◆*◆کربـــلا معبر انتظــــــار ◆*◆

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : کربلا معبر انتظار

همسويي اهداف امام حسين (ع) وپيامبران
رخداد عاشورا به سبب اهدافي كه داشت و نيز مسائل و جهاتي كه براي خود تعريف كرده بود از پيچيدگي خاصي برخوردار است. تحليل اين پديده نشان مي دهد كه ميان آن و مساله انتظار و مهدويت ارتباط تنگاتنگي است. دراين جا بر اين نكته تاكيد مي شود كه مي توان ميان اهدافي كه امام حسين (ع) در عاشورا مي جست و ميان اهداف پيامبران پيوندي محكم و استوار يافت.
در تحليلي مي توان اين اهداف را درآگاهي و روشنگري، آزادي و عدالت خلاصه كرد. به نظر مي رسد كه در تمام انقلاب ها و نهضت هاي بشري اين امور كه فطري انسان هستند مورد نظر و توجه بوده است. انسان به طور طبيعي جست وجوگر حقيقت است و مي خواهد به شناخت و آگاهي درست دست يابد. از اين رو روشنگري و آگاهي يافتن به حقايق به عنوان خواسته نخستين انسان مطرح است.
قرآن تبيين مي كند كه پيامبران براي اين هدف برانگيخته شده اند و مساله تعليم و آموزش كتاب وحكمت مسأله اي است كه همه پيامبران بر آن تاكيد داشته اند. انسان با آموزش و تعليم افزون بر اين كه مي تواند بر حقايق هستي دست يابد و موقعيت خود و جهان را تفسير كند مي تواند از راه آن با حقوق خود آشنا شود و ازآن درزندگي اش بهره گيرد.
بعثت پيامبر اكرم اين گونه بود كه ملتي بي قانون و بي سواد و ناآگاه را به شناخت و آگاهي رساند و حقوق و تكليف خود را شناخت. انقلاب عاشورا به جهت بازگرداندن به اين مساله آغاز مي شود و هدف حضرت حسين (ع) اصلاح امتي بود كه به ناآگاهي و تحميق دچار شده و گروهي با انواع روش ها آنان را درجهل و ناداني نگهداشته بودند. مردم در طول نيم قرن پس از پيامبر (ص) از آگاهي و شناخت و حقيقت دور و به نوعي جهالت گرفتار شده بودند. باورهاي پيشين آنان كم كم و در طول زمان از ميان رفته و تاريكي جهالت نسبت به خود و ارزش ها و حقايق اسلام بر آنان چيره شده بود. نسبت به محتواي اصلي و اساسي اسلام ناآگاه شده و حق و باطل در هم آميخته بود. پوستين اسلام را وارونه به تن آن كرده و برتن باطل جامه اي از حق پوشانده بودند.

امام حسين(ع) با قيام خويش كوشيد تا مردمان را به آگاهي مجدد رساند و به نحوي تجديد دين كند. همان كاري را كه امام زمان بر پايه روايات انجام خواهد داد. اين گونه است كه ميان هدف قيام عاشورايي و نهضت مهدوي يگانگي و وحدت وجود دارد و چنان كه امام صادق مي فرمايد امام حسين(ع) نهضت خويش را به خاطر آگاهي بخشي به مردم و جامعه آغاز كرد و مردم را به شناخت و آگاهي نسبت به دين رساند. آن حضرت تجديد دين را هدف خويش قرار داد چنان كه حضرت مهدي(عج) نيز آن را پي مي گيرد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : کربلا معبر انتظار

آزادي، گمشده انسان
آزادي دومين گم شده انسان است و به معني رهايي از هرگونه قيد و بندهايي است كه وي را از دست يابي به حق و هدف خويش بازمي دارد. وقتي انسان به شناخت درست و راستيني از حق و حقيقت دست يافت، مي كوشد تا از حق خود و شناختي كه به دست آورده است بهره مند شود. اگر چيزي در درون و يا بيرون سد راه وي شود با آن به مبارزه برمي خيزد.
آن چه سد راه انسان مي شود قيد و بندهايي است كه از درون و يا بيرون برگردن و دست و پاي وي آويخته مي شود و نمي گذارد تا آزادانه به سوي اهداف خويش حركت كند. اسارت دروني، همان اسيري در دست تمايلات سيري ناپذير نفساني است. البته اين اسارت دروني دو ظهور متفاوت پيدا مي كند. گاه زندگي فردي و گاه زندگي اجتماعي او را تهديد مي كند. خواسته هاي دروني، وي را برده خواسته هاي ديگران نيز مي كند و اين گونه است كه بر پايه خواسته هاي ديگران حركت مي كند تا به خواسته هاي دروني خويش پاسخ دهد.
اما اسارت بيروني، اسارتي است كه از سوي جامعه بر وي تحميل مي شود. انساني كه اهل تكبر است و خود را برتر از ديگران مي يابد، در جامعه انساني، مستكبر مي شود و اين استكبار است كه عصيان و طغيان را دامن مي زند و طغيان نيز سبب مي شود تا او به انسان فاسدي به عنوان طاغوت تبديل شود. اين گونه است كه اسارت دروني وي را به انسان فاسدي تبديل مي كند كه استكبار بورزد و آن گاه عصيان و گناه كند و در دام طغيان افتد و در نهايت به انسان طاغوتي تبديل شود كه مي خواهد جامعه را به اسارت كشد. از اين رو گفته اند آزادي از اسارت باطني ريشه رهايي از اسارت ظاهري است.

دعوت پيامبر براي رهايي بشر از اسارت هاي باطني و ظاهري بود. انقلاب حسيني نيز همين هدف را داشت و تداوم حركت پيامبر(ص) بود. حركتي كه امام حسين(ع) آغاز كرده بود به اين هدف بود كه مردم را از اسارت طاغوت رهايي بخشد، طاغوتي كه خود در بند و اسير شهوات دروني بود و استكبار و طغيان مي ورزيد. آن حضرت خواست تا مردم را از شر طاغوت آزاد كند و دولتي براساس آزادي و آزادگي برپا نمايد. امام زمان نيز در اين راستا حركت مي كند و نهضت وي اين گونه است.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : کربلا معبر انتظار

عدالت، هدف نهضت حسيني
عدالت سومين هدفي است كه مي توان در نهضت حسيني از آن سخن گفت. آن حضرت افزون بر آگاهي بخشي به مردم و رهايي از طاغوت مي خواست دولت و حكومتي را بنياد نهد كه بر پايه عدالت باشد. از اين رو سخن از سيره جد و پدرش به ميان مي آورد كه بر پايه عدالت بود و حتي حضرت امير مومنان(ع) جانش را بر سر عدالت خواهي خويش گذاشت.
حسين بن علي(ع) مظهر عدالت خواهي بود. او در برابر ظلم و بيداد ايستاد تا دادگري را به جامعه بازگرداند. پيامبران و امامان معصوم(ع) مظهر خداوندي هستند كه همه چيز هستي را بر پايه عدالت بنياد نهاده است. بنابراين اگر به قدرت و حكومتي دست مي يافتند مظهر و محل تجلي عدالت خداوندي بودند. آنان بر اين پايه تلاش مي كردند تا هر حقي به صاحب آن بازگردانده شود حتي اگر كابين و مهر زنان شده باشد. انقلاب حسيني با اين هدف شكل گرفت و انقلاب مهدوي نيز با اين هدف شكل مي گيرد تا عدالت در گستره جهاني برپا شود و حكومت عدالت محور در سطح جهان تشكيل گردد.
آگاهي اي كه نهضت پيامبران و انقلاب عاشورا و نهضت مهدوي در پي آن است، اوج معرفت و آگاهي است كه همان شناخت توحيد است؛ زيرا مقصد نهايي آفرينش خدا و عبوديت بر پايه شناخت است. از اين رو شناخت و آگاهي واقعي به شكل عبوديت خدا ظاهر مي شود كه اين خود به معناي آزادي از هر قيد و بند سياسي و اجتماعي و دروني و بيروني است.
اگر بخواهيم حقيقت قيام عاشورايي را كه همان حقيقت قيام مهدوي است بشناسيم در وهله نخست بايد آگاهي را براساس معرفت ديني تبيين و تفسير كنيم. آگاهي در اين تفسير در سرآغازش همان معرفت و شناخت خدا قرار دارد و اين كه انسان به فطرت الهي بازگردد و حق را ببيند و جز تحقق حق، اراده اي نداشته باشد. آزادي در اين تفسير همان رهايي از قيد و زنجيرهاي دروني در وهله نخست و بازكردن قيد و بندهاي حاكميت بيروني طاغوت است كه ضدالهي است؛ زيرا طاغوت كسي است كه گرفتار نفس خويش است و طغيان خدا را در پيش گرفته و بر پايه آن مردم را به اسارت خويش درآورده است. اين گونه است كه در مكتب اسلام، معرفت الهي به آزادي و آزادي به اخلاق مي انجامد كه به معناي بيرنگي مطلق و رنگ مطلق توحيد گرفتن است. اين انسان موحد و مخلص است كه از همه قيد و بندها آزاد است و در بند ماده و نام و نشان آن نيست.
چنين انساني پس از آن و در پي توحيد محض در زندگي عملي خويش، عدالت را پيشه خود مي گيرد؛ زيرا انسان كامل، مظهر حق است. خداوند هم مظهر عدالت است و همه جهان را برپايه عدالت سامان داده است. اين گونه است كه ولايت بر پايه عدالت شكل مي گيرد. عدالت به عنوان هدف، مورد توجه پيامبران و معصومان و كساني است كه ولايت امور مردم و جامعه در دست ايشان است.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : کربلا معبر انتظار

دستاوردهاي حكومت مهدوي
در حكومت و ولايت مهدوي انسان ها به فرهنگ يگانه پرستي و شناخت و آگاهي درست دست مي يابند كه هدف قيام عاشورايي هم بوده است. در اين حكومت همه بركات و نعمت هاي زميني آشكار مي شود تا انسان با بهره گيري از آنها به كمال خود دست يابد و اين بركات براساس عدالت ميان بندگان خدا توزيع مي شود. از اين رو انسان ها ديگر گرفتار دست يابي به ماديت نيستند و از بند بردگي ماده آزاد مي شوند و عدالت در توليد و توزيع تحقق مي يابد و فرصت و امكانات براي رشد و تعالي همه بشر فراهم مي شود.
جامعه مهدوي بر محور ولايت شكل مي گيرد. صاحب ولايت ، انسان كاملي است كه داراي همه كمالات معصومين است. معصوم در تعبير كلام اسلامي از تعبير انسان كاملي كه در عرفان به كار مي رود گوياتر و روشن تر است؛ زيرا معصوم در ادبيات كلام اسلامي كسي است كه از محيط ولايت حق به هيچ وجه بيرون نمي رود. آنان همان چيزي را مي خواهند كه خدا مي خواهد و اين همان معناي عبوديت و پذيرش كامل ولايت الهي است.
مقام معصوم مقام عبوديت و ولايت است. جامعه مهدوي جامعه اي آرماني است كه بر محور ولي الله اعظم و امام معصوم و عبد مطلق مي گردد. از اين رو عصر مهدوي عصر ظهور عبوديت مطلق حق است و مظهر تجلي ولايت كامل حق مي باشد. ولايت در آن عصر در همه زندگي بشر تجلي مي يابد.
براي رسيدن جوامع بشري به اين جامعه، مي بايست فرآيندي طي شود. اين ها همان مراحلي است كه به عنوان مجاهده باطني و جهاد بيروني نام برده شده است. جامعه انساني براي اين كه به جامعه آرماني برسد مي بايست سختي هائي را تحمل كند تا به مقام قرب برسد و درگيري هايي را مي بايست داشته باشد تا توانمندي خويش را آشكار سازد. از اين رو گفته شده كه براي هر پيامبري دشمني قرار داده شد. انسان ها در طول تاريخ براي اهدافي چون آگاهي و شناخت و آزادي و عدالت تلاش كرده و با دشمنان درون و بيرون مبارزه نموده اند. هدف همه آن ها دست يابي به حكومتي بود كه همه اين امور را با خود داشته باشد. آنان را به مفاهيم بلند ياد شده برساند. همه براي تكامل بشر تلاش كرده اند تا زمينه براي ايجاد چنين جامعه اي فراهم آيد؛ بر اين اساس مي توان به يگانگي اهداف نهضت حسيني با اهداف نهضت مهدوي پي برد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : کربلا معبر انتظار

هدف از عزاداري و ياد كرد عاشورا
آيات بسياري به انسان وعده داده است كه روزي زمين در دست صالحان قرار مي گيرد و صالحان، حاكمان زمين خواهند شد. اين وعده با مقدماتي تحقق خواهد يافت كه ما از آن به فرآيند ياد كرده ايم. برنامه اي مشخص وجود دارد تا زمينه براي بروز و ظهور وعده و ايجاد حكومت صالحان بر تمامي زمين ايجاد شود.
اذيت و آزارهايي كه پيامبر در مدت بيست وسه سال تحمل كرد، در راستاي اين هدف بوده است. البته شرايطي پس از رسول(ص) ايجاد شد كه مردم را به عقب بازگرداند و نهضت امام حسين(ع) براي بازگشت به راه درست بود كه از آن به اصلاح در امت جدش ياد مي كند. در اين دوره ارتدادي پيش آمد كه البته ارتداد فقهي نبود ولي جامعه را از مسير تكاملي خويش دور ساخت و نهضت حسيني تلاش كرد تا مردم را به راه بازگرداند. برنامه امام حسين(ع) بر روشنگري استوار بود از اين رو در مدت كوتاه روز عاشورا ايشان بيش از هفت سخنراني روشنگرانه انجام مي دهد؛ اهداف نهضت را بيان مي كند و به روشني، طاغوت و اهدافش را افشا مي نمايد. هرچند كساني كه در آن جا بودند همان زمان آگاه نشدند و به خود نيامدند ولي وقتي با خود خلوت كردند حقيقت را چون آفتاب ظهر روشن ديدند و راه را از چاه شناختند. آن روشنگري امام حسين(ع) و ديگر پيام آوران نهضت موجب شد تا جريان به مسير ديگري برود و نوعي آگاهي پديدار شود. هرچند كه آن خط انحرافي به ظاهر ادامه داشت ولي ديگر چون پيش از نهضت حسيني كارآيي نداشت و نمي توانست خط اسلام را از صحنه به كلي بيرون برد و نابود سازد.
نهضت حسيني مقدماتي چون مسأله ولايت و غدير داشت و عاشورا خود حلقه اي ديگر براي اجراي وعده حق براي به سامان رساندن زمين و تحقق حكومت جهاني عدالت محور مهدوي است. تكرار عاشورا به معناي تكرار اهداف و زنده نگه داشتن آن است تا مردم را براي حكومت مهدوي آماده كند. هدف از يادكرد عاشورا به معناي يادكرد اهداف قيام است تا فراموش نشود و اين كه هدف آن بوده است تا حكومت عدالت محور در زمين بر پا شود.
عزاداري به معناي آن است كه امت همواره بداند كه دو خط، مقابل يك ديگر در طول تاريخ بوده است. خطي كه پيامبران در آن قرار داشتند و خطي كه فرعون و يزيد و مانند آن قرار دارند و مي خواهند نور حق و حق طلبي و عدالت خواهي از ميان برود و نگذارند تا حكومت صالحان برروي زمين تشكيل شود. مسأله انتظار به معناي انتظار پيروزي خط صالحان است كه نمونه روشن آن امام حسين و نهضت وي بود.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

«فرهنگ عاشورا» ، پیوندی عمیق و ارتباطی ناگسستنی با «فرهنگ انتظار» دارد. واقعه عاشورا، زمینه ساز و مقدمه ظهور امام عصر (عج) است و معارف و حکمت های جاودان آن، در «ظهور مهدی موعود» متجلی است. با بررسی و دقت، در حدیث قدسی «زیارت عاشورا» و «زیارات مربوط به امام زمان (عج)، در می یابیم که «نینوا» ، معبر «انتظاراست » ; یعنی، برای رسیدن به ظهور مهدی موعود، باید از گذرگاه کربلا عبور کنیم. زیارت عاشورا نیز در واقع، تحلیلی برای معبر بودن نینوا برای انتظار است. درس ها و پیام های عاشورا، چراغ های فرا راه شیعیان است تا با دیدی روشن و بصیرتی افزون، منتظر «ظهور» باشند و آماده قیام و مبارزه شوند. «السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره و الوتر الموتور; (1) سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خونش، وای تنهای رها شده » حسین علیه السلام، خون خدا است که در «عاشورا» به جوشش در آمد و به شریان تاریخ انسان و اسلام، حرکت و حیات بخشید. این خون خدا از دشت گلگون نینوا، قلب های مؤمنان و عاشقان را به تپش درآورد و چنان آتش و شرری به جان ها زد که هرگز سردی و خاموشی نخواهد داشت:

«ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لاتبرد ابدا» (2) .

این رود جاری خون خدا، از آن دشت خونبار، برای همیشه قلب تاریخ را سیراب، زنده و متحرک خواهد ساخت و هرگز نخواهد گذاشت جهل و نادانی ها - هر چند مدرن - و حیرت در ضلالت و گمراهی، بندگان خدا را نابود سازد; بلکه سرور شهیدان تاریخ، جان خویش را در راه خدا بذل و بخشش کرد; تا بندگان او را از تمامی جهالت ها و سرگردانی ها رهایی بخشد:

«و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة » (3) .

و این شور آفرینی آن اسوه عشق و آزادگی، هیچ خاموشی ندارد و این حرارت حسینی، سرد یا منحرف نمی شود. دشمنان او، بارگاه نورانی اش را تخریب کردند و قبر مطهرش را به آب بستند; زائرانش را شهید کردند و دست و پای آنان را بریدند ... ولی نتوانستند این «گرمی و عشق » و «شور و شعور» را از بین ببرند.

این شعله عشق و مشعل رهنمای تاریخ، جریان خود را در نهضت ها و انقلاب های دینی - به خصوص در انقلاب اسلامی ایران به خوبی نشان داده است و می رود تا حسینیان با فریادهای

«این الطالب بدم المقتول بکربلا»

ندای امام حسین علیه السلام را پاسخ دهند و به جهانیان بنمایانند که دیگر سیدالشهدا علیه السلام تنها نیست.

«سلام بر تو و بر ارواحی که به آستان تو فرود آمده، و با تو دفن شدند; سلام و درود خدا از جانب من بر همه شما باد; سلامی پیوسته و همیشه تا زمانی که باقی هستم و تا زمانی که شب و روز باقی است. سلامی به فراخنای هستی و پهنای تاریخ » .

این «سلام » ، زبان «گویا و ترجمان » همان حرارتی است که در دل ها افکنده ای و آتشی است که از عمق وجودمان شعله می کشد.

سلام ما، معرفت به جایگاه والا و رفیع شما و محبتی سرشار از عشق به شما است و فریاد معرفت و محبت به شما است که «اسوه همه پاکی ها و خیرها» هستید. سلام ما زمزمه «شناخت و عشق » از حجت خدا و تسلیم بودن به آستان شما است. سلام ما بر شما، اسلام و مسلمانی ما است که نمایانگر سه حیطه «شناخت » ، «عشق » و «اطاعت » است و این معرفت ما شیفتگان به پاکان هستی است.



...........


1) زیارت عاشورا.

2) مستدرک الوسائل، ج 1، ص 218.

3) زیارت اربعین امام حسین علیه السلام

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"


ما معرفتی به ساحت مقدس شما یافته ایم و فهمیده ایم که خداوند شما را پاک آفریده و از تمامی پلیدی ها آراسته کرده است. اصل و اول و آخر تمامی خیر و خوبی، شمایید و این معرفت ما، ماندگار است، چون شما ماندگارید و زبان گویای معرفت ما به شما (سلام) نیز ماندگار و جاودانه باد. «و ما بقیت و بقی اللیل و النهار» . ای کسی که پیامبر خدا، «اباعبدالله » را بر قامتت صلا زد; زیرا تو پدر عبودیت هستی و در سایه پدری و ولایت و رهبری تو، می توان به آستان عبودیت حق ره یافت. تو تاریخ بشر را که می رفت در جهالت مدرن و سرگردانی و گمراهی غوطه ور شود، نجات دادی; ولی این رهایی بشر و هدایت تاریخ، به بهایی بسیار گران تمام شد. «عزا و ماتم بزرگ » ; و «مصیبت سترگ » ، بر ما و تمامی اهل اسلام چیره گشت و آسمان ها و تمامی ساکنان آنها را فرا گرفت و سیه پوش ساخت، برسند دین به جز حب و بغض چیز دیگری نیست زیرا نمی توان فطرت پاک انسان ها را از پاکی ها جدا کرد و نمی توان به زشتی ها و پلیدی ها، دلبند و مهربان ساخت. آن جا که سخن از «پاکی ها» است، کبوتر «سلام » بال می گشاید و آن جا که سخن از «پلیدی ها» است، آتش لعن شعله می کشد. اینها، اموری طبیعی و فطری است و تعارف بر نمی تابد. هیچ کس با قاتل پدرش، نرد عشق نمی بازد و با کشنده پدر عبودیت و کشتی نجات بشر، سرآشتی ندارد. از این رو «سلام » ترجمان تولی و «لعن » زبان تبری است. ایمان دو رو دارد: «تولی و تبری و «حب و بغض » . داستان لعن، ریشه در دشمن شناسی شیعه دارد و در نگاه آنان، دشمنان به لحاظ جامعه شناختی و روان شناختی، جایگاه و اقسام خاص خود را می یابند.

مؤسسان ظلم و جور، از آن جایی که به جهت حقد، حسد و... تحمل پاکی ها را نداشتند، با طراری سیر حق را به طور مداوم رصد کرده، در کمین نشستند; تا آن که در فرصت تاریخی، نقشه شوم و پلید خود را به تصویر کشیدند. آنان با رسول پاکی ها در بالین و بستر بیماری آن کردند که تنها آنان می توانستند آموزه های شیطانی را این گونه طراحی و طراری نمایند و نفس و جان رسول خدا را خانه نشین کنند.

«مؤسسان ظلم و جور» ، با شگرد و شیوه شیطانی خود، وارد میدان شدند و با همراهی یک جریان پلید، پاکان را از «مقام » بلند خود «دفع » کردند; یعنی، اول جایگاه و مقام آنها را نشانه رفتند و تضعیف نمودند. در آن برهه، نقل احادیث نبوی ممنوع شد و اگر کسی اقدام به نشر احادیث می کرد، با ضرب و شتم و تبعید و قتل مواجه می شد. آنان در ظرف این مدت طولانی، روایات جعلی فراوانی را در مدح دشمنان اهل بیت :S (31): منتشر کردند. هدفت آنان این بود که «مقام » امام علی علیه السلام را تنزل دهند و شخصیت حقیقی و حقوقی آن حضرت را ترور کنند و در مقابل، تمامی مناقب و ویژگی هایی را که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای امیر مؤمنان علیه السلام بیان فرموده بوده مشابه سازی کردند و برای اشخاص مورد نظر و دشمنان خاندان عصمت و طهارت نقل و منتشر نمودند، حتی وضع به گونه ای بود که آن افراد را، هم تراز و گاهی بالاتر از پیامبر صلی الله علیه و آله مطرح می کردند.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

با این راهبرد و شگرد، در صدد آن بودند که «مقام » و منزلت این پاکان هستی را خدشه دار کنند و تنزل دهند. وقتی از حیث شخصیتی ایشان را تخریب کردند، دیگر زمینه برای قتل و شهادت آنان سهل و آسان می نمود. وضع به گونه ای گشت که حضرت علی علیه السلام را در محراب شهید کردند و مردم با شگفتی می پرسیدند: علی در محراب چه می کرد؟ مگر او اهل نماز بود؟ این جریان تا زمان امام حسین علیه السلام بسیار شدید ادامه داشت تا آن که جهالت مدرن، در جهان اسلامی سایه گسترد.

راهبرد و استراتژی دشمن آن بود که «پاکان » و «خاندان طهارت » را، از مقامشان دفع کنند و «مراتب » و رتبه های بلندی را که خداوند، برای آنان مقرر فرموده بود، از بین ببرند:

«و لعن الله امة دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله فیها».

در این بستر سازی ها و در فاصله کوتاهی پس از رحلت نبی اکرم، جاهلیت مدرن تحت لوای اسلام و به نام اسلام، «ارکان دین » را به شهادت رساندند. دست پلید آنان تا مرفق به خون خدا آغشته گشت:

گروه دیگر از دشمنان در نگاه شیعه «ممهدین و زمینه سازان قدرت » ظلم و جور علیه اهل بیت می باشند. آنان عده ای از خواص جامعه بودند که به جهت جیفه پست دنیا، از پاکان فاصله گرفتند و با «مؤسسان ظلم و جور» کنار آمدند. این خواص آن زمان، با استفاده از وجاهت و سابقه خود، به تسلط شیطان یاری رساندند و زمینه سازان و مقدمه چینان تمکن و قدرت دشمنان برای قتل اولیای خدا شدند:

«و لعن الله الممهدین لهم بالتمکین من قتالکم » .

من پس از درک این همه درد و رنج خوبان و پاکان، نمی توانم بی تفاوت باشم; از این رو فریاد برائت بر می کشم و به خداوند و به شما پاکان اعلام می دارم که من از آنان (مؤسسان و ممهدان) بیزارم و آماده جنگ با آنها هستم. من سر آنان را به سنگ خواهم کوفت و در این راه، از جان و مال خود مایه خواهم گذاشت. من از «اشیاع » ، «اتباع » و «اولیای » آنها هم بیزارم و با آنان سر جنگ دارم. گروه دیگر از دشمنان، همین سه دسته یاد شده اند. دشمنان پاکان، گروه مؤسسین داشتند که با راهبرد «دفع مقام » و «ازاله مراتب » ، دشمنی خودرا کلید زده بودند و جاده صاف کنان و زمینه سازانی داشتند که «ظلم و جور» مؤسسان را مقدمه چینی و فرهنگ سازی می کردند و نظریه پرداز آنان بودند. گروه آخر، شامل سه جریان اشیاع، اتباع و اولیای آنها بود.

اینها بدنه مردمی را تشکیل می دادند که «اشیاع » ، مقربین به مرکز ظلم و جور; «اتباع » ، نیروهای اشیاع و دست پرورده آنان; و «اولیاء» ، بدنه پایین و توده تاثیرپذیر از فرهنگ شرک و کفر بود. من از تمامی آنها برائت و بیزاری جسته، با آنان در جنگ می باشم. بی تفاوت نیستم; زیرا قلب من حرارتی از خون خدا، در خود دارد که غیرت و آزادگی را در رگ هایم جاری می کند و این گونه است که «فرهنگ عاشورا» شکل و جریان می یابد و عاشورائیان را به صحنه می آورد.

آنان فریاد بر می کشند:

«یا اباعبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامة; (4)

ای پدر بندگی و عبودیت! همانا من در صلح هستم، با کسی که شما با او در صلح هستید و در جنگ هستم، با آن که شما در جنگ با او هستید و این راهبردی است همیشگی و تا قیامت یک جریان ایستا و محدود نمی باشد».

تا زنده هستم، با این استراتژی زیست می کنم و آن را به فرزندان خود و دیگران، می آموزم و توصیه می کنم; زیرا من وظیفه دارم در مدار حق باشم و حق را به دیگران سفارش کنم و به آنان بگویم همواره باید در مسیر حفظ این حق، صبر پیشه کنند:

«تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» (5) .

تا زنده هستیم و تا قیامت، این معرفت، محبت و اطاعت همراه ما بوده و در برزخ و قیامت، شاهدی بر حقانیت ما خواهد بود.

........


4) زیارت عاشورا.
5) سوره والعصر

 
بالا