یادمه 5 یا 6 سالم بود مامانم برام یه چادر رنگی دوخته بود چون خیلی چادر دوس داشتم همیشه تو خیابون اونو سرم میکردم.
یه دفعه با مادرم رفته بودیم بازار.ازین وسیله ها که توش سکه میندازی حرکت میکنه کنار یه مغازه بود( شکل الاغ بود) منم از مامانم پول گرفتم رفتم سوار شدم.
یهو چادرم گیر کرد به الاغه و پیچید دورمو با سر افتادم روی زمین...اما جالب بود که چادرم رو ول نکردم