♦**♦ 2. انگيزه هاى قيام عاشورا- اصلاح امّت، امر به معروف و نهى از منــــكر ♦**♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
با آن كه به حسب ظاهر عواملى چون امتناع امام حسين(عليه السلام) از بيعت با يزيد و يا پاسخ به دعوت كوفيان، در تحقّق اين قيام خونين بى تأثير نبود، ولى در عين حال در كلمات امام(عليه السلام)، به طور مكرّر از اصلاح امّت و دو فريضه مهمّ امر به معروف و نهى از منكر به عنوان يكى از انگيزه هاى اساسى اين نهضت بزرگ ياد شده است.

دو فريضه اى كه قرآن هلاكت و انقراض اقوام پيشين را به سبب فراموش كردن آن معرّفى كرده، مى فرمايد:
(فَلَوْلاَ كَانَ مِنْ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُوْلُوا بَقِيَّة يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ); چرا در قرون (و اقوام) پيش از شما دانشمندان صاحب قدرتى نبودند كه از فساد در زمين جلوگيرى كنند.(1)
همچنين درباره آن گروه از بنى اسرائيل كه مورد لعن پيامبرانى چون حضرت داود و عيسى(عليهما السلام) قرار گرفتند، مى فرمايد:(كَانُوا لاَ يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُّنكَر فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ); (چون) آنان از اعمال زشتى كه انجام مى دادند يكديگر را نهى نمى كردند، چه بدكارى انجام مى دادند.(2)در حقيقت اين بى تفاوتى و سازشكارى آنان بود كه موجب تشويق افراد گناهكار مى شد، و در نهايت به هلاكت همگان انجاميد.در آيه اى ديگر خداوند اجراى اين اصل را به صورت گسترده از ويژگى هاى امّت اسلامى به عنوان «امّت برتر» دانسته، مى فرمايد:(كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّة أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللهِ); شما بهترين امّتى بوديد كه به سود انسان ها آفريده شديد (چه اين كه) امر به معروف مى كنيد و نهى از منكر، و به خدا ايمان داريد.(3)

نكته جالب توجّه در اين آيه آن است كه دليل بهترين امّت بودن را «امر به معروف و نهى از منكر و ايمان به خدا» مىشمرد. و جالب تر اين كه «امر به معروف و نهى از منكر» را بر «ايمان به خدا» مقدّم مى دارد تا بيانگر اين معنى باشد كه بدون اين دو فريضه، ريشه هاى ايمان به خدا نيز در دلها سُست مى شود و پايه هاى آن فرو مى ريزد و به تعبير ديگر ايمان به خدا بر آن دو فريضه استوار مى گردد.(4) همان گونه كه اصلاح همه امور جامعه بر آن دو استوار است.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:«إنَّ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكاسِبُ وَ تَرُدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الاَْرْضُ وَ يَنْتَصِفُ مِنَ الاَْعْداءِ وَ يَسْتَقِيمُ الاَْمْرُ; امر به معروف و نهى از منكر دو فريضه بزرگ الهى است كه بقيّه فرايض با آن ها بر پا مى شوند و به وسيله اين دو، راه ها امن مى گردد و كسب و كار مردم حلال مى شود و حقوق افراد تأمين مى گردد و در سايه آن زمين آباد و از دشمنان انتقام گرفته مى شود و در پرتو آن همه كارها روبه راه مى گردد».(5)
اميرمؤمنان على(عليه السلام) نيز در بيانى نورانى فرمودند:
«قِوامُ الشَّريعَةِ الاَْمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىُ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إقامَةِ الْحُدُودِ; قوام شريعت بر پايه امر به معروف و نهى از منكر و اقامه حدود الهى استوار است».(6)از اين روايات پر معنى به خوبى استفاده مى شود كه اگر در جامعه اى اين دو فريضه، يعنى مسئوليّت همگانى در برابر فساد به فراموشى سپرده شود، پايه هاى شريعت در هم شكسته و رفته رفته اصل دين از بين مى رود. و امور جامعه به فساد و تباهى كشيده مى شود.اين است كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) احياء كنندگان امر به معروف و نهى از منكر را نماينده خدا در زمين و جانشين پيامبر و كتاب معرّفى مى كنند. (مَنْ اَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهى عَنِ الْمُنْكَرِ فَهُوَ خَلِيفَةُ اللهِ فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللهِ وَ خَلِيفَةُ كِتابِهِ).(7)

على(عليه السلام) در تبيين جايگاه بسيار مهمّ اين دو فريضه در مقايسه آن با ساير فرايض مى فرمايد:«وَ ما أَعْمالُ الْبِرِّ كُلُّها وَ الْجِهادُ فِي سَبِيلِ اللهِ عِنْدَ الاَْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىِ عَنِ الْمُنْكَرِ إِلاَّ كَنَفْثَة فِى بَحْر لُجِّىٍّ; تمام كارهاى نيك، حتّى جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهى از منكر چون آب دهان است در برابر يك درياى پهناور».(8)از اين تعبير به خوبى استفاده مى شود كه تا چه اندازه اين موضوع در اسلام از اهمّيّت و ارزش بى نظيرى برخوردار است.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

حضرت على(عليه السلام) در سخن ديگرى به مراحل سه گانه امر به معروف و نهى از منكر اشاره كرده، مى فرمايد:«أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ، إِنَّهُ مَنْ رَأى عُدْواناً يُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْكَراً يُدْعى اِلَيْهِ فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ، وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسانِهِ فَقَدْ اُجِرَ، وَ هُوَ اَفْضَلُ مِنْ صاحِبِهِ، وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللّهِ هِىَ الْعُلْيا، وَ كَلِمَةُ الظّالِمِينَ هِىَ السُّفْلى، فَذلِكَ الَّذِي اَصابَ سَبِيلَ الْهُدى، وَ قامَ عَلَى الطَّريقِ، وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ;


اى مؤمنان! هر كس ببيند ستمى صورت مى گيرد و مردم را به سوى كار زشتى دعوت مى كنند، اگر تنها در دلش آن را انكار كند سالم مانده و گناهى بر وى نيست (به شرط آن كه بيشتر از آن نتواند) و كسى كه آن را با زبانش انكار كند، پاداش الهى نصيب او شده و مقامش از اوّلى برتر است و آن كس كه براى اعتلاى نام خدا و سرنگونى ظالمان با شمشير به مبارزه برخيزد، او كسى است كه به راه راست هدايت يافته و بر جاده حقيقى گام نهاده و نور يقين در دلش تابيده است!».(9)

.........

1. هود، آيه 116.
2. مائده، آيه 79.[/h][h=5]3. آل عمران، آيه 110.
4. رجوع شود به تفسير نمونه، ذيل آيه.
5. وسائل الشيعة، ج 11، ص 315، ح 6. مراجعه شود به تفسير نمونه، ج 3، ص 38. غرر الحكم، حكمت 6817.
7. مجمع البيان، ذيل تفسير آيه 79 سوره مائده. رجوع شود به: تفسير نمونه، ج 3، ص 37.
8. نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 374.
9. نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 373.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
به راستى امام حسين(عليه السلام) را بايد قهرمان اين ميدان دانست. آن حضرت علاوه بر امر به معروف قلبى و زبانى، عمل به آن را نيز به منتهاى اوج خود رساند و بالاترين مرحله عملى آن را انجام داد، و با شجاعتى وصف ناپذير به همگان اعلام كرد:«أَيُّهَا النّاسُ! فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ يَصِبرُ عَلى حَدِّ السَّيْفِ، وَ طَعْنِ الاَْسِنَّةِ، فَلْيَقُمْ مَعَنا وَ إِلاَّ فَلْيَنْصَرِفْ عَنَّا ; اى مردم! هر كس از شما در برابر تيزى شمشير و زخم نيزه ها شكيبا است، با ما بماند و الاّ از ما جدا شود!!».(10)

مطابق روايات قيام با شمشير (در جاى خود) عالى ترين و پرفضيلت ترين مرحله از مراحل امر به معروف و نهى از منكر است كه امام حسين(عليه السلام) به آن اقدام كرد.اميرمؤمنان پس از بيان مراحل سه گانه امر به معروف و نهى از منكر (قلبى، زبانى و عملى)، فرمود:«وَ اَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْل عِنْدَ إِمام جائِر ; امّا از همه مهم تر سخن به حقّى است كه در برابر پيشواى ستمگرى گفته شود».(11)امام حسين(عليه السلام) نه تنها با سخنانش به افشاى جنايات بنى اميّه پرداخت كه با شمشير بر ضدّ آنان به مبارزه برخاست و تا پاى جان ايستادگى كرد و اين حركت خويش را «امر به معروف و نهى از منكر و اصلاح امور جامعه» ناميد و در بيان و سخنان خويش، به طور مكرّر از اين فريضه بزرگ ياد كرد، و با صراحت، يكى از انگيزه هاى حركتش را احياى همين امر مهم شمرد.

......

[h=5]10. ينابيع المودّة، ص 406.[/h][h=5]11. نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 374. براى آگاهى بيشتر از مراحل سه گانه امر به معروف و نهى از منكر رجوع شود به: جواهرالكلام، ج 21، ص 374 به بعد.[/h]
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

اكنون به مهمترين بخش از سخنان آن حضرت و يارانش، در اين مورد گوش جان مى سپاريم.

1ـ آن حضرت دو سال قبل از هلاكت معاويه، در ميان جمع زيادى از مهاجرين و انصار در سرزمين مقدّس «منا»، طىّ يك خطابه بسيار مهم، سرشناسان جامعه اسلامى آن روز را به سبب مسامحه و سهل انگارى نسبت به فريضه امر به معروف و نهى از منكر در اصلاح امور جامعه، مورد ملامت و سرزنش قرار داد و فرمود: چرا از نكوهشى كه خداوند نسبت به علماى يهود فرموده است پند نمى گيريد؟ آنجا كه فرمود:(لَوْلاَ يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالاَْحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الاِْثْمَ وَأَكْلِهِمْ السُّحْتَ) ; چرا علماى يهود، مردم را از سخنان گناه آلود و خوردن حرام نهى نمى كردند.(12) (از فساد و تباهى جامعه جلوگيرى نمى كردند).آنگاه امام(عليه السلام) در ادامه چنين فرمود:«وَ إِنَّما عابَ اللهُ ذلِكَ عَلَيْهِمْ، لاَِنِّهُمْ كانُوا يَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِينَ بَيْنَ اَظْهُرِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ الْفَسادَ، فَلا يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذلِكَ; خداوند تنها از اين جهت بر آنها عيب مى گيرد كه آنها با چشم خود شاهد زشتكارى و فساد ستمكاران بودند ولى (هيچ عكس العملى نشان نمى دادند و) آنان را نهى نمى كردند».سپس در مورد اهمّيّت و عظمت اين دو فريضه فرمود:«اِذا اُدِّيَتْ وَ اُقِيمَتْ، إِسْتَقامَتِ الْفَرائِضُ كُلُّها هَيِّنُها وَ صَعِبُها; هرگاه فريضه امر به معروف و نهى از منكر به درستى انجام شود و اقامه گردد، فرايض ديگر اعمّ از آسان و دشوار انجام خواهد شد».(13)

اين خطابه بسيار مهمّ امام(عليه السلام) در آن شرايط خفقان بار و در آن جمع كثير، نشان مى دهد كه امام منتظر فرصتى بود تا اين فريضه الهى را در حدّ اعلا جامه عمل بپوشاند.همان گونه كه در نامه اى به معاويه مى نويسد:«اى معاويه! به خدا سوگند از اين كه الان با تو نبرد نمى كنم، مى ترسم در پيشگاه الهى مقصّر باشم».(14)يعنى من دنبال فرصت مناسبى هستم تا با تو بستيزم.

........

[h=5]12. مائده، آيه 63.[/h][h=5]13. تحف العقول، ص 168-170 و بحارالانوار، ج 97، ص 79، ح 37.
14. در مختصر تاريخ دمشق (ج 7، ص 137) در شرح حال امام حسين(عليه السلام) مى خوانيم كه آن حضرت در پاسخ به نامه معاويه نوشت: «...وَ ما اَظُنُّ أَنَّ لِي عِنْدَ اللهِ عُذْراً فِي تَرْكِ جِهادِكَ».[/h]
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

2ـ بعد از هلاكت معاويه، زمانى كه امام(عليه السلام) از سوى والى مدينه به بيعت با يزيد فراخوانده شد، امام(عليه السلام) به شدّت بر آشفت و آن را مردود شمرد و شبانگاه به سوى روضه شريف نبوى رفته به راز و نياز پرداخت و در آن نيايش خالصانه به درگاه الهى چنين عرضه داشت:
«اَللّهُمَّ هذا قَبْرُ نَبِيِّكَ مُحَمَّد(صلى الله عليه وآله) وَ أَنَا ابْنُ بِنْتِ نَبِيِّكَ وَ قَدْ حَضَرَنِي مِنَ الاَْمْرِ ما قَدْ عَلِمْتَ، اَللّهُمَّ إِنِّي اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ وَ اُنْكِرُ الْمُنْكِرَ... ;

خداوندا! اين قبر پيامبر تو محمّد(صلى الله عليه وآله) و من هم فرزند دختر او هستم، از آنچه براى من پيش آمده تو آگاهى، خداوندا! من معروف را دوست داشته و از منكر بيزارم!».(15)
در واقع امام(عليه السلام) انگيزه هاى اصلى قيام خويش را در اين جمله كوتاه، آن هم در كنار مرقد پاك جدّ بزرگوارش(صلى الله عليه وآله) در مقدّس ترين مكان ها بيان داشت و آن را به سينه تاريخ سپرد.


3ـ شايد بتوان صريح ترين و رساترين تعبير امام(عليه السلام) در تبيين انگيزه اصلى قيامش را جمله اى دانست كه در وصيّت نامه آن حضرت به برادرش محمّد حنفيّه آمده است.
آن حضرت پس از آن كه انگيزه هايى چون هوى و هوس و كسب مقام را از قيام خود دور دانست، چنين نوشت:«وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي، اُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ اَسِيرَ بِسِيرَةِ جَدِّي وَ أَبِي عَلِىِّ بْنِ أَبِي طالِب; من تنها به انگيزه اصلاح در امّت جدّم بپا خاستم، مى خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به روش جدّم و پدرم على بن ابى طالب(عليه السلام) رفتار نمايم!».(16)

امام(عليه السلام) در اين عبارات كوتاه و گويا در همان آغاز راه، هدف حركت الهى خويش را بيان مى كند كه قصدش كشورگشايى و به چنگ آوردن مال و مقام دنيا نيست، بلكه هدفش فقط اصلاح جامعه اسلامى و احياى امر به معروف و نهى از منكر است.


.........

15. فتوح ابن اعثم،ج 5، ص 27 ; مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 186 و بحارالانوار، ج 44، ص 328.
16. فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 33 و بحارالانوار، ج 44، ص 329.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
امام(عليه السلام) در اين عبارات كوتاه و گويا در همان آغاز راه، هدف حركت الهى خويش را بيان مى كند كه قصدش كشورگشايى و به چنگ آوردن مال و مقام دنيا نيست، بلكه هدفش فقط اصلاح جامعه اسلامى و احياى امر به معروف و نهى از منكر است.

4ـ بعد از آن كه مسلم بن عقيل(عليه السلام) ـ سفير آن حضرت در كوفه ـ توسّط نيروهاى ابن زياد با مكر و حيله دستگير شد و به مجلس او وارد گشت و او، مسلم را متّهم به فتنه انگيزى ساخت، آن حضرت در پاسخ گفت:

«ما لِهذا آتَيْتُ، وَ لكِنَّكُمْ أَظْهَرْتُمُ الْمُنْكَرَ، وَ دَفَنْتُمُ الْمَعْرُوفَ... فَأَتَيْناهُمْ لِنَأْمُرَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ، وَ نَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ; من براى اين چيزها كه تو مى گويى به كوفه نيامدم، بلكه شما منكرات و زشتى ها را ظاهر و معروف و خوبى ها را دفن كرده ايد... پس ما به پا خواستيم تا مردم را به معروف دعوت كنيم و از منكرات دور سازيم».(17)


5ـ هنگامى كه امام(عليه السلام) با سپاهِ «حرّ» رو به رو گشت و بىوفايى كوفيان آشكار شد و امام(عليه السلام) خود را با شهادت مواجه ديد در ميان اصحاب خويش برخواست و طىّ سخنانى چنين فرمود:«أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الَْحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ، وَ أَنَّ الْباطِلَ لا يُتَناهى عَنْهُ، لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقاءِ اللهِ مُحِقّاً; آيا نمى بينيد به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگيرى نمى گردد، در چنين شرايطى بر مؤمن لازم است (قيام كند و) شيفته ملاقات پروردگار (و شهادت) باشد».(18)از اين سخن امام(عليه السلام) استفاده مى شود كه در چنين شرايطى از جان بايد گذشت يعنى در مرحله اى كه خطر، كيان دين و مذهب را تهديد مى كند، وجود ضررهاى مالى و جانى نمى تواند مانع امر به معروف و نهى از منكر، گردد.


............

17. فتوح ابن اعثم،ج 5،ص 101 ; ملهوف (لهوف)،ص 71. مراجعه شود به: انساب الاشراف، ص 82.
18. بحارالانوار،ج 44،ص 381 ; تاريخ طبرى، ج 4، ص 305 و مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 237.
 
آخرین ویرایش:
بالا