♦**♦ 1. انگيزه هاى قيام عاشورا- احياى آيين خدا و نجات اسلام از چنگال بدعت ها♦**♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
download.png



آنچه كه همه اعمال و رفتار و گفتار انسان را روح مى بخشد، نيّت و انگيزه اوست. نيّت و انگيزه به همه كارها رنگ و جهت مى دهد و بر تمامى تلاش ها سايه مى افكند.انگيزه هاى مادّى و نيّت هاى الهى، تأثيرهاى متمايزى در تلاش هاى انسان مى گذارند، نتايج متفاوتى به بار مى آورند و نمودهاى مختلفى را از خود بروز مى دهند.كسانى كه در تلاش خويش، غير خدا را مى جويند، از همه ابزارهاى مشروع و نامشروع و مقدّمات روا و ناروا، براى رسيدن به اهدافشان بهره مى گيرند، ولى جامع همه اين تلاش ها، رسيدن به مقصد دنيوى و نيل به اهداف مادّى به هر قيمتى است.


ولى هنگامى كه انگيزه تلاش انجام وظيفه الهى، خشنودى حقّ و جلب رضايت خداوند باشد، آن زمان همه مقدّمات، ابزارها و افراد همراه، رنگ و بوى ديگرى دارند; سود و زيان، نفع و ضرر، كاميابى و ناكامى نيز معناى ديگرى پيدا مى كند.

سرباز جبهه حق و عامل به وظيفه الهى، زمانى خود را كامياب و خوشبخت مى بيند كه توانسته باشد وظيفه عبوديّت و بندگى خويش را به نحو احسن انجام دهد و هيچ كس و هيچ انگيزه اى جز نگاه به حضرت دوست و تكاپو براى جلب محبّت پروردگار، توجّه او را جلب نكرده باشد و اگر غير از اين بيانديشد و يا عمل كند، خود را ناكام و زيان ديده مى داند.با اين مقدّمه به سراغ انگيزه هاى قيام عاشورا مى رويم.

در ارتباط با اهداف و انگيزه هاى قيام امام حسين(عليه السلام) تحليل گران، تفسير و تحليل هاى مختلفى ارائه داده اند و برخى از اين تحليل ها كه عمدتاً از سوى مستشرقان و يا ناآگاهان از حقيقت دين و جوهره اسلام ارائه شده است، دور از واقعيّت مى باشد و با مبانى اعتقادى امام حسين(عليه السلام) ناسازگار است.برخى از تحليل ها نيز، يك جانبه و با نگاه به پاره اى از كلمات آن حضرت است و همه جانبه نيست.امّا بهترين راه اين است كه به سراغ سخنان و خطبه هاى خود آن حضرت ـ به طور جامع ـ برويم و با استفاده از كلمات سالار شهيدان، انگيزه هاى آن حضرت را جستجو كنيم.

2548
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

1: احياى آيين خدا و نجات اسلام از چنگال بدعت ها

به يقين نهضت خونينى همچون نهضت كربلا و استقبال امام حسين(عليه السلام) از همه حوادث شكننده آن و پذيرش شهادت خود، ياران و فرزندان و اسارت زنان و كودكانش، نمى تواند مسأله ساده اى باشد.بايد مطمئن بود كه آن امام بزرگوار و ياران گرانقدرش به دنبال هدفى مهم بودند كه تقديم جان و مال و پذيرش هر نوع سختى و آزار را براى آنان سهل و آسان مى كرد. هدفى كه والاتر از سرمايه هاى زندگى مردانى همچون حماسه سازان كربلا بود.قبلا گذرى به آيات قرآن مى افكنيم تا در يابيم خداوند در چه زمانى چنين اجازه اى را به مسلمانان مى دهد و براى رسيدن به چه هدفى، بذل جان و مال را لازم مىشمرد.در جاى جاى قرآن كريم از قتال «فى سبيل الله» سخن به ميان آمده است و به مجاهدان راه خدا بشارت ها داده و از آنان تجليل شده است.(1) ياد مردان خداپرستى را كه همراه جمعى از پيامبران در راه خدا كشته شدند، گرامى داشته(2) و از شهيدان راه خدا به عظمت ياد كرده است.(3)در واقع قدر مشترك اين آيات، تجليل از جهادى است كه هدف آن، تقويت دين خدا و اعلاى كلمه حق باشد (وَكَلِمَةُ اللهِ هِىَ الْعُلْيَا).(4)آرى; آنجا كه آيين خدا به خطر افتد و خطر سلطه شرك و كفر و ظلم و الحاد بر جامعه اسلامى احساس شود، تقديم جان و مال و مقام، كارى است والا و پر ارزش.

در واقع، آيين خدا كه راهگشاى همه انسان ها به سوى سعادت جاويدان است به قدرى مهم است كه مردانى همچون امام حسين(عليه السلام) و ياران با ايمانش براى نجات آن از سلطه منافقان و دشمنان حق، هستى خويش را مخلصانه تقديم مى كنند.به تعبير امام خمينى(قدس سره): «اسلام آن قدر عزيز است كه فرزندان پيغمبر، جان خودشان را فداى اسلام كردند. حضرت سيد الشهداء(عليه السلام) با آن جوان ها، با آن اصحاب، براى اسلام جنگيدند و جان دادند و اسلام را احيا كردند».(5)
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
اميرمؤمنان على(عليه السلام) در روايتى مى فرمايد:«فَإذا نَزَلَتْ نازِلَةٌ فَاجْعَلُوا أَنْفُسَكُمْ دُونَ دِينِكُمْ; هنگامى كه حادثه اى پيش آمد (كه دين يا جان شما را تهديد مى كند) جان خويش را فدا كنيد، نه دينتان را».(6)تاريخ به خوبى گوياى اين حقيقت است كه از عصر استيلاى بنى اميّه بر بلاد اسلامى، زحمات رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و تلاش مجاهدان صدر اسلام در نشر آيين خدا به تاراج رفت; ارزش هاى اسلامى زير پا گذاشته شد; بدعت و فسق و فجور رايج گشت. سخن از محو نام رسول الله(صلى الله عليه وآله) به ميان آمد و تبعيض و بى عدالتى، ستم و بيدادگرى، شكنجه و آزار مؤمنان، شاخصه اين حاكميّت بود كه در بخش گذشته شرح آن، با مدارك متقن گذشت.خطّ انحراف از اسلام ناب كه از ماجراى سقيفه آغاز شد، در عصر استيلاى معاويه شدّت گرفت، ولى تلاش معاويه بر آن بود كه با حفظ ظواهر دينى و در پس پرده نفاق، به مقاصد خويش برسد. هر چند، هر قدر سلطه او قوى تر مى شد، جسارت و عقده گشايى هاى وى نيز، آشكارتر مى گشت; ولى با اين حال، همچنان عناوينى همچون «خال المؤمنين»، «صحابى رسول الله» و «كاتب وحى» را يدك مى كشيد، تا آنجا كه در نظر بسيارى از مردم عامى، امام حسين(عليه السلام) و معاويه هر دو صحابى پيامبر بودند و اختلاف اين دو با يكديگر ـ به اصطلاح ـ مربوط به اختلاف در قرائت از دين و درگيرى دو صحابى در نحوه برداشت از قرآن و سنّت بود!

از اين رو، امام حسين(عليه السلام) در اواخر عمر معاويه، مبارزه خود را به گونه اى علنى آغاز مى كند و با سخنرانى معروفش در سرزمين منا، در جمع گروهى از صحابه و تابعين و فرزندان آنان به افشاگرى عملكرد معاويه مى پردازد و زمينه يك قيام را فراهم مى كند (شرح اين سخنرانى در بخش آينده خواهد آمد).همچنين نامه هايى كه آن حضرت به معاويه مى نويسد و با شجاعت تمام به نكوهش او مى پردازد،(7) همگى از اين حقيقت حكايت دارد كه امام(عليه السلام) مبارزه خود را آغاز كرده است; هر چند بر اساس پايبندى به صلح برادرش امام حسن(عليه السلام)دست به قيام مسلّحانه نمى زند، ولى روشن است كه امام(عليه السلام) قيام بزرگى را در نظر دارد و منتظر است پس از معاويه بدان اقدام كند.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
امام حسين(عليه السلام) در پاسخ نامه جمعى از مردم كوفه كه براى همراهى و قيام، اعلام آمادگى كرده اند، نوشت:«... فَاَلْصِقُوا بِالاَْرْضِ، وَ أخْفُوا الشَّخْصَ، وَ اكْتُمُوا الْهَوى، وَ احْتَرِسُوا مِنَ الاَْظِنّاءِ مادامَ ابْنُ هِنْدَ حَيّاً، فَاِنْ يَحْدُثْ بِهِ حَدَثٌ وَ اَنَا حَىٌّ يَأْتِكُمْ رَأْيِي; اكنون حركتى انجام ندهيد، و از آشكار شدن، دورى نماييد و خواسته خويش پنهان كنيد و از حركات شك برانگيز ـ تا زمانى كه فرزند هند (معاويه) زنده است ـ پرهيز نماييد. اگر او مرد و من زنده بودم، تصميم خود را به شما اعلام خواهم كرد».(8)معاويه با آن كه از اين ماجراها مطّلع بود و گاه امام(عليه السلام) را تهديد مى كرد، ولى از اقدام عملى و درگير شدن با آن حضرت پرهيز داشت، امّا روشن بود كه اين وضع پس از مرگ معاويه ادامه نخواهد يافت.پس از مرگ معاويه شرايط تغيير كرد ; چرا كه از سويى، يزيد به فسق و فجور و بى دينى شهره بود و از انجام هيچ گناهى حتّى به صورت علنى پروا نمى كرد، و از سوى ديگر، يزيد هيچ سابقه اى (هر چند به صورت ظاهر) در اسلام نداشت; جوانى خام، ناپخته و هوسران بود; به همين دليل، ميان صحابه و فرزندان آنان نيز داراى هيچ گونه امتياز و مقبوليّتى نبود و از سوى سوم، گروه زيادى از مردم كوفه براى همراهى با امام(عليه السلام)اعلام آمادگى كرده بودند.امام(عليه السلام) مى ديد اگر از اين فرصت براى افشاى چهره واقعى بنى اميّه و يارى دين خدا استفاده نكند، ديگر نامى از اسلام و قرآن و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) باقى نخواهد ماند.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
امام حسين(عليه السلام) با هدف احياى دين خدا قيام و حركت خويش را آغاز كرد; در مرحله نخست ـ اگر ممكن است ـ با تشكيل حكومت اسلامى و در غير اين صورت، با شهادت خود و يارانش به مقصود بزرگ خود برسد.

به هر حال، مى بايست دين از دست رفته و سنّت فراموش شده رسول خدا(صلى الله عليه وآله)را زنده كرد و چه كسى سزاوارتر از فرزند رسول خداست كه پيش گام چنين حركتى شود.

امام حسين(عليه السلام) نخست با اين جمله:«وَ عَلَى الاِْسْلامِ اَلسَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِيَتِ الاُْمَّةُ بِراع مِثْلَ يَزِيدَ; زمانى كه امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل يزيد شود، بايد فاتحه اسلام را خواند».(9)تصريح كرد كه با وجود خليفه اى همچو يزيد، فاتحه اسلام خوانده است و ديگر اميدى به بقاى دين خدا در حكومت يزيد نمى رود.همچنين در نامه اى به جمعى از بزرگان بصره به بدعت هاى موجود در جامعه اشاره كرده، و هدفش را از قيام بر ضدّ حكومت يزيد، احياى سنّت و مبارزه با بدعت ها معرّفى مى كند.

مى فرمايد:
«وَ اَنَا اَدْعُوكُمْ اِلى كِتابِ اللّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ(صلى الله عليه وآله)فَاِنَّ السُّنَّةَ قَدْ اُمِيتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ اُحْيِيَتْ، وَ اِنِ اسْتَمِعُوا قَوْلي وَ تُطِيعُوا اَمْرِي، اَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ; من شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبرش فرا مى خوانم ; چرا كه (اين گروه) سنّت پيامبر را از بين برده و بدعت (در دين) را احيا كردند. اگر سخنانم را بشنويد و فرمانم را اطاعت كنيد، شما را به راه راست هدايت مى كنم».(10)
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
آن گاه كه در مسير كربلا با «فرزدق» ملاقات مى كند، به روشنى از بدعت ها و خلاف كارى هاى حاكمان شام و قيام براى نصرت دين خدا سخن مى گويد:«يا فَرَزْدَقُ اِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّيْطانِ، وَ تَرَكُوا طاعَةَ الرَّحْمانِ، وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ فِي الاَْرْضِ، وَ اَبْطَلُوا الْحُدُودَ، وَ شَرِبُوا الْخُمُورَ، وَ اسْتَأْثَرُوا فِي اَمْوالِ الْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينَ، وَ اَنَا اَوْلى مَنْ قامَ بِنُصْرَةِ دِينِ اللهِ وَ اِعْزازِ شَرْعِهِ، وَ الْجِهادِ فِي سَبِيلِهِ، لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللهِ هِىَ الْعُلْيا ; اى فرزدق! اينان گروهى اند كه پيروى شيطان را پذيرفتند و اطاعت خداى رحمان را رها كردند و در زمين فساد را آشكار ساختند و حدود الهى را از بين بردند، باده ها نوشيدند و دارايى هاى فقيران و بيچارگان را ويژه خود ساختند و من از هر كس به يارى دين خدا و سربلندى آيينش و جهاد در راهش سزاوارترم. تا آيين خدا پيروز و برتر باشد».(11)تعبيراتى با اين مضمون، در كلمات و خطابه هاى امام حسين(عليه السلام) بسيار ديده مى شود، كه در بخش آينده قسمت مهمّى از آنها خواهد آمد; اين مطلب را با جمله ديگرى از آن حضرت پايان مى دهيم:امام(عليه السلام) در خطبه اى كه در مسير كربلا در جمع لشكريان حرّ ايراد كرد، فرمود:«اَلا تَرَوْنَ اِلَى الْحَقِّ لا يُعْمَلُ بِهِ، وَ اِلَى الْباطِلِ لا يُتَناهى عَنْهُ، لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً ; آيا نمى بينيد به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگيرى نمى گردد، در چنين شرايطى بر مؤمن لازم است راغب ديدار پروردگارش (شهادت) باشد».(12)امام حسين(عليه السلام) با اين كلمات هم هدف خويش را از قيام و حركتش بيان مى كند و هم آمادگى خويش را براى شهادت در طريق مبارزه با باطل و احياى دين خدا اعلام مى دارد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
بنابراين، روشن است كه يكى از اهداف مهمّ قيام امام حسين(عليه السلام) احياى دين خدا، مبارزه با بدعت ها و مفاسد دستگاه بنى اميّه و رهايى اسلام از چنگال منافقان و دشمنان خدا بود و در اين راه موفّقيّت بزرگى نصيب آن حضرت شد، هر چند آن حضرت و ياران باوفايش به شهادت رسيدند، ولى تكانى به افكار خفته مسلمين دادند و لرزه بر اندام حكومت جبّاران افكندند، در نتيجه اسلام را زنده ساختند و از اضمحلال دستاوردهاى نهضت نبوى(صلى الله عليه وآله) جلوگيرى كردند و مسلمانان را از حيرت و گمراهى نجات دادند.در زيارت معروف اربعين مى خوانيم:«وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبادَكَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَيْرَةِ الضَّلالَةِ; او (حسين) خون پاكش را در راه تو نثار كرد، تا بندگانت را از جهالت و حيرت گمراهى نجات دهد».همچنين در روايتى از امام صادق(عليه السلام) آمده است: پس از شهادت امام حسين(عليه السلام)وقتى كه ابراهيم بن طلحة بن عبيدالله، خطاب به امام سجاد(عليه السلام) گفت: «يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ مَنْ غَلَبَ؟ ; اى على بن الحسين! چه كسى (در اين مبارزه) پيروز شد؟!»امام(عليه السلام)فرمود:«اِذا اَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلاةِ فَاَذِّنَ ثُمَّ اَقِمْ ; اگر مى خواهى بدانى چه كسى (يزيد يا امام حسين(عليه السلام)) پيروز شده است، هنگامى كه وقت نماز فرا رسيد، اذان و اقامه بگو (آن گاه ببين چه كسانى ماندند و چه كسانى رفتند)».(13)


امام چهارم(عليه السلام) مى خواهد بگويد، هدف حكومت يزيد محو نام رسول خدا(صلى الله عليه وآله)بود، ولى امام حسين(عليه السلام) با شهادتش از اين كار جلوگيرى كرد، به هنگام اذان و اقامه همچنان نام محمد(صلى الله عليه وآله) كه نشانه بقاى مكتب اوست برده مى شود (و هر قدر زمان مى گذرد اين حقيقت آشكارتر مى شود).

_____
1. آل عمران، آيه 195 ; نساء، آيات 74، 95-96; توبه، آيات 20-22، 111.
2. آل عمران، آيه 146.
3. آل عمران، آيات 169-171.[/h][h=5]4. توبه، آيه 40.
5. صحيفه امام، ج 8، ص 151 (سخنرانى 24/3/58).
6. كافى، ج 2، ص 216، ح 2.
7.. اين نامه را نيز در بخش چهارم (بخش رويدادها) بخوانيد.
8. انساب الاشراف، ج 3، ص 366.
9. ملهوف (لهوف)، ص 99; بحارالانوار، ج 44، ص 326 و فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 24.10.
10. تاريخ طبرى، ج 4، ص 266 و بحارالانوار، ج 44، ص 340.
11. تذكرة الخواص، ص 217-218.
12. تاريخ طبرى، ج 4، ص 305 و بحارالانوار، ج 44، ص 381
13. بحارالانوار، ج 45، ص 177.

 
بالا