♦**♦ ذلّت ناپذيرى عاشوراييان♦**♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
امام حسين(عليه السلام) و ياران همراه او، در اوصاف گوناگونى ممتاز بودند، ولى يكى از عالى ترين خصيصه هايى كه در آنان وجود داشت، ذلّت ناپذيرى و نستوهى آنان بود.دشمن هر چه تلاش كرد كه آنان را به تسليم وادار كند و يا حتّى سخنى از آنان در تأييد خلافت يزيد بشنود، موفّق نشد. حسرت شنيدن يك كلمه حاكى از پشيمانى يا ضعف را بر دل دشمن باقى گذاشتند!شعار «هَيْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةَ»(1) و همچنين كلام ماندگار «وَاللهِ لاَ أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطاءَ الذَّلِيلِ، وَ لاَ أَفِرُّ فَرارَ الْعَبيدِ ; به خدا سوگند نه به شما دست ذلّت مى دهم و نه همچون بردگان فرار خواهم كرد»(2) براى هميشه بر تارك تاريخ مى درخشد!

ابن ابى الحديد معتزلى در كتاب خود ـ به مناسبت شرح خطبه 51 نهج البلاغه ـ بحثى را با عنوان «أُباةُ الضَّيْمِ وَ أَخْبارُهُمْ» (سرگذشت ستم ناپذيران) مطرح مى كند و جمعى از ستم ناپذيران را در تاريخ اسلام نام مى برد. وى در ابتداى اين بحث مى نويسد:«سَيِّدُ أَهْلِ الاِْباءِ الَّذي عَلَّمَ النّاسَ الْحَمِيَّةَ وَ الْمَوْتَ تَحْتَ ظِلالِ السُّيُوفِ، إِخْتِياراً لَهُ عَلَى الدَّنِيَّةِ، أَبُوعَبْدِاللهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِىِّ بْنِ أَبِي طالِب عَلَيْهِمَا السَّلامُ; عُرِضَ عَلَيْهِ الاْمانُ وَ أَصْحابُهُ فَأَنِفَ مِنَ الذُّلِّ ; بزرگ و پيشواى ستم ناپذيران جهان كه درس غيرت و برگزيدن مرگ در سايه شمشيرها را بر ذلّت و خوارى به مردم جهان داد، حسين بن على ـ عليهما السلام ـ بود. بر او و يارانش امان عرضه كردند، ولى آنان تن به ذلّت ندادند».(3)

نه تنها امام حسين(عليه السلام) بلكه تمام يارانى كه با او در عاشوراى 61 هجرى كشته شدند، در اوجى از عزّت نفس و نستوهى شربت شهادت را نوشيدند. ردّ امان نامه «شمر» توسّط حضرت ابوالفضل العباس(عليه السلام)(4) نمونه اى از اين حقيقت است.دشمن بدن هاى آنان را مثله و قطعه قطعه كرد، ولى نتوانست از عزّت و سربلندى و عظمت روحى آنان چيزى بكاهد. آن شاعر عرب چه زيبا اين حقيقت را ترسيم كرده است:
قَدْ غَيَّرَ الطَّعْنُ مِنْهُمْ كُلَّ جارِحَة *** إِلاَّ الْمَكارِمَ فِي أَمْن مِنَ الْغِيَرِ

«ضربه ها (ى نيزه و شمشير) تمام بدن آنان را دگرگون ساخت; ولى عظمت روحى و بزرگوارى آنان را هرگز دستخوش تغيير نكرد».

1. احتجاج طبرسى، ج 2، ص 99.
2. ارشاد مفيد، ص 450.
3. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 3، ص 249.
4. ارشاد مفيد، ص 440.
 
بالا