل جنوبي درياي مازندران بر پا مي کنند1 . مي توان گفت به دليل سکونت مردمي هندو در مازندران و استيلاي آنان است که شاهنامه ابوالقاسم فردوسي در مواردي درياي مازندران را درياي هندوستان و البرز کوه را کوه هندو بر شمرده است و اين گمان گويي زماني دراز در عهد باستان رايج بود که مازندران نيزهندوستان بوده است .اين گونه نقل قول ها را فردوسي بر اساس اسنادي کهن و با رعايت امانت به نظم کشيده است .
پژوهشگري در مورد اين نکته يعني موسوم بودن مازندران به هند از سوي شاهنامه به درستي چنين مي نويسد :
در شاهنامه بارها از کوه البرز به نام کوه هندو و ازدرياي مازندران به صورت درياي هند و از مازندران به عنوان کشور هندوان نام برده شده است و آشکار ترين اشاره به اين مطلب در داستان طرد زال و باز يافتن او مشاهده مي شود"2
حال به سوال پيشين باز مي گرديم ،نکات تاريخي که تا کنون عنوان گرديد، گمان قبلي را که کليله از هندوستان آمده ، آيا تغيير نمي دهد ؟ آيا اين احتمال وجود ندارد که کليله در ايران و به دست مازندرانيان تدوين شده باشد3 ؟آيا سفير فرهنگي انوشيروان يعني کسي چون برزويه نمي توانست قبل از مرگ پدر انوشيروان يعني قباد و به هنگام حکمراني انوشيروان بريکي از ايالات ايران، به مازندران که در آن زمان خود به هندوستان اشتهار داشت سفر کرده چنين کتابي را دريافت کرده باشد ؟
مي توان تصور کرد قبل از به زير کشيده شدن حکومت مستقل و يا نيمه مستقل مازندران ، شخصي مانند برزويه سفري به مازندران داشته ، کتابي از خاندان کهن حاکمان آن را، که بر اساس پژوهش هاي اخير نگارنده اصالت هندو داشته اند و به سنسکريت نيز سخن مي گفته اند ديده و سپس کتاب و يا ترجمه پهلوي آن کتاب را به دربار انوشيروان انتقال داده است ؟
پس از سلوکيان مردم مازندران با گذشت زمان،به قومي بزرگ و پرجمعيت بدل مي شوند4 . طبق منابع تاريخي موثق که متفق القول عنوان مي کنند ، استقلال سياسي و فرهنگي اين مردم با پايان گرفتن سلسله اشکاني و روي کار آمدن اردشير بابکان، سر سلسله ساسانيان، و حتي پس از او و جانشينان اوهم پايان نمي گيرد . تا آن که ، کاوس و يا همان کيوس فرزند قباد ساساني در نيمه اول قرن ششم ميلادي و 92 سال پيش از هجرت پيامبر اسلام مرتکب تجاوزي خونين به مازندران مي شود و به دنبال قتل و غارت وحشيانه او است که استقلال سياسي و فرهنگي مردم مازندران، مردمي که نام ديوdeva5 براي آن ها لقب بزرگان بود ، پس از قريب به هشت قرن به پايان خود مي رسد6 . با وجود اين ، قرن ها بعد از اين فاجعه هنوز هم نشانه هاي جدي از سابقه رونق فرهنگي مردم مازندران نمايان است .مي بينيم که کتابي ديگر يعني کتاب ارزشمند مرزبان نامه در قرن دهم و يا يازدهم ميلادي به توسط مرزبان ابن رستم طبري و به زبان طبري(مازندراني) تنظيم شده است، اين کتاب نشانگر فرهنگ غني مردم مازندران و مهارت آن ها درامر کتابت به ويژه نوشتن داستان از زبان حيوانات است . کتاب مورد اشاره در قرن چهارده ميلادي(هفتم هجري) به توسط نويسنده اي فارسي زبان به نام سعدالدين وراويني به فارسي بازنگاشته شده است.
مرتبه بلند کتاب مرزبان نامه، باز گو کننده فرهنگ ريشه دار مردم مازندران است و از اين رو پديداري کتاب بزرگي چون کليله از بستر فرهنگ اين مردم ، با توجه به پيشينه فرهنگي آن ها و شواهدي که پيش از اين آورده ايم نبايد دور از انتظار باشد.
نگارنده اميدوار است بر همگان روشن شود که اين متاع فرهنگي ارزشمند يعني کتاب بزرگ کليله و دمنه از زماني که خلق شد ريشه در خاک ايران و در مازندران داشته است .
 
بالا