♦***♦ مصباح الشریعه امام جعفر صــــــادق(علیه السلام) ♦***♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

باب نود ويكم: صبر

امام صادق (ع ) فرمود:
صبر، نور وصفاى باطن ، وجزع (بى تابى در سختى ها) ظلمت ووحشت باطن بندگان را برملا مى سازد.
همه مدعى صبورى اند، ولى جز آنان كه به خدا اطمينان دارند، بر صبر استوار نباشند وجزع را منكرند.
جزع ، در منافق آشكارتر است ، زيرا نزول محنت ومصيبت ، خبر از صدق وكذبِ ادّعاى شخص مى دهد.
تفسير صبر، تلخى مدام ، همراه با آرامش باشد وآنچه همراه اضطراب وناآرامى است ، نشايد كه صبر ناميد.
وتفسير جزع ، اضطراب قلب است واندوه شخص وتغيير رنگ وحال است ، كه اين نشانه صابران نيست .
هر بلايى كه آغازش همراه با اطمينان به خدا وتضرّع به درگاه او نباشد، صاحب آن ، جزوع باشد وغير صابر.

و صبر آن است كه براى بعضى آغازش تلخ است وپايانش شيرين وبراى بعضى ديگر، آغاز وپايانش شيرين است . پس كسى كه از اواخرش آن را وارد شود، به راستى كه در زمره صابران داخل شده وكسى كه از آغاز آن داخل شود در آغاز، تلخ كام وسپس شيرينى صبر را بچشد. وكسى كه قدر صبر بداند، از دورى آنچه بر او وارد شده (بلا ومحنت )، صبر نتواند بكند.


خداوند تعالى در قصّه موسى بن عمران وخضر عليهما السّلام فرمايد: (چگونه توانى بر آنچه كه از رموزش آگاه نيستى ، صبر كنى ؟)
پس كسى كه بر امر ناخوشى صبر كند وبه خلق شكايت نبرد وبى تابى نكند، در مرتبه عموم باشد، نه در رتبه خواصِّ از صابران ؛ وبهره او همان است كه خداوند عزّ وجلّ فرمود: (وصابران را بشارت ده )؛ يعنى به بهشت ومغفرت.

و آن كسى كه باآغوش باز به استقبال بلا رود وسكون ووقار خويش را حفظ كند، از خاصّان مى باشد ونصيبش همان است كه خداى تعالى فرمود: (خداوند، با صابران (همنشين ) است ).
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
باب نود ودوم: حزن واندوه


امام صادق (ع ) فرمود:
اندوه از جمله شعارهاى عارفان است ، چرا كه عارف ، به اسرار خلقت وعظمت خالق پى برده وپيوسته از خداوند ترسان است وقدرت او را بر خود حاكم مى بيند.

محزون ، ظاهرش گرفته وغمين وباطنش گشاده وشاد است . در معاشرت با خلق ، بى ميل است وبا خداوند انس ونزديكى دارد.
محزون ، غير از متفكر است ، زيرا متفكر، در تكلّف وسختى مى باشد ومحزون در خوشى وراحتى . وحزن از باطن برخيزد وبر ظاهر اثر كند، وتفكر از ديدن رخدادها به درون رسد وميان اين دو فرق است.

خداوند متعالى در داستان يعقوب فرمايد: (من غم واندوهم را تنها به خدا گويم واز خدا چيزهايى مى دانم كه شما ندانيد).
ربيع بن خُثَيم را گفتند: تو را چه شده كه پيوسته محزونى ؟ گفت : از آن روست كه باز خواست كننده اى مرا مى خواهد.

بدان كه سمتِ راست حزن ، شكستگى دل وسمت چپ آن ، سكوت است . حزن ، ويژه كسانى است كه به خداوند، عارف اند، ولى تفكر هم در خاص وهم در عام مشترك است . اگر لحظه اى قلب عارفان از اندوه تهى شود، دست به استغاثه بلند كنند واگر در قلب غير آنان كه به خدا چندان اعتقادى ندارند وارد شود بى تابى كنند وآن را نپسندند.پس حزن اوّلى است كه دوم آن امن است . وبشارت به بهشت وتفكر، دومى است كه اوّلش استحكام ايمان به خداوند است وسومِ آن ، اظهار نياز به حضرت اوست براى طلب نجات ورستگارى.


فرد محزون متفكر است ومتفكر، عبرت آموز؛ وهر كدام را حالى وعلمى وطريقى وحلمى ومشربى است (كه ديگران را نباشد وهر يك از اين صفات با يكديگر تفاوت دارد).
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

باب نود وسوم: شرم وحيا

امام صادق (ع ) فرمود:
آزرم ، فروغى است كه جوهره اش اساس ايمان است وتفسيرش پرهيز از هر چه كه توحيد ومعرفتِ خدا، انكارش كند (وآن را نپسندد).
پيامبر (ص ) فرمود: حيا از ايمان است ، پس حيا به واسطه ايمان قبول شود، وقوام ايمان ، به حيا باشد. صاحب حيا، همه اش خير وآن كسى كه از حيا محروم است اگر چه متعبّد ومتورّع باشد همه اش شرّ است . وگامى كه انسان با حيا در ساحت هيبت خدا برمى دارد، از عبادت هفتاد سال برايش بهتر است ، وبى شرمى ، اساس نفاق وتفرقه وكفر است.


رسول خدا (ص ) فرمود: چون حيا را كه مرز خوبى وبدى است به كنار نهادى ، هر چه بخواهى بكن (چه خير وچه شرّ، كه از بندگىِ حق خارج شده اى وبه كيفر خواهى رسيد). وقوّت حيا، از حزن وخوف است وحيا، مسكن ترس از خداست .
آغاز حيا ترس از خداست وصاحب حيا به كار خويش مشغول است واز مردم به دور، واز آنچه كه بدان مشغولند، به كنار. وچنانچه صاحب حيا را به خود واگذارند، با هيچ كس مجالست نكند.
رسول خدا (ص ) فرمود: چون خداى براى بنده اى خير خواهد، او را از نيكى هايش غافل كند وبه زشتى هايش بينا؛ ومجالست با غافلان ذكر خدا را بر او ناخوش كند.

و شرم بر پنج نوع باشد: 1) شرم از ارتكاب گناه ؛ 2) شرم از تقصير در بندگى ؛ 3) شرم از بزرگى وعظمت خدا؛ 4) شرم از محبّت خدا، كه دل او را فرا گرفته است واو را از ارتكاب معاصى باز مى دارد؛ 5) وشرم از هيبت وسلطه الهى .
هر يك از موارد ياد شده را اهلى است كه هر كدام ، مرتبه خاصّ خود را دارد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

باب نود وچهارم: دعوى وادّعا


امام صادق (ع ) فرمود:
ادّعاى به حقيقت ، مختصّ پيامبران وامام وصدّيقان است وآن كسى كه ادّعاى غير حقيقى وباطل نمايد،
همچون ابليس لعين باشد كه مدّعى عبادت شد ودر حقيقت با پروردگار به منازعه برخاست ومخالف امر او كرد.

پس هر كس (به ناحق ) مدّعى شود، دروغ گويىِ خويش را ظاهر ساخته ، وكسى كه دروغ گويد، امين نباشد.
وكسى كه ادّعايى كند كه بر او روا نيست (وفراتر از شاءن اوست ) درهاى بلا بر او باز شود، ولى مدّعى دروغ گو ناگزير از آن است كه بيّنه وگواهى (دالّ بر صداقت خود) آورد، ولى او بى مايه است وگواهى ندارد، پس در نتيجه رسوا گردد.


وآن كس كه به واقع (در ادّعايش ) صادق است ، بدو نگويند: براى چه ؟ (كسى از او پرسش نمى كند، بلكه چون صادق است سخنش در دل مى نشيند).
حضرت على (ع ) فرمود: صادق را كس نبيند، جز آن كه هيبتش او را گيرد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

باب نود وپنجم: معرفت

امام صادق (ع ) فرمود:
كالبد عارف ، با خلق است وقلبش با خدا. اگر قلبش چشم بر هم زدنى از خدا غافل شود، از شوق (جبران غفلت با ديدار حق ) بميرد.
عارف ، امين وديعه هاى خداوند است وگنجينه اسرار ومعدن انوار وراهنماى خلق به سوى رحمت حق وحاصل علوم وميزان فضل وعدل اوست.

از خلق وآرزوى دنيا بى نياز است ، مونسى جز خداوند ندارد ونطقى ، اشاره اى ونَفَسى جز با خدا وبراى خدا واز خدا ندارد. پس او در باغِ قدسِ خداوند در رفت وآمد است واز فضل لطيف خداوند متعال بهره مى گيرد.
معرفت ، ريشه است وايمان ، شاخه هاى آن .
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

باب نود و ششم: محبّت خداوند


امام صادق (ع ) فرمود:
چون عشق خداوند بر باطن بنده اش بتابد، از هر امرى كه او را مشغول دارد، وهر ياد كردى غير از ياد خدا باشد تهى كند؛ چرا كه هر يادى غير از ياد خداوند، تاريكى است.



محبّ كسى است كه دل را تماما براى خدا خالص كند وصادق ترين مردم در گفتار ووفادارترين آنان در عهد خويشتن ، وپاك ترين آنان در عمل ، وبا صفاترين آنان در ذكر خداى است ودر عبادت حق ، خويش را بيش تر به زحمت اندازد. ملايك به مناجاتش مباهات كنند وبه ديدارش افتخار. خداوند به بركت وجود او، سرزمين ها را آباد مى كند وبه گرامى داشت او، بندگان را گرامى مى دارد وچون مردم او را واسطه قرار دهند وخدا را به حرمت او بخوانند، به مراد برسند وخداوند از آنان دفع بلا كند.


چنانچه مردم مى دانستند كه او را نزد خدا چه مقام ومنزلتى است ، به خداوند تقرّب نمى جستند، مگر به وسيله خاك پاى او.
امير مؤ منان على (ع ) فرمود: عشق خدا، آتشى است كه بر هيچ چيز نگذرد، مگر آن را بسوزاند ونور خدا بر هيچ چيز نتابد جز آن كه نورانى اش كند. وآسمان خداوند ابرش بر چيزى سايه نيفكند، مگر آن كه آن را بپوشاند ونسيم خداوند بر چيزى نوزد، مگر آن كه سبب حركت ورشد آن شود. باران خدا، مايه حيات وزمين خدا محل رويش هر چيز است . پس هر كه خدا را دوست بدارد، او را همه چيز از مُلك ومال دهد.



پيامبر (ص ) فرمود: چون خدا، بنده اى از امتم را دوست بدارد، محبتش را در قلب برگزيدگان وروح فرشتگان وساكنان عرش خويش بيندازد تا او را دوست بدارند. پس اين است محبّ حقيقى وراستين ، خوشا به حالش ! واو را در قيامت نزد خداوند، حقّ شفاعت است.

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

باب نود ونهم: حكمت

امام صادق (ع ) فرمود:
حكمت ، نور معرفت است وميزان ومعيار تقوا وثمره صدق وراستى .
اگر بگويم : خدا هيچ بنده اى را نعمتى بزرگ تر وبهتر وبيش تر ووالاتر وارزشمندتر از حكمت عطا نفرمود، به راست سخن گفته ام .


خداى تعالى فرمايد:
([خداوند] حكمت را به هر كه خواهد، دهد وبه هر كس كه حكمت داده شود، خير فراوانى بدو رسد وجز خردمندان متذكر نشوند).
يعنى كسى به آنچه در حكمت به وديعت نهاده وآماده كرده ام راه نبَرد، جز آن كس كه او را براى خويش برگزيده وحكمت را به او ارزانى داشته ام .
حكمت ، انسان را نجات مى دهد وحكمت ، تاءمّل در آغاز وانديشه در انجام هر كار وهدايت گر خلق به سوى خداست .


رسول خدا (ص ) خطاب به على (ع ) فرمود:
چنانچه خداوند به دست تو بنده اى را به هدايت كند، براى تو از آنچه كه خورشيد بر آن مى تابد، بهتر است .
 
بالا