عفو و گذشت

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
عفو و گذشت در كجا جايز است و در كجا جايز نيست؟

عفو و گذشت از نظر عقل و شريعت وحياني , امري ارزشي و هنجار و رفتاري پسنديده ونيكو است . خداوند در آيات بسياري بر ارزشمندي عفو و گذشت , تأكيد كرده است و از صاحبان حق خواسته است كه بر خلاف حق و حقوق خويش از باب انسانيت از خطا و اشتباه ديگري درگذرند و رفتار نا درست ديگران را ناديده بگيرند .

خداوند در قرآن كريمش مي فرمايد : و لا تستوي الحسنة و لا السيئة ادفع بالتي هي احسن (1) هرگز نيكي و بدي در جهان , يكسان نيست ؛ هميشه بدي خلق را به بهترين عمل ( كه نيكي است ) پاداش ده .

امام خميني ( رضوان الله تعالي عليه ) مي فرمايند : ازبزرگترين كمالات انساني , تجاوز (گذشت ) اشخاصي است كه به اوبدي كردند و صفت عفو و تجاوز , از صفات جماليه ي حق تعالي است كه اتصاف به آن تشبه به مبادي عاليه است و هر كس كه در تحت تربيت رب العالمين واقع شد و مربوب ذات مقدس حق تعالي شد , بايد در او از صفات جمال حق - جل و علا – جلوه [ اي ] حاصل شود , و مرآت جمال جميل الهي گردد و از بزرگترين اوصاف حق , رحمت بر عباد و تجاوز از سئيات و عفو از خطيئات است . و اگر در انسان حظي از اين اوصاف نباشد , در جواب سؤال قبر – كه وقت بروز سراير است – نتواند گفت : ربي الله آنگاه كه سؤال شود : من ربك ؛ زيرا كه انتخاب اين اسم در بين اسماء , اشارت به آن شايد باشد كه در تحت تربيت كي بودي , و دست قدرت كي در تو متصرف بود در حيات دنياوي ؟ پس اگر انسان در تحت ربوبيت ذات مقدس حق , تربيت شده باشد و ظاهر و باطنش مربي به آن تربيت باشد جواب مي تواند دهد ؛ و گر نه , يا جواب ندهد و يا ربي الشيطان و يا ربي النفس الاماره شايد بگويد . (2)

با بيانات گهر بار امام فرزانه , روشن شد كه كسب روحيه ي عفو و گذشت نه تنها لازم است بلكه از اوجب واجبات است و در حقيقت كسي كه عفو مي كند ابتدا در حق خويش لطف كرده , ملبس به صفتي از صفات پروردگار مي گردد و به اسمي از اسماء الهي چنگ زده است .

 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
انسان در اثر عفو و گذشت به آرامش خاصي دست مي يابد كه نمي توان آنرا از راهي ديگر كسب كرد ؛ از اين رو بزرگان دين گفته اند كه در عفو و گذشت لذتي است كه در انتقام نيست .
كسي كه از خطاي ديگري مي گذرد , رحمت و مهر الهي را به سوي خويش جلب مي كند . و ليعفوا وليصفحوا الا تحبون ان يغفر الله لكم (3) با خلق , عفو و صفح پيشه كنند و از بديها در گذرند آيا دوست نمي داريد كه خدا هم در حق شما مغفرت و احسان فرمايد ؟ و الله غفور الرحيم كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است .
موارد جواز عفو و گذشت
- گذشت در هنگام قدرت
كسي كه كريم النفس است به هنگام قدرت , مي بخشد .
امير المؤمنين ( عليه السلام ) مي فرمايند : اولي الناس بالعفو اقدرهم علي العقوبه (4) سزاوارترين مردم به عفو كردن , تواناترين آنها به هنگام كيفر دادن است .
هنر اينست كه انسان در هنگام كسب قدرت و توانايي غلبه بر خصم , عفو كند و الا كسي كه نا توان است و قدرتي ندارد اگر از روي ترس و عجز انتقام نگيرد , هنر نكرده است .
عربي باديه نشين به رسول خدا ( صلي الله عليه و آله ) عرض كرد : اي رسول خدا ! روز قيامت چه كسي به حساب خلايق مي رسد ؟ فرمود : خداي عز و جل , باديه نشين گفت : به خداوندگار كعبه سوگند كه نجات يافته ايم ! حضرت فرمود : چگونه , اي باديه نشين ؟ عرض كرد : زيرا كريم , هر گاه قدرت يابد ببخشايد .
- در گذشتن از خطاهاي همسر و فرزندان
خداوند در قرآن كريمش مي فرمايد : يا ايها الذين امنوا ان من ازواجكم و اولادكم عدوا ً لكم فاخذروهم و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحيم (5) اي اهل ايمان ( بدانيد كه ) زنان و فرزندان شما برخي دشمن شما هستند از آنان حذر كنيد و اگر از آنان عفو و آمرزش و چشم پوشي كنيد خدا هم ( در حق شما ) بسيار آمرزنده و مهربانست . البته آيه همسر و فرزندان را بعنوان مصداق بيان كرده و چه بسا اين عفو مي تواند عموميت داشته باشد .

- گذشت از وامداران تنگدست
كسي كه مقروض است و توانايي پرداخت قرض خويش را ندارد بايد به او مهلت پرداخت داد و اگر طلبكار , قرض او را ببخشد بهتر است . خداوند تعالي مي فرمايند : و ان كان ذو عسرة فنظرة الي ميسرة و ان تصدقوا خير لكم (6) اگر ( از كسي طلبكار هستيد ) تنگدست شود بدو مهلت دهيد تا توانگر گردد و اگر در هنگام تنگدستي صدقه ببخشيد ( قرض او را ببخشيد ) براي شما بهتر است .

- عفو از قصاص
دين اسلام دين عفو و بخشش و رحمت است ؛ لذا حتي در جايي كه كسي مرتكب قتل شده نيز سفارش به عفو و گذشت مي كند : فمن عفي له من اخيه شي ء فاتباع بالمعروف و اداء اليه باحسان , ذلك تخفيف من ربكم و رحمة (7) و چون صاحب خون از قاتل , كه برادر ديني اوست بخواهد درگذرد , بدون ديه يا بگرفتن ديه كاريست نيكو , پس ديه را قاتل در كمال رضا و خشنودي ادا كند ؛ در اين حكم تخفيف و آساني امر قصاص و رحمت خداوندي است .
بطور حتم و مسلم اين دستور به گذشت , مربوط به كساني است كه قتل و خونريزي عادت آنها نگشته بلكه از روي جهل و تغافل و عدم تسلط بر قوه ي غضب , مرتكب قتل شده و نادم و پشيمانند .

- بازگشت دادن شخص به جبران خطا
گاه عده اي از روي ناداني از در دشمني با انسان وارد مي شوند و تنها كافي است مدتي با حسن رفتار با آنان برخورد شود , چه بسا دشمني آنها تبديل به دوستي صميمانه گردد .
ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينك و بينه عداوة كانه ولي حميم (8) بدي خلق را با بهترين عمل , پاداش ده تا همانكس كه گويي با تو بر سر دشمني است دوست صميمي تو گردد .

موارد ذكر شده , تنها مشتي بود از خروار وادي عفو و بخشش .
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
موارد عدم جواز گذشت

- صحنه ي جنگ
جبهه ي جنگ و مبارزه ي با دشمن , جايي براي عفو ودلسوزي نيست بلكه صحنه , صحنه ي مبارزه و دفاع از اسلام و حقوق ملت و حفظ اراضي مسلمين است و بخشش در چنين جايي جز جهل و خودكشي نيست !

- ظلم كنندگان به حقوق ملتها
سردمداران كفر و استكبار و كساني كه خون ملتها را به ناحق مي ريزند و حقوق حقه ي آنها را ضايع مي كنند , هيچ جاي گذشتي در حق آنها وجود ندارد بلكه بايد با همه ي توان به مبارزه بر عليه آنها برخاست و ظلمشان را برچيد .

- حق الناس و حقوق اجتماعي
در جايي كه به حقوق مردم تعدي مي شود و حقي از جامعه ضايع مي گردد , عفو و گذشت معنا ندارد ؛ تا جايي كه حتي از كوچكترين خلاف هم نبايد گذشت . تجاوز به عنف , احتكار مواد مورد نياز مردم , گران فروشي ... حتي عبور از چراغ قرمز , از مصاديق اين گروه مي باشد .

- جسور شدن ظالم
گاه بخشش مكرر كسي كه در حق ما ظلم كرده , موجب جسارت و عدم تنبه او مي شود . در اين صورت نه تنها عفو و بخشش , مؤثر نيست بلكه اثري سوء بر روي ظالم مي گذارد ؛ لذا به خاطر جلوگيري از هلاكت بيشتر ظلم كننده , نبايد او را بخشيد و بايد او را به طريقي مناسب تنبيه كرد .
بطور كلي يكي از مهمترين دلايل عفو , بازسازي رفتاري و نوعي بازگشت دادن و بازپروري شخص , به پيش از خطاست . پس هر گاه اين امر حاصل نشود يا در اثر عفو و بخشش , در حقوق افراد جامعه , خلل و تزلزلي پيش آيد ديگر جايي براي گذشت نيست .
تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل .



پی نوشت:

(1) سوره فصلت / 34
(2) شرح حديث جنود عقل و جهل / ص 425 – 426 امام خميني ( رحمة الله عليه )
(3) سوره نور / 22
(4) نهج البلاغه /حكمت /52
(5) سوره تغابن /14
(6) سوره بقره /280
(7) سوره ي بقره / 178
(8) سوره ي فصلت / 34
 
بالا