.......... حاکمان جامعه در کلام معصومین ............

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
رَسُولُ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله)‏: مَنْ تَوَلَّى عِرَافَةَ قَوْمٍ وَ لَمْ يُحْسِنْ فِيهِمْ حُبِسَ عَلَى شَفِيرِ جَهَنَّمَ بِكُلِّ يَوْمٍ أَلْفَ سَنَةٍ وَ حُشِرَ وَ يَدُهُ مَغْلُولَةٌ إِلَى عُنُقِهِ فَإِنْ كَانَ قَامَ فِيهِمْ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى أَطْلَقَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ إِنْ كَانَ ظَالِماً هُوِيَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ سَبْعِينَ خَرِيفا


رسول خدا (صلّی الله علیه و آله):
هر كس رياست قومى را بر عهده گيرد و با آنان به نيكى رفتار نكند، او را در برابر هر روزى هزار سال در گوشه‏اى از دوزخ زندانى مى‏كنند، و با دستهاى غل شده بر گردن محشور می‏شود. پس اگر به فرمان خدا بر آنان رياست كرده باشد خدا او را آزاد می‏كند، و اگر به ستم بر آنان مسلط شده باشد او را در نقطه‏اى از دوزخ كه به اندازه مسافت هفتاد سال راه است سرنگون می‏كنند.
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله): مَن وَلّي شَيئاً مِن اُمُورِ المُسلِمينَ اِلاّ اُتِي بِهِ يومَ القِيامَة وَ يداهُ مَغلُولَتانِ اِلي عُنُقِهِ لا يفُکُّهُما اِلاّ عَدلٌ.

رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود:
هر که ولايت و مسئوليت کاري از امور مسلمانان به او واگذار شود،
روز قيامت او را در حالي که دستان او را به گردنش بسته اند مي آورند و چيزي جز عدالت او را از غل و زنجير آزاد نمي سازد.

 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
عن النبى (صلّی الله علیه و آله) قال : لايومر احد على عشره فما فوقهم الاجى ء به يوم القيامه مغلوله يداه فان كان محسنا فك عنه و ان كان مسيئا يزيد غلا على غله .

پيامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله) فرمود:

هيچ كس بر ده نفر يا بيشتر اميرى و رياست نمى كند
مگر اينكه در روز قيامت با دستان غل و زنجير شده آورده مى شود
پس اگر (در زمان رياستش ) نيكوكار بوده و غل و زنجير از او برداشته مى شود
و اگر بدكار بوده و بر غل و زنجيرش افزوده مى گردد.

کتاب جهاد النفس - وسائل الشیعه

 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
بحار الأنوار، ج 73، ص 150



قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله) : مَن اَحَبَّ اَن يتَمَثَّلَ لَهُ الرِّجالُ قِياماً فَليتَبَّوأ مقعَدُهُ مِنَ النّار.

رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: کسي که دوست دارد مردم جلوي پاي او بايستند، جايگاهش پر از آتش خواهد شد.
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
فإحدى الجهتين من الولاية :

ولاية ولاة العدل الذين أمر الله بولايتهم على الناس ، والجهة الأُخرى : ولاية ولاة الجور.

وجه الحلال من الولاية ووجه الحرام منها

فوجه الحلال من الولاية ، ولاية الوالي العادل ، وولاية ولاته بجهة ما أمر به الوالي العادل بلا زيادة ونقيصة ، فالولاية له ، والعمل معه ، ومعونته ، وتقويته ، حلال محلّل.

وأمّا وجه الحرام من الولاية : فولاية الوالي الجائر ، وولاية ولاته ، فالعمل (٣) لهم ، والكسب لهم بجهة الولاية معهم (٤) حرام محرّم


كتاب تحف العقول (١) عن مولانا الصادق صلوات الله وسلامه​
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
مسئله عدالت

به معنایی که بیان شد در روایات وارده از ائمه معصومین :S (31):به روشنی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. در یک نگاه سریع می توان عناوین مهمی را از روایات استخراج نمود.

الف) عدالت و اقامۀ عدل اساس دین است و در کنار توحید قرار دارد. به این معنا احادیث متعددی اشاره دارند: «إن أساس الدین التوحید والعدل»

بنابراین اگر مسئله عدالت مورد توجه قرار نگیرد یا در جامعه اجرا نگردد، دین حضوری نخواهد داشت. تحقق دین و حضور دین در اجتماع مبتنی بر دو اساس توحید و عدل است.

حکومت دینی چنان چه بتواند در اجرای عدل در جامعه توفیقی یابد، می تواند ادعا کند که دین در جامعه محقق شده است.

ب) عدل و اجرای عدالت، حکمت اساسی ولایت و امامت است. در برخی از روایات چنین آمده است: «إنما یراد من الإمام قسطه وعدله»

این حدیث به صورت انحصار، هدف از امامت و ولایت را قسط و عدل او به حساب می آورد و روشن است که عدالت در جمیع ابعاد منظور است، وگرنه اجرای عدالت در موارد محدود و روشن از غیر امام نیز ساخته است، اما آن چه که غیر امام قدرت بر او ندارد، عدالت به همان معنای وسیعی است که توضیح آن گذشت.
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
ج) در ولایت والی عادل، اقامۀ حق و ابطال باطل اساس است. در برخی از احادیث چنین می خوانیم: «إن فی ولایة والی العدل... إحیاء کلّ حق وکلّ عدل»

آن چه در این عبارت سزاوار تأمل و دقت است تعبیر «إحیاء کلّ حق» به صورت یک قضیۀ عمومی است. زنده نمودن هر حقی و هر عدلی به برکت ولایت عادل.

ممکن است توهم شود که کلمۀ «فی» در این روایت دلالت روشنی دارد بر این که یکی شئون ولایت و امامت، اقامۀ همه حقوق و اجرای تمام عدالت است. پس وجوب اجرای عدالت سبب تام برای تحقق و مشروعیت امامت نیست.

در جواب باید گفت: اولاً، احتمال قوی آن است که کلمه «فی» در این روایت به معنای «با» سببیت باشد؛ یعنی به سبب ولایت والی عدل چنین امری محقق می شود و ثانیاً: بر فرض آن که دلالت بر ظرفیت هم داشته باشد، اما با این مطلب که وجوب اجرای عدالت در سلسلۀ معلولی امامت قرار گیرد ملازمه ندارد، بلکه خود در سلسلۀ علّی امامت و ولایت به عنوان غایت است.


د) تفاوت اساسی بین ولایت حلال و حرام در این امر نهفته است. در پاره ای از روایات ملاحظه می کنیم: «فوجه الحلال من الولایة، ولایة الوالی العادل»

تنها صورت ولایت حلال، ولایت امام عادل است.

ه) جامعه ای مورد رضایت خداوند است که در او عدالت باشد.

«علامة رضی الله ... عدل سلطانهم»
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
و) یک ساعت با عدالت از هفتاد سال عبادت خداوند برتر است.

«عدل ساعة خیر من عبادة سبعین سنة»

باید دقت نمود که چرا یک ساعت عدالت از عبادت هفتاد سال بالاتر است، گرچه روشن است که ذکر کلمۀ هفتاد خصوصیتی ندارد، بلکه دال بر اهمیّت و شدت مرتبت عدالت است. کُنه این مطلب هنگامی بیش تر روشن می شود که به روایات دلالت کننده بر این مطلب که عبادات بدون مسئلۀ ولایت پذیرفته نمی شود توجه و دقت نماییم. چرا که تصریح نموده اند:

در اسلام بر هیچ چیزی، مثل ولایت اصرار و تأکید نشده است (ولم یناد بشی ء کما نودی بالولایة)

در میان روایات اشاره به برخی از جهات دیگر وجود دارد که به طور اجمال آن ها را بیان می کنیم: «إنّ لمحمّد9 اثنی عشر اماماً عدلاً».

در این تعبیر، اوصیای پیامبر متصف به عدالت شده اند که معلوم می شود هدف از وصایت آنان همان اجرای عدالت در جامعه است؛ به عبارت دیگر، روشن است که مقصود از توصیف ائمه :S (31):به عدالت به معنای ملکه نفسانیه نیست، زیرا که با وجود عصمت، دیگر این معنا مفهومی ندارد، بلکه مقصود عدالت در همان معنای وسیع اش است که اجرای آن تنها از این گروه ساخته است.
 
آخرین ویرایش:

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
روایات فراونی که در مورد ظهور حضرت مهدی علیه السلام وارد شده (که شاید بتوان ادعای تواتر معنوی، بلکه تواتر لفظی آن را نمود) برای موضوع بحث ما قابل استفاده اند. «یملأ الله به الأرض قسطاً وعدلاً بعد ما ملئت ظلماً وجوراً».

خمیرۀ مهم حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام، اجرای قسط و عدالت در جامعه است.

نتیجه آن که، از نظر عقل، قرآن و روایات، عدالت و اجرای آن امری ضروری و لازم است. از مجموع روایات استفاده شده که اساس امامت برای اجرای عدالت در جامعه بشری است، نه ایجاد حب بین انسان ها و امام، اگرچه آن هم یکی از امور مطلوب در شریعت است.

اعتقاد به امامت ـ به معنای دقیق آن ـ اعتقاد به وجود شخصی است که می تواند قیام به عدالت کند و جامعه را از هرگونه آلودگی نجات دهد.

اعتقاد به امامت ـ در معنای صحیح خودش ـ محصور در یک اعتقاد قلبی به وصایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، جانشینی او، حب به او و بغض نسبت به دشمنان او نمی شود.

در بیش تر روایاتی که کلمه «امام» آمده است، کلمه «عدل» در کنار آن به عنوان خصوصیت مهم و اساسی و هدف والا و برتر از امامت ذکر شده است. از این جهت امام خمینی قدس سره فرمودند:

«هدف و غایت از امامت عدالت است».



 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
.
.

در واقع بیان میشود:
به نظر ما عدالت، کاهش فاصله‌های طبقاتی است، کاهش فاصله‌های جغرافیایی است. این‌جور نباشد که اگر منطقه‌ای در نقطه‌ی جغرافیایی دور از مرکز کشور قرار گرفته است، دچار محرومیت باشد امّا آنجایی که نزدیک است، برخوردار باشد. این عدالت نیست. هم فاصله‌های طبقاتی باید برداشته شود، فاصله‌های جغرافیایی باید برداشته شود و هم برابری در استفاده‌ی از امکانات و فرصت‌ها باید به وجود آید.



امیر المومنین میفرماید:
((العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها, والعدل سأس عام والجود عارض خاص, فالعدل اشرفهما و افضلهما)).
نهج البلاغه, حکمت 437.
از حضرت سوال شد: ارزش عدالت بیشتر و بالاتر است یا بخشش؟
حضرت فرمود: عدالت کارها را بدانجا مى نهد که باید و بخشش آن را برون نماید.
عدالت تدبیر کننده اى است به سود همگان و بخشش به سود خاصان, پس عدالت شریف تر و با فضیلت تر است.

.
 
بالا