نام پدر : حاج احمد
تاریخ تولد :۱۳۳۲/۰۲/۰۵
محل تولد : روستای حسینان - شهرستان دامغان
وضعیت تاهل : متاهل
مسئولیت : تک تیرانداز
سن :۳۰ سال
“بسم رب الشهداء والصدیقین”
شهید یدالله احمدی. سال سی و دو در افق دوردست سرکویر دامغان، اردیبهشت معلمان تماشایی بود. روستای حسینان، میزبان گلی بود که اصالت بهشتی داشت و این بار خانۀ احمدآقا رخ مینمود. نامش را یدالله گذاشت تا برای هزارمین بار آیهای از آیات کتاب خداوند در خاطر همگان تداعی شود که «یدالله فوق ایدیهم» خانوادۀ پاک و مؤمن احمدی، کودک را در چشمهسار معرفت الهی پروراندند. کودکی یدالله در همان روستا گذشت. تحصیلات دورۀ ابتدایی را در همان روستا گذراند اما به دلیل کمبود امکانات از ادامۀ تحصیل بازماند. ناچار راهی تهران شد. در پایگاه هوایی وقتی که خیلی جوان بود مشغول کار شد.
یدالله که در دامان سبز ایمان مادر و پدر زحمتکش در دل پاک و یکدست کویر به خدایش نزدیک شده بود و یقین داشت که دست گرم خداوند همیشه همراه اوست. پس از پایان دورۀ سربازی ازدواج کرد. نوری از جنس انقلاب آسمان سراسر کشور را روشن کرده بود و چشمان همیشه بیخواب یدالله و همۀ جوانان بیدار این سرزمین را روشن کرده بود. اولین فعالیتهای خود را از قم آغاز کرد و در مسیر جاری انقلاب قرار گرفت.
برای آگاهکردن مردم روستا، اعلامیهها و نوارهای امام را به روستا میآورد و پخش میکرد. پس از انقلاب نیز از مؤسسین انجمن اسلامی روستا بود. در آگاه ساختن جوانان نقش بهسزایی داشت. برای خدمت بیشتر به محرومان به عضویت بهزیستی درآمد و مسئول اجرای طرح شهید رجایی شد.با شروع جنگ، یدالله رد پای دوست را در پشت خاکریزها و در مناجات شبهای سنگر و مرزهای خاکی میهن یافته بود پس راهی میدان نبرد شد. لحظهای ناامیدی در او راه نیافت.
منطقه عملیاتی پنجوین آبانماه سال شصتودو را پشت سر میگذاشت. عملیات والفجر۴ بود و بزنگاه شهادت محیای حضور شهادتپیشگان. بیستوهشتم آبان، یدالله مهمان عرشیان شد. پیکر پاک او پس از ده سال در سال هفتادودو به روستای حسینان سرکویر بازگشت و در میان مشتاقان و اهالی رنجکشیده و منتظر روستا به جاودانگی رسید.
“راهش جاوید باد”
“بسم رب الشهداء والصدیقین”
شهید یدالله احمدی. سال سی و دو در افق دوردست سرکویر دامغان، اردیبهشت معلمان تماشایی بود. روستای حسینان، میزبان گلی بود که اصالت بهشتی داشت و این بار خانۀ احمدآقا رخ مینمود. نامش را یدالله گذاشت تا برای هزارمین بار آیهای از آیات کتاب خداوند در خاطر همگان تداعی شود که «یدالله فوق ایدیهم» خانوادۀ پاک و مؤمن احمدی، کودک را در چشمهسار معرفت الهی پروراندند. کودکی یدالله در همان روستا گذشت. تحصیلات دورۀ ابتدایی را در همان روستا گذراند اما به دلیل کمبود امکانات از ادامۀ تحصیل بازماند. ناچار راهی تهران شد. در پایگاه هوایی وقتی که خیلی جوان بود مشغول کار شد.
یدالله که در دامان سبز ایمان مادر و پدر زحمتکش در دل پاک و یکدست کویر به خدایش نزدیک شده بود و یقین داشت که دست گرم خداوند همیشه همراه اوست. پس از پایان دورۀ سربازی ازدواج کرد. نوری از جنس انقلاب آسمان سراسر کشور را روشن کرده بود و چشمان همیشه بیخواب یدالله و همۀ جوانان بیدار این سرزمین را روشن کرده بود. اولین فعالیتهای خود را از قم آغاز کرد و در مسیر جاری انقلاب قرار گرفت.
برای آگاهکردن مردم روستا، اعلامیهها و نوارهای امام را به روستا میآورد و پخش میکرد. پس از انقلاب نیز از مؤسسین انجمن اسلامی روستا بود. در آگاه ساختن جوانان نقش بهسزایی داشت. برای خدمت بیشتر به محرومان به عضویت بهزیستی درآمد و مسئول اجرای طرح شهید رجایی شد.با شروع جنگ، یدالله رد پای دوست را در پشت خاکریزها و در مناجات شبهای سنگر و مرزهای خاکی میهن یافته بود پس راهی میدان نبرد شد. لحظهای ناامیدی در او راه نیافت.
منطقه عملیاتی پنجوین آبانماه سال شصتودو را پشت سر میگذاشت. عملیات والفجر۴ بود و بزنگاه شهادت محیای حضور شهادتپیشگان. بیستوهشتم آبان، یدالله مهمان عرشیان شد. پیکر پاک او پس از ده سال در سال هفتادودو به روستای حسینان سرکویر بازگشت و در میان مشتاقان و اهالی رنجکشیده و منتظر روستا به جاودانگی رسید.
“راهش جاوید باد”