یک داستان با چهار کلمه (سری جدید)

  • نویسنده موضوع Ali
  • تاریخ شروع

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبودی عاشقی بود که دلش گرفته بودو سر به بیابون گذاشت ورفت و رسید به جنگلی که توش پر از میوه بود،مدیر کل و اونجا دید و ناگهان از خواب پرید و فریاد زد: تو خواب هم ادمین عزیز را زیارت کردم باز هم این کابوس دست از سرم بر نمیداره از بس کابوسش قشنگ بود حوصله ما پوکید یکی بگه چرا من؟ آخه باید این داستان رو شب عید ادامه میداد و چاره ای نداشت جز اینکه از اولداستان رو ادامه بده. پس به جستجوی موبایلش تو وسط اون جنگل چون نیاز داشت به منجی تا راهش رو پیدا کنه. دست توی جیبش کرد و موبایلش رو برداشتدید که تلگرام فیلتره .پس فیلتر شکن نصب کرد ولی پشیمون شد و سروش رو نصب کرد که همش هنگ میکرد به‌این خاطر بله‌رو نصب کرد. تا کارهای بانکیشم انجام بده و همه پول براش واریز کنن چون گرسنش بود و باید
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبودی عاشقی بود که دلش گرفته بودو سر به بیابون گذاشت ورفت و رسید به جنگلی که توش پر از میوه بود،مدیر کل و اونجا دید و ناگهان از خواب پرید و فریاد زد: تو خواب هم ادمین عزیز را زیارت کردم باز هم این کابوس دست از سرم بر نمیداره از بس کابوسش قشنگ بود حوصله ما پوکید یکی بگه چرا من؟ آخه باید این داستان رو شب عید ادامه میداد و چاره ای نداشت جز اینکه از اولداستان رو ادامه بده. پس به جستجوی موبایلش تو وسط اون جنگل چون نیاز داشت به منجی تا راهش رو پیدا کنه. دست توی جیبش کرد و موبایلش رو برداشتدید که تلگرام فیلتره .پس فیلتر شکن نصب کرد ولی پشیمون شد و سروش رو نصب کرد که همش هنگ میکرد به‌این خاطر بله‌رو نصب کرد. تا کارهای بانکیشم انجام بده و همه پول براش واریز کنن چونگرسنش بود و باید فکری برا ناهار میکرد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: ضحا

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبودی عاشقی بود که دلش گرفته بودو سر به بیابون گذاشت ورفت و رسید به جنگلی که توش پر از میوه بود،مدیر کل و اونجا دید و ناگهان از خواب پرید و فریاد زد: تو خواب هم ادمین عزیز را زیارت کردم باز هم این کابوس دست از سرم بر نمیداره از بس کابوسش قشنگ بود حوصله ما پوکید یکی بگه چرا من؟ آخه باید این داستان رو شب عید ادامه میداد و چاره ای نداشت جز اینکه از اولداستان رو ادامه بده. پس به جستجوی موبایلش تو وسط اون جنگل چون نیاز داشت به منجی تا راهش رو پیدا کنه. دست توی جیبش کرد و موبایلش رو برداشتدید که تلگرام فیلتره .پس فیلتر شکن نصب کرد ولی پشیمون شد و سروش رو نصب کرد که همش هنگ میکرد به‌این خاطر بله‌رو نصب کرد. تا کارهای بانکیشم انجام بده و همه پول براش واریز کنن چون گرسنش بود و باید فکری برا ناهار میکرددلش قرمه سبزی می خواست
 

Hamavar

کاربر جدید
"منجی دوازدهمی"
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبودی عاشقی بود که دلش گرفته بودو سر به بیابون گذاشت ورفت و رسید به جنگلی که توش پر از میوه بود،مدیر کل و اونجا دید و ناگهان از خواب پرید و فریاد زد: تو خواب هم ادمین عزیز را زیارت کردم باز هم این کابوس دست از سرم بر نمیداره از بس کابوسش قشنگ بود حوصله ما پوکید یکی بگه چرا من؟ آخه باید این داستان رو شب عید ادامه میداد و چاره ای نداشت جز اینکه از اولداستان رو ادامه بده. پس به جستجوی موبایلش تو وسط اون جنگل چون نیاز داشت به منجی تا راهش رو پیدا کنه. دست توی جیبش کرد و موبایلش رو برداشتدید که تلگرام فیلتره .پس فیلتر شکن نصب کرد ولی پشیمون شد و سروش رو نصب کرد که همش هنگ میکرد به‌این خاطر بله‌رو نصب کرد. تا کارهای بانکیشم انجام بده و همه پول براش واریز کنن چون گرسنش بود و باید فکری برا ناهار میکرددلش قرمه سبزی می خواست ولی یادش اومد برنج ندارن
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبودی عاشقی بود که دلش گرفته بودو سر به بیابون گذاشت ورفت و رسید به جنگلی که توش پر از میوه بود،مدیر کل و اونجا دید و ناگهان از خواب پرید و فریاد زد: تو خواب هم ادمین عزیز را زیارت کردم باز هم این کابوس دست از سرم بر نمیداره از بس کابوسش قشنگ بود حوصله ما پوکید یکی بگه چرا من؟ آخه باید این داستان رو شب عید ادامه میداد و چاره ای نداشت جز اینکه از اولداستان رو ادامه بده. پس به جستجوی موبایلش تو وسط اون جنگل چون نیاز داشت به منجی تا راهش رو پیدا کنه. دست توی جیبش کرد و موبایلش رو برداشتدید که تلگرام فیلتره .پس فیلتر شکن نصب کرد ولی پشیمون شد و سروش رو نصب کرد که همش هنگ میکرد به‌این خاطر بله‌رو نصب کرد. تا کارهای بانکیشم انجام بده و همه پول براش واریز کنن چون گرسنش بود و باید فکری برا ناهار میکرددلش قرمه سبزی می خواست ولی یادش اومد برنج ندارن به فکر رستوران افتاد
 
بالا