سوال در مورد افکار همسرم

جامانده

کاربر جدید
"منجی دوازدهمی"
سلام و درود خدمت دوستان عزیزم

دوستان ی سوال که من همیشه با خانومم باهاش بحث می کنم اینه که
خیلی چیزا رو راحت میگیره و جدی نیست داخلشون
اولش ی اطلاعاتی در مورد خودمو نامزدم بگم
من متولد 71 هستم خانومم متولد 79 با هم دختر عمو پسر عمو هستیم
خانومم میگه ارتباط با پسر ها فرقی نداره فامیل و غریبه باید راحت باشه
مثلا به پسر عمم در کلماتش میگه جانم و خلاصه راحته ی جورائی
و نظرش اینه که دوست داره بره بیرون برای کار، مثلا گارسن بشه :1: مستقیما با مردم ارتباط داشته باشه.

من حدود 4 سال از عمرمو داخل سپاه و در جاهای مذهبی گذروندم
از 13 سالگی هم همیشه مسجد می رفتم
طوری که اگه ی روز نمی رفتم افرادی که مسجد بودن خبرمو می گرفتن

خلاصه داغون میشم این حرفارو از خانومم می شنوم ولی واقعا دلی دوستش دارم ، خیلیییییییییییییییی دوستش دارم،
بعضی اوقاتم میگه دوره شما با الان فرق داره الان آزادی هست
افکارمو درگیر کرده
اگه منو با حرفاتون آروم کنید ممنون می شم
ادم منطقی هستم و همیشه نمازمو می خونم خیلی هم خدارو دوست دارم
به امید خدا ان شا الله که همه چیز درست بشه
دعا کنید برای من حقیر :Frown: شاید شما به خدا نزدیکتر باشید همه چیز درست بشه:nervose:
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
سلام برادر محترم
شما فرمودید دختر عمو و پسر عمو هستید
پس در مورد ایشون شناخت داشتید که رفتارشون با نا محرم چطوریه
و اینکه چه عقایدی دارند
شما با شناخت به ایشون علاقه مند شدید وازدواج کردید و حالا بعد از ازدواج اظهار ناراحتی از برخورد هاشون می کنید و می خواهید تغییرشون بدید؟
یکم بی انصافی نیست؟
فکر نمی کنید این صحبتها باید قبل از ازدواج مطرح می شد و حل و فصل میشد؟
فقط صرف علاقه دلیل بر ازدواجه؟
شما حتما باید با یک مشاور صحبت کنید ببخشید میگم ولی شرط اصلی مشورت صداقته و چون خودتون مشورت خواستید خدمتتون عرض میکنم شما دیدگاهه خودخواهانه دارید
مثل کودکی که با گریه اسباب بازی رو می خره و بعد اصرار داره باید رنگش تغییر کنه یا ...
شما همسرتون رو با توجه به شخصیتی که داشتند انتخاب کردید
و برای تغییرشون بهتره اول خودتون رو تغییر بدید
البته نا امید نباشید ان شالله مشکلتون حل میشه ولی نیاز به صبرو مشاوره داره
 
آخرین ویرایش:

جامانده

کاربر جدید
"منجی دوازدهمی"
سلام خواهر عزیز
منظورتون اینه که منم مثل اون بشم ؟ واسه من که کاری نداره بی خیال این چیزا می شم
دقدقه من به گناه کشیده شدنشه
،درسته شاید شما راست می گید
مشاوره که نیاز نیست چون من واقعا الانم واسه شخصیتی که داره واقعا عاشقشم ، یعنی دوستش دارم
فقط 3 تا دروغ هنوز عقدیم بهم زده که خودم متوجه شدم و با هم حلش کردیم
نمی دونم ولی دارم با اینا عادت می کنم بی اهمیت دارم میشم برا این چیزا حریم ها
شاید اولش اینجوریه و دوره نامزدی هست
ممنون از پاسخگوی شما و وقت گرانبهای که برای این موضوع صرف کردید

ملاحضات:
ی مشاور قبل ازدواج می گفت:
یکی از ارکان مهم ازدواج علاقه مندی و خوشایندی طرفین برای همدیگر است.زمانیکه این فاکتور نباشد صحبت کردن راجع به ملاکهای دیگر معنا نخواهد داشت.

ما خیلی از همدیگه خوشمون میاد جفتمون :1:
 
آخرین ویرایش:

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
نهههه برادر محترم من نگفتم شما مثل ایشون شید گفتم خودتون رو تغییر بدید
و اینکه همدیگه رو دوست دارید بسیار عالیه و امیدوارم خوشبخت شید
اون مشاور مذهبی بوده؟
دوست داشتن خیلی فاکتور مهمیه ولی باید اخلاقن هم به هم بخورید
سخته تغییر دختری که اینطور دیدگاهی داشته
من گفتم شما تغییر کنید حالا که دوستش دارید پاش بایستید کمی سخته ولی شدنیه
دختری در اقوام ما ازدواج کرد ازدواج دانشجویی
همسرش مثل شما بود ولی اون دختر در مورد حجاب اصلا مقید نبود و نماز رو هم در حد تکلیف می خوند
اون جوون با محبت و عشق بدونه تعصب بیجا اونقدر سعی و تلاش کرد تا اون دختر مثل خودش شد ولی نه مستقیم بطور غیر مستقیم با محبت الان دو ساله دختر خانم چادری شده و موجب حیرت همه ما
زندگی خوبی دارن
والان یه دختر دو ساله دارند
گفتم شما تغییر کنید منظورم اینجوری بود
خودتون رو ناراحت نکنید
بحث نکنید
و بدونید اون عشق زیاد تاثیر می کنه
البته یه مشاور خوب مذهبی می تونه دقیق تر به شما کمک کنه
خوشبخت و عاقبت بخیر باشید
 

جامانده

کاربر جدید
"منجی دوازدهمی"
ممنون از راهنمائی خواهر گرامی

ان شا الله منم تا اخر عمر سعی خودمو می کنم که هم دیگه رو کامل کنیم

تازه به این حرف حضرت آقا رسیدم که میگه : داخل ازدواج هیچ مرد و زنی اون جوری که می خوان برای هم نیستن ، باید هم دیگه رو کامل کنید

من ی مشاوره گرفتم نتیجش متن زیر هست که براتون نوشتم،شاید برای دوستان هم بدرد بخور باشه:
سن شما 25 سال و همسرتون 17 ساله می باشد تا حدودی عقایدتون با هم فرق می کند و لذا لازم است فکری برای آن شود.
زن و شوهر در مسائل زندگی یا باهم توافق دارند یعنی هم نظر هستند و یا با هم تفاهم دارند یعنی حرف طرف مقابل را می فهمند و با آن کنار می آیند. و یا اختلاق دارند یعنی سعی دارند که طرف مقابل را در این زمینه تغییر دهند
این اختلاف نباید باشد یا توافق و یا تفاهم لذا با هم در این زمینه صحبت نمایید و سعی نمایید از طریق احساس و منطق روی ایشان تاثیر بگذارید و به توافق و یا تفاهم برسید و الا اگر این مسئله برای شما مهم و خط قرمز است لازم است در مود این ازدواج تجدید نظر نمایید.

یافتن علل این نوع رفتارها و برطرف نمودن و یا جایگزین مناسب نمودن آنها بسیار مهم است علل می تواند یکی از موارد زیر باشد:

مطالعه کتب نامناسب
ارتباط با دوستان نامناسب
عضویت در گروه یا کانال و...نامناسب
و...
تاثیر گذاری از طریق احساس مانند :
رفتن به اماکن و مجالس مذهبی ،سخنرانی های مذهبی،مسافرتهای مذهبی نظیر راهیان نور و...
آشنا نمودن ایشان با علمائی نظیر آیت الله بهجت
تهیه کلیپهای مناسب در زمینه موارد مورد اختلاف
و...

تاثیر گذاری از طریق منطق و علم :

صحبت نمودن و آوردن استدلالات کافی
استفاده از افرادی که مقبولیت مناسب دارند
استفاده از کتب مناسب
و...

چند نکته :
انسانها غالبا از نصیحت و انتقاد بیزارند و بسیار طالب تمجید و تعریف هستند و این حالت در نوجوانی تشدید می یابد.
همسر شما در سنین نوجوانی قرار دارند لذا ویژگیهای دختران نوجوان را مطالعه نمایید و اقدام متناسب نمایید سعی نمایید ابتدا مقبولیت پیدا کرده آن موقع تاثیر گذارید.


ی سوال : دخترا تو چه سنی بلوغ فکری و عقلی پیدا می کنن؟
خود شما خواهر عزیز داخل چه سنی به نتیجه ای رسیدید که کاری اگه انجام داده بودید و اشتباه بوده پشیمان شدید؟
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
اینکه از مشاور کمک خواستید خوشحال
در مورد بلوغ عقلی خب برای هر دختری سنش فرق می کنه مثل آقایون قاعده کلی نداره به نظر من البته
من از سن راهنمایی
همسر شما چون سنشون کمه و هنوز به اون بلوغ نرسیدن و ایمان مستقر نشده بهتر می تونید با محبت روی ایشون تاثیر بگذارید البته از راه درستش که زور اجبار قهر بی شک بی فایدس
من با این سن دختران جوان کار کردم کافیه احساس کنند دوستید و قصد نصیحت ندارید با کمی محبت جذب میشن
محیطشون رو کم کم تغییر بدید و از محیط و دوستانی که هستند دورشون کنید بطور نا محسوس
و بعد گاهی با هم مسجد برید برای نماز
با دوستان مذهبی و شادتون که همسر دارند رفت و امد کنید
در انتخاب هدیه هم دقت کنید زیبا شکیل و در راستاری عقایدتون باشه
از زیبایی شون تعریف کنید البته بگید هر لباسی هر آرایشی برای شما زیباست و نه جلو دیگران و نا محرم
 
آخرین ویرایش:

Sadra75

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
سلام
صحبت هایی رو که کردی خوندم و با خودم داشتم فکر میکردم که درسته با انتخاب خودت و دختر عموت ازدواج کردین اما پشت پرده،انتخاب خدا بوده و خدا میخواد توی این رابطه به تو و اون یک چیزایی یاد بده. دختر عموت شخصیتی متضاد با تو داره و دقیقا دارین آیینه و نیمه تاریک هم دیگه رو بهم نشون میدید غیرمستقیم و مستقیم.
خودم رو که جای تو میذارم،حس اذیت شدن داره از اینکه مبادا یک وقت با کسی ک عقد یا نامزد کردم،طرف با کسی دیگه رابطه جدی بگیره و حتی به رابطه جنسی برسه و من احساس حقارت و پوچی و...بکنم و به اسم غیرت،بهم بریزم و...
و این ترسهای تو ناشی از اینه که معیار ارزشمندیت و بقاء تو در زن خلاصه شده و مردانگی تو با توجه گرفتن از زن پیچیده شده که اینها کاملا اشتباه و مرض روانی هست و باید سعی کنی که معیار ارزشمندیت،خودت باشی و از زن به صورت ذهنی،کنده و جدا شی که خود خدا هم داره همچین کاری باهات میکنه.
تو نهایتا یک سری عقاید واقعا عقلانی واسه خودت بزار و پاش هم وایستا و دختر عموت به مرور و در زمان طولانی،درست میشه و ناگفته نماند که اقتضای سن دختر عموت اینه که پیش بقیه دیده بشه و از جنس های مخالف و موافق توجه بگیره. اینم میتونه باشه که دختر عموت به تو خشم داره بصورت ناخودآگاه و آگاه، و جلوی تو این کارها میکنه که به قولی خشمش رو غیرمستقیم خالی کنه.
من جای تو باشم،حس هام رو صادقانه به دخترعموم میگم و از اذیت شدن هام میگم و بعد میکشم کنار به این صورت که دیگه کار به طرف مقابل ندارم و نهایتا که زیاده روی کرد،بهش هشدار و اخطار میدم و اگه بازم به این صورت،دست از کارهاش برنداشت،ازدواجت رو از دائم به موقت تبدیل کن و اینطوری هم اگه جواب نداد،نهایتا طلاقش بده.
اینم بگم که دوست داشتنی که تو میگی،دوست داشتن نیست. توهم و وابستگی و...هست چون دوست داشتن یک نوع صفت باطنیه،دختر عموت توی چهارچوب زنانگی حقیقی نیست که بشه دوستش داشت. تو ازش خوشت میاد،همین. دوست داشتن با خوشمون اومدن خیلی فرق داره.
فقط حواست باشه ک جواب گرفتن زمان خیلی زیادی لازم داره و عجول نباش چون واسه خودت هم خوبه و کم کم صفات مردانه حقیقی از درونت میزنه بالا.

زیاد هم سعی نکن که بخوای کسی رو تغییر بدی. تو توئی و اون اون. تو آفریده نشدی که با خواسته های اون زندگی کنی و اون هم آفریده نشده که با خواسته های تو زندگی کنه.


یا حق
 

جامانده

کاربر جدید
"منجی دوازدهمی"
ممننونم خواهر عزیز
مفید بود

سلام
صحبت هایی رو که کردی خوندم و با خودم داشتم فکر میکردم که درسته با انتخاب خودت و دختر عموت ازدواج کردین اما پشت پرده،انتخاب خدا بوده و خدا میخواد توی این رابطه به تو و اون یک چیزایی یاد بده. دختر عموت شخصیتی متضاد با تو داره و دقیقا دارین آیینه و نیمه تاریک هم دیگه رو بهم نشون میدید غیرمستقیم و مستقیم.
خودم رو که جای تو میذارم،حس اذیت شدن داره از اینکه مبادا یک وقت با کسی ک عقد یا نامزد کردم،طرف با کسی دیگه رابطه جدی بگیره و حتی به رابطه جنسی برسه و من احساس حقارت و پوچی و...بکنم و به اسم غیرت،بهم بریزم و...


سلام اقا صدرا
واقعا عالی بود همون چیزی که من درگیرشم
دقیقا دارم ارزش خودمو از همسرم می گیرم
حرفاتون عالی بود ممنونم

حالا چیکار کنم ارزش خودمو نشون بدم ؟ یعنی از خانومم ارزش نگیرم ؟

راهنمائی کنید عالی میشه

مطمئنا من راهنمائیش می کنم و اگه نشد نشد دیگه دیگه اون دنیا خودش پاسخگو باس باشه
من اصلا ناراحت نمی شم
ولی اهل این حرفا نیست که بخواد رابطه حتی پنهون داشته باشه
فوقش تو فضای مجازی با ی پسر اونم فامیل اگه باشه جواب میده
اینا فک کنم در حد فکر هست فقط

فقط مشکل اینه که من تاثیر و ارزشمو از خانومم می گیرم
نظرتون چیه چیکار کنم خودم باشم ؟
ادم تاثیر پذیریم
 

Sadra75

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
همین که سعی کنی زندگی خودت رو بکنی و پایبند اعتقادات خودت باشی و نهایتا همسرت رو به اشتباهاتش آگاه کنی و کار نداشته باشی که عمل میکنه به حرفات یا نه،کم کم ارزشمندی واسه خودت میشه و تاثیرپذیریت کمتر میشه و فکر و خیالت هم آروم میگیره. زیاد بند این نباش که دخترعموت چیکار میکنه یا نمیکنه. مولانا میگه که وقتی زن به راه نمیاد،اصطلاحا معشوقه خراباتیه یعنی که به اسم غیرت و مردانگی و...کنترلش نکنی و تمام قوا و حواست رو واسش نذاری.
ته ته تهش طلاقه و چرت و پرت ها و حرفای بقیه ک اکثرهم کالانعام بل هم اضل. سعی کن پایبند ارزش های خودت باشی. همین
یا حق
 

جامانده

کاربر جدید
"منجی دوازدهمی"
همین که سعی کنی زندگی خودت رو بکنی و پایبند اعتقادات خودت باشی و نهایتا همسرت رو به اشتباهاتش آگاه کنی و کار نداشته باشی که عمل میکنه به حرفات یا نه،کم کم ارزشمندی واسه خودت میشه و تاثیرپذیریت کمتر میشه و فکر و خیالت هم آروم میگیره. زیاد بند این نباش که دخترعموت چیکار میکنه یا نمیکنه. مولانا میگه که وقتی زن به راه نمیاد،اصطلاحا معشوقه خراباتیه یعنی که به اسم غیرت و مردانگی و...کنترلش نکنی و تمام قوا و حواست رو واسش نذاری.
ته ته تهش طلاقه و چرت و پرت ها و حرفای بقیه ک اکثرهم کالانعام بل هم اضل. سعی کن پایبند ارزش های خودت باشی. همین
یا حق
درود واقعا ممنون از راهنمایی
همین الان حالم خوب شد
الکی خودمو در گیر ی مسائلی کرده بودم که بی مورد ناراحتم می کرد:Wink:

به طلاق که نمی کشه چون من به قول شما تاثیر پذیر شده بودم
حواسم به کار خودم باشه بهتره
باز اگه راهی برای جلوگیری از تاثیر پذیری داشتید بیان کنید ممنونم

1-میشه بگید چند سالتونه ؟ جسارت نباشه
2-خودتون چی شد که به این نتایج رسیدید ؟

ایا همین سوالی که من الان پرسیدم جز تاثیر پذیریه ؟ سوال 2
 
بالا