سیره تبلیغی رسول خدا صلی الله علیه و آله

  • نویسنده موضوع Ali
  • تاریخ شروع

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
مقدمه
زبان شمشیری قاطع است كه میتواند همچو عصای موسی علیه السلام فرآوردههای باطل و جادویی را فرو بلعد و سیمای حقیقت را نمایان كند. بزرگترین ابزار هدایت پیامبران، زبان است تا آنجا كه حضرت موسی علیه السلام درخواست میكند: «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یفْقَهُوا قَوْلی»؛ (1) «بارالها! به من شرح صدر عنایت كن و امر [هدایت و رسالت] مرا آسان ساز و عقده و مانع را از زبانم بردار تا سخن مرا بفهمند.»
وی از خدا میخواهد كه برادرش هارون علیه السلام را یاور و همكارش قرار دهد؛ چرا كه هارون علیه السلام از او فصیحتر است؛ «وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعی رِدْءاً یصَدِّقُنی.» (2)


: tasavir 26:

آداب سخن
سخن گفتن آدابی دارد، و ما در این مقاله نكاتی را مرور میكنیم كه در كیفیت سخن گفتن پیامبر خداصلی الله علیه وآله به ما رسیده است؛ باشد تا پیرو سیره تبلیغی حضرتش باشیم و آداب سخن را رعایت كنیم كه بهترین راز و رمز موفقیت در سیره آن بزرگوار نهفته است. علی علیه السلام - كه نفس پیامبرصلی الله علیه وآله است - میفرماید: «إِنَّا لَأُمَرَاءُ الْكَلَامِ؛ (3) به راستی ماییم فرمانرواهای قلمرو سخن.»


حضرت استاد آیة الله جوادی آملی در سیره رسول اكرم صلی الله علیه وآله در مورد قرآن، شاخصههای برتری آن حضرت بر سایر پیامبران را بیان میكند (4) و از جمله مینویسد:
«پنجم: خصیصه دیگری كه خدای سبحان برای معرفی پیامبرش ذكر میكند، این است كه میفرماید: او حاملی است كه كلام و سكوتش مظهر كلام و سكوت خداست. هر چه میگوید، وحی است و هر آنچه با وحی در یافت نموده، به مردم ابلاغ میكند؛ نه از وحی میكاهد و نه غیر از وحی چیزی میگوید: «وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی»؛ (5) [یعنی] آنچه را كه به عنوان سنت و سیرت و گفتار دینی از او میشنوید، وحی است.» (6)
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
نكات مؤثر در كیفیت سخن با استفاده از سیره رسول خداصلی الله علیه وآله عبارت است از:


الف. صوت نیكو
صوت و لحن زیبا، از لوازم سخنوری است. امام صادق علیه السلام میفرماید: «مَا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیاً إِلَّا حَسَنَ الصَّوْتِ؛ (7) خداوند عزیز و جلیل، همه پیامبران را خوش صدا برگزید.»
صدای حضرت رسول صلی الله علیه وآله نیز گوشنواز و دل نشین بود. درباره تلاوت قرآنش آمده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله كَانَ أَحْسَنَ النَّاسِ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ؛ (8) صوت تلاوت قرآن پیامبرصلی الله علیه وآله از همه مردم بهتر بود.»
روشن است كه لحن گیرا و گشنواز نقش مهمی در جذب مخاطبان دارد و حضرت سفارش كرده است: «زَینُوا الْقُرْآنَ بِأَصْوَاتِكُمْ؛ (9) قرآن را با آوازتان زینت دهید!»


ب. فصاحت

در عصری كه فصاحت و بلاغت در اوج شكوفاییاش بود و محور مسابقات رسمی عرب بر اشعار فصیح و بلیغ و معلقات سبعه و میدان فصاحت و بلاغت قرار داشت، خداوند پیامبری برگزید كه چنین فرمود: «اَنَا اَفْصَحُ الْعَرَبِ مَیدَ اَنِّی مِنْ قُرَیشٍ وَ اسْتُرْ ضِعْتُ فِی سَعْدِ بْنِ بَكْرٍ فَاَنَّی یأْتِینِی اللَّحْنَ؛ (10) من از همه عرب [گویاتر و] فصیح ترم. غیر آنكه از قریشم و در طایفه بنی سعد بن بكر شیر نوشیده [و رشد كردهام،] پس از كجا لحن [زیبای عربی خالص] به من میرسد!»
فصاحت و حسن صوت و تلاوت زیبای برخی ائمه :S (31):؛ مثل امام سجاد و حضرت كاظم علیهما السلام نیز در تاریخ منعكس شده است. (11)
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
ج. تبسم ملیح و خوش رویی
از زمینههای موفقیت، آمیختن سخن با لبخند است؛ هم جاذبه میآفریند و هم سخن را دلنشینتر میسازد. سخن گفتن پیامبرصلی الله علیه وآله نیز با تبسمی ملیح و جذاب آمیخته بود: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِذَا حَدَّثَ بِحَدِیثٍ تَبَسَّمَ فِی حَدِیثِهِ؛ (12) هر گاه رسول خداصلی الله علیه وآله سخن میگفت، لبخندی [مختصر] بر لبانش نقش میبست.» گاهی هم با دیگران، با گفتار خویش، مزاح و شوخی میكرد؛ با این هدف كه آنان را خرسند سازد و غریبهها خودی گردند. (13)
درباره مزاح و تبسم پیامبرصلی الله علیه وآله در جلد 16 بحار الانوار یك فصل آمده است. همچنین در كتاب «الاخلاق فی الاحادیث المشتركة»، جلد 1، صص 141 - 145، درباره بشاش بودن و خندان بودن حضرت، احادیثی از شیعه و سنی نقل شده است كه برای اختصار از نقل آن خود داری میكنیم.


د. خلاصه گویی
پر حرفی، شنونده را آزار میدهد و خسته میكند. سخنرانیهای طولانی موجب گریز افراد از جلسات مذهبی، نماز جمعه و مجالس وعظ میگردد. رسول اكرم صلی الله علیه وآله كه همه سخنانش آموزنده و نور و حكمت بود، این نكته را رعایت میكرد:
«كَانَ أَخَفَّ النَّاسِ صَلَاةً فِی تَمَامٍ وَ كَانَ أَقْصَرَ النَّاسِ خُطْبَةً وَ أَقَلَّهُ هَذَراً؛ (14) [رسول خداصلی الله علیه وآله در نماز جماعت و جمعه با آنكه نمازش كامل و عالی بود] نمازش از همه سبكتر و خطبه هایش كوتاهترین خطبهها بود و سخن پراكنی او كمترین بود.»
و در وصف آن حضرت گفته اند: «قَدْ تَرَكَ نَفْسَهُ مِنْ ثَلَاثٍ الْمِرَاءِ وَ الْإِكْثَارِ وَ مَا لَا یعْنِیهِ؛ (15) او نفس خود را از سه خصلت بد رها كرده بود [كه عبارت است از] : بگو مگوهای بی فایده، پرگویی و سخنان بیهوده.»


ه. كنترل زبان از بیهوده گوییها و آزارها
«كَان یخْزُنُ لِسَانَهُ إِلَّا عَمَّا یعْنِیهِ وَ یؤْلِفُهُمْ وَ لَا ینَفِّرُهُمْ؛ (16) [پیامبر خداصلی الله علیه وآله] زبانش را حفظ میكرد، مگر در تبیین اهداف و مقاصد مربوطه اش. و [به هنگام سخن گفتن هم] وحدت بخش و الفت آفرین بود، نه عامل عداوت و نفرت بین مردم.»
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
و. همسطح حاضران
خردمند در سخنرانی، میزان كشش و تحمل افراد و معلومات مخاطب را بررسی و محاسبه میكند و طبق همان، سخن میگوید. مطالب عالی برای افراد معمولی یا سطح پایین مثل كباب برگ برای نوزادان، غیر قابل هضم و زیانبار است. و بر عكس، مطالب ساده یا سخیف برای مخاطبان سطح بالا، سبب فراری دادن آنان میگردد.
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله انسان كامل و دارای علم لدنّی بود؛ ولی هنگام تبلیغ، ظرفیت مخاطب را میسنجید. امام صادق علیه السلام فرموده است:
«مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِنَّا مَعْشَرَ الْأَنْبِیاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ؛ (17) رسول خداصلی الله علیه وآله هرگز با مردم با عمق عقل و درك خود سخن نگفت و میفرمود: «ما پیامبران، مأموریم با مردم به اندازه عقل و فهم آنان حرف بزنیم [نه به قدر فهم خودمان] .»


ز. تلاش در تفهیم مقصد
برخی از اهل منبر عوام زده اند و چون عوام سخنان مطنطن و لحن خطابی و حماسی و محكم را میپسندند، و تلاش میكنند كه با جملات جدید یا به سبك كتابی و خطابهای جملات را ردیف كنند و محتوا را در پای بست ظواهر زیبا، ذبح كنند. در نتیجه، عوام میگویند: آقا، خوب سخنرانی میكند. ولی اگر بپرسند: چه گفت؟ از عهده جواب بر نمیآیند و هر كس جملهای را گرفته و در ذهن خود از ظن خود یار گوینده گشته است.
رسول خداصلی الله علیه وآله كوشش داشت معارف عالی و حیاتی را حتی به عامیترین افراد بفهماند و از همان بی سوادهای بیابانی، «شهداء، صالحین و صدیقین» بسازد: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِذَا حَدَّثَ الْحَدِیثَ أَوْ سأل عَنِ الْأَمْرِ كَرَّرَهُ ثَلَاثاً لِیفْهَمَ عَنْهُ؛ (18) [شیوه] پیامبرصلی الله علیه وآله چنان بود كه اگر حدیثی مطرح میكرد یا از موضوعی میپرسید، آن را سه بار تكرار میفرمود تا كاملاً مفهوم و بی ابهام باشد.»
سخن آن حضرت همواره دارای پیام روشنی بود كه هر شنوندهای آن را به وضوح در مییافت و درك میكرد. (19)


ح. مراعات حال مردم
پیامبر خداصلی الله علیه وآله بسیار رئوف و رحیم و دلسوز بود و دشواریهای مردم، بر آن حضرت گران تمام میشد: «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیكُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ»؛ (20) «رنجهای شما بر او سخت است، اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.»
حتی گاهی در نماز كه صدای گریه كودكان به گوشش میرسید، نماز را سریعتر میخواند و به پایان میرساند تا مادر آن كودك، به فرزندش رسیدگی كند. با آنكه معمولاً بین وقت نماز مغرب و عشاء فاصله میانداخت و هر كدام را در وقت فضیلت خود میخواند، ولی گاهی كه در سفرها، در پیمودن راه شتاب داشت یا در شبهای بارانی، یا آن گاه كه كاری فوری داشت و... بین دو نماز جمع میكرد و میفرمود: «مَنْ لَا یرْحَمْ لَا یرْحَمْ؛ (21) هر كه رحم نكند، به او رحم نمیشود.»
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
ط. قطع نكردن سخن حاضران


هنر گوش دادن به سخن مخاطب، یكی از راههای جذب است كه صبوری و تحمل میطلبد؛ زیرا گاهی صِرف شنیدن سخن معترضان، عقده آنان را برطرف میكند. حضرت رسول صلی الله علیه وآله اصحاب را چنان تربیت میكرد كه حرف گوینده را تا پایان گوش دهند و كسی كلام دیگری را قطع نكند.
از سخنان آن حضرت است: «مَنْ تَكَلَّمَ أَنْصِتُوا لَهُ حَتَّی یفْرُغَ. حَدِیثُهُمْ عِنْدَهُ حَدِیثُ أُولیهُمْ؛ (22) هر كه سخنی داشت، دیگران خوب گوش میدادند تا پایان یابد. سخنشان در محضرش، همان سخن گفتنِ فردِ اول بود.»
«وَ لَا یقْطَعُ عَلَی أَحَدٍ كَلَامَهُ حَتَّی یجُوزَ فَیقْطَعَهُ بِنَهْی أَوْ قِیامٍ؛ (23) و [آن حضرت] كلام كسی را قطع نمیكرد تا از موضوع بگذرد، آن گاه آن موضوع را با نهی یا قیام قطع میكرد.» و در نسخه مكارم الاخلاق آمده است:.». تا بگذرد و به نهایت برسد یا با كلامی دیگر آن را پایان میداد.» و در برخی نسخ «حتی یجور» از «جور» آمده است؛ یعنی سخن كسی را قطع نمیكرد تا آن كه به ناحق برود و به باطل گراید؛ مثلاً غیبت یا فحاشی كند. آن گاه بر میخاست یا نهی میكرد. (24)
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
پاورقــــــــــــــــــــی

1) طه / 25 - 27.
2) قصص / 34.
3) نهج البلاغه، خ 233.
4) سیره رسول اكرم در قرآن، تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج 8، بخش اول.
5) نجم / 3 - 4.
6) تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج 8، ص 32.
7) بحار الانوار، ج 11، ص 66، ح 12.
8) تاریخ و سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله، ص 330، به نقل از: سنن النبی صلی الله علیه وآله، علامه طباطبایی، ص 311.
9) التمهید، ج 5، ص 620.
10) همان؛ ر. ك: كنز العمال، ج 11، ص 404، ح 31884.
11) ر. ك: التمهید، ج 5، ص 177، 179، 629، 180، 206 و 207.
12) سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 48.
13) ر. ك: اخلاق نبوی، جواد محدثی، ص 33.
14) بحار الانوار، ج 16، ص 237؛ مكارم الاخلاق، ص 23؛ سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 45.
15) بحارالانوار، ج 16، ص 153.
16) همان، ص 151؛ سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 15.
17) بحارالانوار، ج 16، ص 280، ح 122؛ این حدیث با تعبیر «انَّا مَعَاشِرَ الْاَنْبِیاءِ...» نیز نقل شده است، ر. ك: سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 57.
18) مكارم الاخلاق، ص 20.
19) بحار الانوار، ج 16، ص 237.
20) توبه / 128.
21) سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 248، به نقل از: اخلاق نبوی، ص 21.
22) بحار الانوار، ج 16، ص 153.
23) همان.
24) همان، ص 171؛ سنن النبی صلی الله علیه وآله، ص 18.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
پیام روشن و حرف آخر


گاهی استاد در كلاس درس تخصّصی بحث میكند. در چنین محفل علمی و تحقیقی، نقل اقوال، بیان ادله طرفین، ترجیح و نقد و تبیین صورتهای گوناگون مسئله و احتمالات و... راهگشاست؛ زیرا همه اهل فن و دارای متن هستند و هر روزه همراه استادند. این خیلی تفاوت دارد با یك جلسه سخنرانی. در خطابه باید قول صحیح یا مختار گوینده، درست تبیین و با ضرس قاطع، تكلیف مستمع روشن گردد. اینكه مخاطب را سردرگم رها كنیم و ذهنش را مشوش سازیم كه برخی چنین و بعضی چنان میگویند و شاید این گونه و احتمال است آن گونه و چنین و چنان باشد، راه و رسم تبلیغ نیست.
بعضی گویندگان با بیان مبانی و اقوال گوناگون در مقام اظهار لحیه و فخر فروشی هستند و انتظار دارند مخاطب، احسن الاقوال را پیدا كند. باید گفت: وقتی خود سخنران سرگردان است، چه توقعی از مردم عادی و عوام! این شیوه، انسان را به یاد پیر داماد مثنوی میاندازد كه به آرایشگر گفت: میخواهم به حجله روم، لطفاً موهای سفید صورتم را بچین! ناگاه آرایشگر تمام موهای سفید و سیاه سر و رویش را چید و در دامنش ریخت و گفت: بنده فرصت كافی ندارم، خودت خوب و بدش را گزینش كن!
درباره پیامبرصلی الله علیه وآله گفته اند: «كَانَ كَلَامُهُ فَصْلًا یتَبَینُهُ كُلُّ مَنْ سَمِعَهُ؛ (1) كلامش روشن و گویا [و پایان بخش منازعات و به اصطلاح، حرف آخر] بود؛ چنان كه هر شنوندهای آن را میفهمید.»


درباره قرآن كریم هم میخوانیم: «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ»؛ (2) «به حقیقت این [قرآن] سخنی است كه حق را از باطل جدا میكند و هرگز شوخی نیست.» البته انتظار نمیرود كه روحانی همچون حضرات معصومین :S (31): باشد؛ ولی میتواند پیام واضحی را در اختیار شنوندگان قرار دهد. بارها استاد آیة الله حسن زاده در وصف معصومین :S (31): میفرمود: «بنگرید تعبیرهایی كه در السنه و فتاوای علماء هست، در فرمایشات آنان نیست. نمیفرمایند: بنابر احتیاط لازم یا واجب، چنین است؛ شاید چنان باشد؛ احتمال است این طور باشد؛ علی الظاهر؛ گمان میرود آن مطلب حق باشد و... همیشه به ضرس قاطع، حقایق ملكوتی را بیان میفرمایند.»
در حق پیامبر خداصلی الله علیه وآله آمده است: «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلی»؛ (3) «پروردگارت تو را وا نگذاشته و دشمن نداشته است.»
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
حق محوری
پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله چه در شوخیها وچه به هنگام غضب، از مدار حق بیرون نمیشد. از امام صادق علیه السلام نقل است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یدَاعِبُ وَ لَا یقُولُ إِلَّا حَقّاً؛ (4) رسول خداصلی الله علیه وآله شوخی و مزاح میكرد، ولی جز حق چیزی بر زبان نمیآورد.»
به خاطر خودش غضب نمیكرد، ولی برای معیارهای دینی و حدود الهی غضبناك میگشت.
وقتی احترام احكام الهی و حرمتها میشكست، خشمگین میشد، (5) اما جز حق نمیفرمود: «وَ كَانَ فِی الرِّضَا وَ الْغَضَبِ لَا یقُولُ إِلَّا حَقّاً؛ (6) در حال رضاو غضب، چیزی جز حق نمیگفت.»

حضرت صادق علیه السلام میفرماید: «در جنگ احد مردم شكست خوردند [و فرار كردند] ؛ پس پیامبرصلی الله علیه وآله به شدت غضبناك شد و آن گاه كه خشمگین میگشت، مثل دانههای لؤلؤ از پیشانیش عرق میریخت.» (7)


حفظ حریمها
امام علی علیه السلام میفرماید: «كَانَ لَا یذُمُّ أَحَداً وَ لَا یعَیرُهُ وَ لَا یطْلُبُ عَثَرَاتِهِ وَ لَا عَوْرَتَهُ وَ لَا یتَكَلَّمُ إِلَّا فِیمَا رَجَی ثَوَابَهُ؛ (8) [رسول خداصلی الله علیه وآله] كردارش چنان بود كه احدی را مذمت نمیكرد و كسی را سرزنش نمیكرد و در پی لغزشها و زشتیهایش نبود و سخن نمیگفت، جز در موضوعی كه امید ثوابش میرفت.»
و نیز میفرماید: « مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیاءٍ وَ صِدْقٍ وَ أَمَانَةٍ لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا تُؤْبَنُ فِیهِ الْحُرَمُ وَ لَا تُنْثَی فَلَتَاتُهُ مُتَعَادِلِینَ مُتَوَاصِلِینَ فِیهِ بِالتَّقْوَی مُتَوَاضِعِینَ یوَقِّرُونَ الْكَبِیرَ وَ...؛ (9) مجلس پیامبرصلی الله علیه وآله، مجلس بردباری، حیاء، صدق و امانت بود.

صداها در آن مجلس بالا نمیرفت و حرمتها در آن از بین نمیرفت و در پی لغزش دیگران و عیب جویی از آنان نبود. همه اهل پیوند [و صفا و ارتباط] بر محور تقوا بودند تواضع مینمودند و بزرگان و سالخوردگان را تكریم میكردند و... .»

آن حضرت اگر میخواست عیوب حاضران را بر طرف كند، به در میگفت تا دیوار بشنود. در احادیث حضرت، چنین تعبیرهایی زیاد یافت میشود: «مَا بَالُ اَقْوَامٍ...؛ (10) چرا عدهای چنین و چنان میكنند!» و نمیفرمود: چرا شما حاضران یا چرا زید و عمرو و بكر، چنین هستند.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
آغاز و انجام با یاد خدا
نیازی نیست درباره ذكر سخن گفته شود؛ بهترین تقویت كننده تقوای اهل منبر، یاد خدا برای خودش میباشد. از برخی واعظان بزرگ نقل است كه بر هر پلهای از منبر با ذكر «یا الله» از خداوند مدد میجستند و برخی به مولایشان ابا عبدالله علیه السلام متوسل میشدند؛ چنان كه از سرور واعظان معاصر مرحوم فلسفی نقل است كه پیش از هر منبر سه بار آیة الكرسی میخواند. امام حسین علیه السلام میفرماید: از پدرم درباره مجلس رسول خداصلی الله علیه وآله پرسیدم، فرمودند: «كَانَ صلی الله علیه وآله لَا یجْلِسُ وَ لَا یقُومُ إِلَّا عَلَی ذِكْرِ اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ؛ (11) پیامبرصلی الله علیه وآله جز با یاد خدا نمینشست و بر نمیخاست.»
این گونه حالات، گذشته از استمداد و امداد الهی، در همنشینان و معاشران نیز تأثیر گذار است.



بیان غرّاء، محكم و متین
سخنرانی پیامبرصلی الله علیه وآله خیلی فخیم، فصیح و محكم بود. گفته اند: هر گاه میخواست درباره قیامت انذار كند، همانند یك فرمانده لشكر سخن میگفت: «كَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَیشٍ.» (12)
امام حسن علیه السلام میفرماید: از داییام هند بن ابی هاله (13) در خواست كردم... و به او گفتم: منطق حضرت را توصیف كن! پس گفت:.».. یفْتَتِحُ الْكَلَامَ وَ یخْتِمُهُ بِأَشْدَاقِهِ؛ (14) از افتتاح تا اختتام، كلامش سراسر با تمام حنجره و فضای دهان بود.»
ابن اثیر درالنهایة، در شرح حدیث چنین گوید: «اَلْاَشْدَاقُ جَوانِبُ الْفَمِ وَ اِنَّمَا یكُونُ ذَلِكَ لِرَحْبِ شَدْقَیهِ وَ الْعَرَبُ تَمْتَدَحُ بِذَلِكَ؛ (15) اشداق، اطراف دهان است و سخنرانی او چنین بود؛ زیرا حنجره او باز بود و عرب، با این صفت مدح میكند.»


نیز از قول هند بن أبی هاله در وصف آن حضرت است: «سَهْلَ الْخَدَّینِ ضَلِیعَ الْفَمِ؛ (16) گونه هایش روان و دهانش [برای تولید صوت] فراخ بود.»
در روایتی كه ترمذی، طبری، زمخشری و فتال نقل كرده اند، نیز آمده است: «ضَلِیعَ الْفَمِ أَشْنَبَ مُفَلَّجَ الْأَسْنَانِ.» (17)
بیشتر این تعابیر، مرادف گویایی در فارسی ندارد و چه بسا در زبان فارسی معنای زشتی داشته باشد؛ ولی در عربی مایه مدح و سبب رسایی سخن و به معنای همان بیان غرّا و محكم است.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
توجه به تمام مجلس
اگر بین گوینده و شنونده ارتباط دیداری متقابل باشد، بسیار عالی است و در مجالسی كه به دلیل كمبود فضا و سالن یا جدا بودن جایگاه بانوان، این امر مقدور نیست، بهتر است از دوربینهای مدار بسته و... استفاده شود تا گوینده را ببینند. اصولاً نگاه استاد و گوینده بی تأثیر نیست. (18)
استاد آیة الله حسن زاده میفرمود: «حضور در درس، انتقال معارف از استاد حی به شاگرد حی است؛ ولی استفاده از نوار درسی، از میت به حی است و این دو خیلی تفاوت دارد.»
درباره پیامبرصلی الله علیه وآله آمده است كه به یك جا نگاه نمیكرد. امام صادق علیه السلام میفرماید: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یقْسِمُ لَحَظَاتِهِ بَینَ أَصْحَابِهِ ینْظُرُ إِلَی ذَا وَ ینْظُرُ إِلَی ذَا بِالسَّوِیةِ؛ (19) رسول خداصلی الله علیه وآله بر این شیوه بود كه نگاهها و توجهاتش را بر یاران توزیع میكرد و به این طرف و آن طرف یكسان مینگریست.»


جوامع الكلم
بارها استاد آیة الله جوادی میفرمودند: «سخنان پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله حاوی امّهات معارف و خطوط كلّی دین است و به جاست كتاب «نهج الفصاحة» همواره همراه مبلغان باشد.»
شاید از آن رو كه آن حضرت فرصت فراوانی در اختیار نداشته اند؛ ولی در احادیث سایر معصومان :S (31):، پرداختن به مسائل جزئی و تشریح آن امهات، وجود داشته است و به منزله شرح متن میباشد و قرآن و احادیث معتبر پیامبرصلی الله علیه وآله حكم متن را دارد.
امام حسن علیه السلام از قول دایی خود هند بن أبی هاله درباره پیامبرصلی الله علیه وآله میفرماید: «دَائِمُ الْفِكْرِ لَیسَتْ لَهُ رَاحَةٌ وَ لَا یتَكَلَّمُ فی غَیرِ حَاجَةٍ... یفْتَتِحُ الْكَلَامَ وَ یخْتِمُهُ بِأَشْدَاقِهِ یتَكَلَّمُ بِجَوَامِعِ الْكَلِمِ فَصْلًا لَا فُضُولَ فِیهِ وَ لَا تَقْصِیرَ؛ (20) همواره در تفكر و اندیشه بود، آسودگی نداشت، در غیر مورد نیاز ساكت بود... جوامع الكلم را به عنوان فصل الخطاب و حرف نهایی، بیان میداشت، نه زیاده گویی [و یا سخن اضافی] داشت و نه كوتاهی سخن... .»


عدم ایجاد نگرانی و ناراحتی
شنوندگان بر اساس عادات یا خصلتهایی فردی، قومی و ملیتی حساسیتهایی دارند كه از برخی پیامها یا واژگان، ناراحت میشوند. گفته اند در سخنوری آن حضرت، آزار مخاطب نبود: «وَ كَانَ لَا یكَلِّمُ أَحَداً بِشَی ءٍ یكْرَهُهُ...؛ (21) شیوهاش چنان بود كه با احدی به چیزی سخن نمیگفت كه رنجیده خاطر [و نگران] نمیشود.»
مبلّغ نیز باید مواظب باشد خیلی از آیات و روایات را جز در جای مناسب بیان نكند، تا باعث نفرت از دین یا گوینده نشود.

استفاده از حركت دست و اشارات
سخنران حالتهای گوناگونی به خود میگیرد؛ گاه نكتهای را با تعجب یا غضب و یا خنده و خرسندی و یا... بیان میكند. بدیهی است شكل و شمائل و اشارات گوینده نیز باید با همان حالت روانی و روحی او هماهنگ باشد تا تأثیر گذار گردد. درباره پیامبرصلی الله علیه وآله نوشته اند: «إِذَا أَشَارَ أَشَارَ بِكَفِّهِ كُلِّهَا وَ إِذَا تَعَجَّبَ قَلَبَهَا وَ إِذَا تَحَدَّثَ اتَّصَلَ بِهَا یضْرِبُ بِرَاحَتِهِ الْیمْنَی بَاطِنَ إِبْهَامِهِ الْیسْرَی وَ إِذَا غَضِبَ أَعْرَضَ وَ أَشَاحَ وَ إِذَا فَرِحَ غَضَّ طَرْفَهُ جُلُّ ضِحْكِهِ التَّبَسُّمُ...؛ (22) به هنگام اشاره، با تمامی دست اشاره میكرد و وقتی تعجب میكرد، آن را بر میگرداند و به هنگام سخن گفتن، دستها را به هم میرساند و با كف دست راست به كف انگشت شست دست چپ میزد [البته به گونههای دیگر مثلاً بالعكس هم روایت شده است. (23)] و زمانی كه غضب میكرد، رو بر میگرداند و اعراض میفرمود و به هنگام خرسندی، چشمها را فرو میبست و نهایت خندهاش تبسّم [دندان نما] بود... .»
و چه نیكوست كه ما سخنرانی را با تبسم به پایان ببریم.
 
بالا