مدعیان دروغین مهدویت(از صدر اسلام تا زمان معاصر)

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
۱. تعریف مدعیان دروغین
3-1.png


برای کسانی که در زمینه مهدویت مطالعاتی داشته اند عنوان «مدعیان دروغین مهدویت» و یا «متمهدیان» به معنای کسانی که به دروغ خویش و یا دیگری را همان مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خوانده اند عنوانی آشناست.

مدعیان دروغین مهدویت یا همان متمهدیان کسانی هستند که در طول تاریخ از پاکدلی و حسن باطن و یا کم اطلاعی و بضاعت علمی اندک مردم سوء استفاده کرده اند و با ادعای مهدی موعود بودن و یا نیابت و سفارت ویژه از جانب آن حضرت داشتن عده ای را فریب داده، گرد خویش جمع نموده اند.

چنین افراد – که تعداد قابل توجهی در تاریخ اسلام یافته اند و از عصر امامان معصوم تا به امروز می توان مصادیق آنها را جستجو نمود – با این دست دعاوی برای خود تقدسی فراهم می کنند و از این طریق بر مرکب هوای نفس خویش سوار شده، به سرعت می تازند و بهره اندکی از زینت ناچیز دنیای فانی را به بهای سقوط در عذاب جاویدان جهنم خریداری می کنند.

البته باید توجه نموده که برخی از این افراد نیز خود ادعای مهدویت نداشته ای بسا انسانهائی صالح بوده اند اما دیگران ادعای مهدویت ایشان را داشته اند و یا امر بر مردمان زمان آنها و یا مردمان پس از ایشان مشتبه شده است به گونه ای که آنها را «مهدی موعود» تصور نموده اند.

در مباحث بعدی قبل از پرداختن به گزارش مختصری از این افراد در خصوص «اهمیت شناخت مدعیان دروغین» سخن خواهیم گفت.
 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
۲. اهمیت بحث از مدعیان مهدویت ۱
%D8%A7%DB%8C%DA%A9%D9%88%D9%86-%D8%B0%D8%B1%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D9%86.png
به چه دلیل باید مدعیان مهدویت را شناخت؟ بررسی احوال این افراد عمدتا شیاد چه ثمره و فایده ای برای کسی که در باب شناخت مهدی موعود می کوشد به دنبال دارد؟ آیا بهتر نیست با طرد اینگونه افراد و نپرداختن به آنها ایشان را به زباله دان تاریخ روانه نمود و وقت خویش را به امری دیگری اختصاص داد؟

حق این است که بحث در خصوص احوال این جماعت و شناختن ایشان خالی از لطف نیست بلکه اهمیتی بس فراوان دارد به همین روی قبل از ورود به تبیینِ گزارشِ مختصری از این افراد، لازم است تا دلایل اهمیت بحث از ایشان را مطرح نمائیم. به هر روی سر اهمیت این بحث در اموری نهفته است که به برخی از آنها اشاره می شود:

  1. شناخت دقیق تر اصول مهدویت
شکی نیست که شناخت امام زمان بر هر شیعه ای لازم و ضروری است تا جائی که در اعتقاد شیعه و بلکه مسلمین، به حکم احادیث فراوانی که در این باب وجود دارد؛ مرگ بدون شناخت امام زمان برابر با مرگ جاهلیت شمرده شده است. (ر.ک: اصول کافی، ج ۱، ص ۳۷۷ و … ) حال آیا بدون شناخت این مدعیان دروغین می توان شناخت دقیقی از مهدی حقیقی فراهم نمود؟

پاسخ منفی است و همانطور که «طلا شناس» تبحر خاصی در شناخت فلزات بدلی دارد «مهدی شناس» نیز نگاه نافذی در کنار نهادن مهدیان تقلبی داشته و دقتی مثال زدنی در شناخت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد.

به راستی افراد بسیاری بوده اند که به جهت نشناختن این جماعت و شگرد آنان در فریب مردم، فریب آنها را خورده اند و فلزی ناچیز و بی بها را به جای طلای ناب بی قیمتی قرار داده و از این طریق خود را در وادی «مرگ جاهلیت» داخل نموده اند.
 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
3. اهمیت بحث از مدعیان مهدویت ۲
3-1-1.png

در مباحث قبل بیان شده که اولین ثمره شناخت مهدیان دروغین «شناخت دقیق تر اصول مهدویت» و در حقیقت تکمیل فرآیند «مهدی شناسی» و «امام زمان شناسی» است؛ در بحث پیش رو به سر دیگری که در این امر نهفته شده است پرداخته می شود:

  1. تثبیت اصالت مهدویت
آیا وجود جمع کثیری که موسوم به «مهدیان دروغین» هستند ما را در اصل مهدویت دچار تردید نمی نماید؟ آیا کثرت این جماعت فریب پیشه ذهن را به دروغ بودن اصل این جریان منتقل نمی نماید؟ آیا ادعای واهی این عناصر سست بر اینکه «منجی بشریت» هستند، باعث سست شدن اصل اعتقاد به آمدن منجی برای بشریت نمی شود؟

با کمی دقت در سوالات فوق روشن می شود که پاسخ منفی است زیرا:

اولا اصل مهدویت با ادعای این افراد شکل نگرفته است بلکه این اصل از طریق آیات متعدد قرآنی، روایات متواتر شیعه و سنی، اجماع قطعی تمام دانشمندان اسلامی بلکه تمام اندیشمندان الهی در همه ادیان به مرحله اثبات رسیده است[۱] که تبیین مفصل آنها مناسبتی با موضوع بحث فعلی ندارد.

ثانیا اساسا وجود «امر تقلبی» وجود «اصل» را تثبیت نموده و دلیل روشنی بر حقیقی بودن آن است نه اینکه وجود اصل را خدشه دار نماید. برای مثال بین مردم کما بیش اسکناس تقلبی ۱۰۰۰ تومانی و یا ۲۰۰۰ تومانی وجود دارد زیرا این دو اسکناس، اصل واقعی در بین مردم دارند اما هرگز اسکناس تقلبی ۷۰۰۰ تومانی و یا ۲۵۰۰ تومانی ملاحظه نمی شود! و اگر روزی نیز به تقلب وارد بازار شود اقبالی به آن نشده به سرعت از میدان بیرون می شود زیرا چنین اسکناس هائی اساسا «اصلی» در بازار ندارند.

در مساله مهدویت نیز امر همینگونه است یعنی آنقدر «اصل ظهور منجی» در جوامع اسلامی مسلم بوده و آنقدر فطرت پاک مردم به انتظار این وعده آسمانی نشسته بوده است که شیادانی از آن سوء استفاده نموده و خود را همان «منجی موعود» معرفی کرده اند. بنابراین کثرت این جماعت دلیل روشنی بر تثبیت و استحکام اعتقاد به مهدویت است.

[۱] در سایت منجی دوازدهم در ضمن مباحث «سر درس مهدویت» این امور به تفصیل تبیین شده اند.
 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
۴. اهمیت بحث از مدعیان مهدویت4
4.png


در مباحث قبل در باب اهمیت بحث از «مدعیان مهدویت» به دو اصل «شناخت دقیق تر اصول مهدویت» و «تثبیت اصالت مهدویت» اشاره شد اینک در بحث پیش رو به سر سومی در اهمیت از این بحث اشاره می نمائیم:

  1. پرهیز از فریب خوردن توسط مدعیان دروغین
«اصل مهدویت» در جوامع اسلامی و نیز اعتقاد به «منجی» در بین تمام بشریت اصلی مسلم است. از طرفی دیگر انتشار ظلم و ستم در بین مردم و ستوه ایشان از این همه بیدادگری همواره آنان را متمایل به ظهور آن منجی الهی نموده و قلبهای ایشان را در سایه انتظار شیرین عدالت جهانی او نشانده است. این همه موجب شده است تا در طول تاریخ، مدعیان دروغین فراوانی به وجود آیند؛ که از مقام نیابت خاصه، تا مهدویت و از آن فراتر، تا مقام الوهیت را برای خویش ادعا کرده و هر کدام به اندازهِ دایره تبلیغ خود، مریدانی به دست آورده اند. گرچه ارباب معرفت و تقوا و مؤمنین آگاه، در هر عصری وجود دارند؛ اما عناصر بی حقیقت و شیادان جاه طلب و دنیاپرست، در طول تاریخ از عقیده و ایمان مردم نسبت به معبود واقعی، رهبران الهی، شؤون دینی و حقایق آسمانی سوء استفاده کرده و خود را به دروغ دارای مناصب معنوی جلوه داده اند و ادعای دروغ نموده اند.

حال باید توجه نمود که این سنت ناپسند منحصر به مرز تاریخی و یا جغرافیائی خاصی نیست بلکه خطری است که تمام معتقدان به «مهدویت» را در تمام زمانها تهدید می نماید؛ مقصود این است که چنین مدعیان شیادی هر روز در لباسی تازه ظهور نموده و عده ای را فریب می دهند و نا گفته پیداست که تنها کسانی از فریب آنها سلامت خواهند ماند که علاوه بر شناخت دقیق اصول مهدویت راستین، با شیوه و شگرد این جماعت آشنا بوده و جنس دعاوی کاذب آنها را می شناسند و روشن است که این مهم بدون شناخت این مدعیان در طول تاریخ فراهم نمی شود.
 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
۵. انگیزه مدعیان دروغین مهدویت
2.png


قبل از پرداختن به گزارش مختصری در خصوص هر یک از مدعیان دروغین مهدویت شایسته است درباره انگیزهای این جماعت – که کمکی شایسته به شناخت ایشان می نماید – نیز سخنی کوتاه مطرح نماییم. در مجموع، انگیزه های ایشان – چه کسانی که ادعای مهدویت برای خود داشته اند یا ادعای مهدویت شخص دیگری را داشته اند – را می توان در چهار عنوان بیان کرد:

الف) کسب منافع دنیوی

برخی به هوای ریاست، از طریق سوء استفاده از احادیث مربوط به مهدی موعود (عج) و تحریف آنها و فریب دادن افراد ساده لوح، مدعی مهدویت و مقام امامت برای خود یا دیگری شده و از جهل عوام و نادانی مردم ظاهربین و بی بصیرت، برای جاه طلبی و دنیاپرستی خود و رسیدن به هدف دنیوی خود، از عقاید پاک و بی آلایش مردم بهره برداری نموده اند و باعث تفرقه، جدایی و انحراف مردم از اسلام شده اند.

ب) کسب پیروزی بر دشمنان

گروهی هم با سعی و تلاش و ایجاد امید به پیروزی در پیروان خود و تقویت روحیه آنان و تکیه بر روایاتی که می گوید: «مهدی جهان را از عدل و داد پر می کند»، مدعی این مقام مهم برای خود یا دیگران شده اند.

ج) سوء استفاده از شرایط به وجود آمده در عصر ظلم و خفقان

مردمی که تحت فشار حکومتی ظالم بوده اند، به مجرّد نغمه ای با عنوان مهدویت، با آن هم ساز شده و بدون تحقیق، شتابان می پذیرفتند.

د) پشتیبانی برخی قدرتها

جماعت مدعیان گاهی آلت دست استعمارگران خارجی و عامل اجرای اهداف شوم آنها می شوند و ضمن خوش خدمتی به آنها، خودشان هم با جمع کردن مریدانی، با اعتقادات خاص، مدعی مهدویت و الوهیت می شوند.
 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
۶. مدعیان مهدویت امیرالمومنین علیه السلام1
2-1.png


به صورت کلی مدعیان دروغین به دو دسته قابل تقسیم هستند:

دسته اول، افرادی هستند که این مقام را برای شخص خودشان ادعا نموده اند؛

دسته دوم، افرادی هستند که چنین مقاماتی را برای افرادی دیگر ادعا کرده اند؛ افرادی که ای بسا از صالحان روزگار و حتی از امامان معصوم بوده اند اما در عین حال ادعای «مهدی موعود» بودن نداشته اند.

در مباحث پیش رو تلاش می شود تا با حفظ ترتیب تاریخی با هر دو دسته از این مدعیان آشنا شویم.

نخستین گروه «فرقه سبائیه» است؛ پیدایش این فرقه، بعد از شهادت امیر المومنین علیه السلام در سال ۴۰ه.ق می باشد. مهمترین اعتقادات آنها عبارت است از:

  1. معتقد به غیبت امیرالمومنین علیه السلام و بازگشت او شدند و شهادت او را نیز انکار می نمایند. (ر.ک: تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، ص ۱۲۷)
  2. آنها می پنداشتند که امیرالمومنین علیه السلام تا آخرالزمان باقی است و روزی خروج خواهد کرد و زمین را از عدل پر خواهد کرد؛ چنان که از ظلم پر شده است. بنابراین این جماعت هرگز معتقد به امامت امامان دوازده گانه نیستند. (الغیبه، شیخ طوسی، ص ۱۹۷)
  3. ایشان نسبت به امیر المومنین علیه السلام غلو کردند و گمان کردند او نبی است و حتی گمان کردند او خداست. (المهدیه فی الاسلام، ص ۹۴)
این فرقه منتسب به شخصی به نام «عبد الله بن سبا» است که در بخش بعد از او سخن خواهیم گفت.
 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
۷. مدعیان مهدویت امیرالمومنین علیه السلام2
8.png

در بحث پیشین در خصوص اعتقادات فرقه سبائیه سخن به میان آمد در این بحث در خصوص شخصی که این فرقه را به او منتسب می نمایند سخن می گوییم.

در مورد «عبدالله بن سبا» باید گفت، که اولین بار نام او در کتاب تاریخ طبری، با روایت سیف بن عمرو، آمده است، که نقل می کند: «او مردی یهودی از صنعا، از مادری سیاه پوست بود و در زمان عثمان مسلمان شد؛ به این قصد که در پوشش اسلام شروع به فساد کند و اسلام را براندازد؛ و در قتل عثمان هم شریک بود.» (تاریخ الرسل و الملوک، ج ۲، ص ۶۴۷) البته مورخان بزرگی همچون یعقوبی (متوفی۲۸۴ه)، بلاذری (متوفی ۲۷۹ه)، ابن سعد (متوفی ۲۳۰ه) از ابن سبا اسمی نیاورده اند.

علامه عسکری در کتاب عبدالله بن سبا (ر.ک: عبدالله بن سبا، ج ۳) به تفصیل درباره شخصیت عبدالله بن سبا سخن گفته و ساختگی بودن آن را ثابت می کند؛ و در مورد سیف بن عمرو تمیمی (متوفی ۱۷۰ ق) هم می فرماید که، وی عدنانی بوده و سعی فراوانی در تصرف تاریخ نموده است؛ از این رو عبدالله بن سبا هم از طراحی های اوست؛ تا بدین وسیله اختلافات مهم دنیای اسلام و عقاید مهم شیعه را به عبدالله بن سبا نسبت دهد؛ تا چنین وانمود کند که اصل این عقاید از یهود گرفته شده است.

متأسفانه برخی از شیعیان هم (مانند نوبختی در فرق الشیعه و اشعری در المقالات و الفرق) بدون دقت در کتب خود نام او را ذکر کرده اند؛ در حالی که جمع کثیری از اهل سنت وجود ابن سبا را انکار کرده اند؛ مانند: طه حسین (الفتنه الکبری علی و بنوه، ص ۹۸)، دکتر علی وردی (وعاظ السلاطین، ص ۱۷۵) و … (ر.ک: الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج ۳، صص ۲۹۳-۲۹۰)

در بحث بعد نکاتی را در نقد این فرقه بیان خواهیم نمود.
 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
۸. مدعیان مهدویت امیرالمومنین علیه السلام3
3-4.png


بر اساس آنچه در مباحث پیشین گذشت معلوم می شود که برخلاف تصور واهی برخی از وهابیان هرگز نمی توان مبداء پیدایش اعتقادات اصیل شیعه را در فرقه سبائیه و در شخص موهوم عبد الله بن سبا دانست؛ زیرا بر فرض که فرقه سبائیه در تاریخ وجود خارجی داشته باشد به وضوح پیداست که عقاید سست ایشان هیچ تناسبی با عقاید ناب شیعه اثنی عشری ندارد. در هر صورت در مورد سبائیه چند نکته قابل ذکر است:

الف) این طائفه منقرض شده اند و ادعای آنان هم باطل است.

ب) روایات فراوانی در منابع معتبر شیعی وجود دارد، که در آنها به تعداد ائمه :S (31): تصریح شده در حالی که در این فرقه اثری از این اعتقاد وجود ندارد.

ج) مسأله به شهادت رسیدن امیر المومنین علیه السلام از مشهورترین حوادث تاریخ اسلام بین شیعه و سنی است در حالی که این فرقه منکر آن است.

د) امیر المومنین علیه السلام در هیچ جا چنین ادعایی نداشته؛ بلکه خبر از آمدن قائم آل محمد (عج) می دهد.

اصبغ بن نباته می گوید: «نزد امیرالمؤ منین(ع) رفتم و او را متفکر و خیره شدهِ به زمین یافتم. عرض کردم: یا امیرالمؤ منین! چگونه است که شما را متفکر و خیره شده به زمین می بینم؟ آیا نسبت به آن راغب شده ای؟ فرمود: نه والله! هرگز نه راغب زمین و نه راغب دنیا گشته ام؛ ولی درباره فرزندی که از صلب من و یازدهم از اولاد من است، تفکر می نمودم. اوست آن مهدی که زمین را پر از عدل و داد می کند، پس از آن که از ظلم و جور پر شده باشد. او را حیرتی و غیبتی است، که در آن گروهی هدایت و گروهی گمراه می شوند…» (ر.ک: کمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۲۸۹)
 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
۹. مدعیان مهدویت محمد بن حنفیه1
2-3.png


کیسانیه از واژه «کیسان» گرفته شده، که صفتی از ماده «کَیِّس» (ر.ک: فرهنگ لغت معین، ماده کیّس)؛ به معنای زیرک، می باشد این فرقه تابعان مختار ثقفی منتقم شهیدان والامقام کربلا هستند و گفته شده است که به آنها کیسانیه می گویند زیرا امیر المومنین علیه السلام مختار را بر زانوی خود نشاند و او را کیِّس خواند. (ر.ک: تاریخ تحلیلی اسلام، سیدجعفر شهیدی، ص ۱۹۴)

در خصوص این فرقه نکات ذیل قابل ذکر است:

  1. ایشان که خود را پیروان مختاربن ابی عبیده ثقفی می دانستند معتقد بودند که محمد بن حنفیه فرزند امیرالمومنین علیه السلام بعد از حسین بن علی علیهما السلام امام و همان مهدی موعود است و در کوه رضوا به سر می برد و نزد او آب و عسل نهاده شده و از آنجا ظهور و قیام خواهد کرد. (الغیبه، شیخ طوسی، ص ۱۹۲)
  2. خود محمدبن حنفیه هرگز چنین ادعایی نداشته بلکه معتقد به امامت امام سجاد علیه السلام بوده است. (طبقات ابن سعد، ج ۵، ص ۹۴)
  3. شخص مختار نیز چنین اعتقادی نداشته است بلکه برخی از عقاید – از جمله عقیده مهدی موعود بودن محمد بن حنفیه – را با انگیزه های خاص به وی نسبت داده اند؛ در حالی که مختار هیچ ادعای گزافی نداشته و هیچ عقیده کفرآمیزی ابراز نکرده و هیچ فرقه و مذهبی تشکیل نداده است و نام کیسانیه در آن زمان اصلاً مشهور و معروف نبوده است. (الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۲۷)
اطلاعات تکمیلی در خصوص این فرقه را در بحث بعدی دنبال نمائید.
 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
۱۰. مدعیان مهدویت محمد بن حنفیه2
2-8.png


گذشت که اعتقاد به امامت و مهدویت محمد بن حنفیه اتهامی است که به مختار ثقفی وارد شده است. انتقام گیری او از قاتلان خبیث کربلا و تشکیل حکومتی شیعی توسط وی و سرکوب دشمنان و تسلط بر آنان بستر را برای انتساب چنین عقیده ای به او و پیروانش هموار می سازد. به هر روی بر فرض که برخی پیروان او چنین اعتقادی داشته اند شخص او هرگز بر این اعتقاد نبوده است.

چنانچه برخی از تحلیل گران معتقدند عاملان این اتهامات و دشمنی ها در مورد مختار و تبلیغات بر ضد او را می توان به چند دسته تقسیم کرد:

الف) عاملان و شرکت کنندگان در واقعه خونین کربلا و امویان کوفه؛

ب) اشراف و بزرگان کوفه، چون جمع کثیری از سپاهیان مختار غلامان آزاد شده بودند؛

ج) عبدالله بن زبیر و طرفداران و یاران او که مختار را مانع بزرگی برای خود می دانستند؛

د) امویان مستقر در شام، به رهبری عبدالملک بن مروان؛ (ر.ک: غالیان، ص ۸۵)

در مجموع درباره فرقه کیسانیه می توان گفت:

الف) این فرقه منقرض شده است و کسی در عصر فعلی اعتقاد به امامت و مهدویت و ظهور و قیام محمدبن حنفیه ندارد.

ب) شخص محمدبن حنفیه اصلاً ادعای مهدویت نداشته است.

ج) شخص مختار ثقفی نیز مدعی مهدویت محمد بن حنفیه نبوده است.

د) در روایاتی که در خصوص امامت دوازده امام :S (31): و پیامبر صلی الله علیه و آله از طریق شیعه و سنی بیان شده است، نامی از محمدبن حنفیه نیست از این روی چنین اعتقادی بدون شک انحراف از تعالیم ناب شیعه اثنی عشری است.
 
بالا